زیباترین ارزوی ما زیباترین ارزوی ما، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 12 روز سن داره
یکی شدن عشقمونیکی شدن عشقمون، تا این لحظه: 26 سال و 8 ماه و 1 روز سن داره
شازده پسر اقا سبحانشازده پسر اقا سبحان، تا این لحظه: 7 سال و 2 ماه و 22 روز سن داره

☆彡 ثنا سوگلی مامان و بابا ☆彡

عکسهای به جا مانده از ماه 13

اری ؛عشق هدیه بزرگ خداست!!   هدیه ایی که به ما نشان میدهد،بزرگترین افتخار بشر چیست؟   هدیه ایی که زیبایی ما انسانها را به خودمان   و جهان هستی نشان میدهد!   و این عشق است که سر زمین ما را می چرخاند.   و این عشق می تواند نسبت به هر چیزی باشد.   و تو ................    عشــــــــــــــــــــــــــق منـــــــــــــــــــــــــی      مراحل سرسره بازی در خانه!!!   از دست مامانم فرار کردم که بهم شلوار نپوشوند....   اخه از بیرون اومدیم..و موقعی که خوابم رو اندازم را میزنم    کنار و از باد کولر یخ میکنم...
27 خرداد 1392

پایان سیزده ماهگی

  دختر قشنگم  ثنا جون انگار همین دیروز بود که برات جشن تولد یکسالگی را گرفتیم باورت میشه به همین زودی یک ماه گذشت... ١٣ ماهه که  خدا یکی از  فرشته های زیبا و مهربونش را  برای من و بابایی به زمین فرستاده.... امیدوارم لیاقتش را داشته باشیم....   ١٣ ماهگی خدا حافظ           سلام ١٤ ماهگی   عزیزم چهاردهمین ماه زمینی شدنت را بهت تبریک می گم..           مهربونم ؛عمرم؛ارزوی دیروزم   با تمام وجود من و بابا رسول دوستت داریم.   امروز ...
26 خرداد 1392

تفاوت را احساس کنید

سلام به وروجک خودم   چند روز پیش داشتم برای مبینا لباس میدوختم و چون دیده بودی که مبینا یکبار اونا پرو کرده تا که لباس را دست من دیدی شروع کردی به کشیدن لباس من هم منظورت را متوجه شدم حالا بگید چی بوده..   ...   ...   ....   به ادامه مطلب رجوع کنید...     خوب عزیزان : دیدید منظور ثنا جون چی بود... قربونش برم چه بهش میاد..       دیروز بعد از اینکه از رای دادن اومدیم خونه.... مبینا را صدا کردم تا برای اخرین بار لباس را پرو کنه که شما تا لباس را دیدی مبینا را دعوا می کردی که چرا پوشیدی...    ...
26 خرداد 1392

طرز شستن نخود سبز

  سلام به ثنا جونم و مامانهای مهربون و نی نی های گل..   امروز می خوام یه کار خوب و یه کار بد  را به   نی نی های خوشکل یاد بدم...   به ادامه مطلب بروید..   اماده اید قلم و دفتر اوردید...   پس اول خوب بخونید بعد خلاصه ان را بنویسید...    (ابتدا کار خوب)   طرز شستن نخود سبز     مرحله اول::::     یکم به ظرف نخودها نگاه میکنیم!!!   و می گیم ...وای چقدر زیاده!!!        مرحله دوم:::::   اگه لباستون مثل منه که هیچی ... ولی اگه که نه خوب...
24 خرداد 1392

یه دختر دارم شاه نداره

  یه دختر دارم شاه نداره   سلام و هزاران سلام   ٢١/٣/٩٢   دیروز صبح رفتیم خونه خاله منیژه و با همدیگه کیک پختیم   خیلی خوشمزه شده بود جاتون خالی.   تا بعد از ظهر اونجا بودیم و شما کلی با مهدی و زهرا بازی کردی   ولی حیف که مهدی خیلی خیلی لجبازه و تو هم داری   از اون یاد می گیری   نمی دونم چکار کنم     بعد از اونجا رفتیم خونه مادر جون چون اقاجون مریضه رفتیم   احوالش را بپرسیم البته با بابا رسول با ماشین خاله!!!   یکم اونجا نشستیم بابا رسول رفت ماشین خاله را داد .   من و تو هم منتظر اقاجون حجی ...
22 خرداد 1392

بازم باغ...

  سلام به زندگیم...   همه دار و ندارم...   عزیز دلم روز چهارشنبه ١٥/٣/٩٢ به اتفاق اقاجون ،مامان جون،   زن عمو ،بابا رسول بازم رفتیم باغ عمه ..   ما که تا میوه داره ول کن نیستیم   شما به محض ورود از قبل یادت بود که هاپو دارند و نی نی هم داره...   سریع سمت اونا را نشون دادی و خودت را میکشیدی اون سمت تا ببرمت..   ما هم تابع بردیمت چقدر نی نی هاش بزرگ و خوشکل شده بودند   هر چقدر من بدم میاد از هاپو شما خوشت میاد.   با مبینا داشتید هاپو را نگاه میکردید من هم ازتون عکس گرفتم...    قربونتون برم... ...
19 خرداد 1392

اینم یه جورش دیگه

سلام به عروسک قشنگم ثنا جون     من و عروسکم در یکسال و ١٧ روزگی                                                    یکسال و ٢٠ روزگی    مامان، بابام از الان به فکر اینده من هستند دوچرخه که کادوی تولدم بود  را بردند و یه دوچرخه بزرگتر واسم گرفتند   حالا هر چقدر من بهشون میگم به فکر ...
17 خرداد 1392

هفته ایی که گذشت

از 4/3/92 تا10/3/92 با سلام وخسته نباشید فراووووووووون   خوشجل مامان امیدوارم وقتی  این پست را می خونی   خوب و خوش و سلامت باشی..   بقیه در ادامه مطلب   شنبه،یکشنبه،دوشبه را تو خونه بودیم و شما   مشغول بازی ، شیطونی ، دلبری کردن بودی..   بعد از ظهر ها کمی میرفتیم پایین توی حیاط که شما    طبق معمول به دنبال مورچه ها و ناز کردن     بغل کردن و بوسیدن گلها ...   وقتی بالا هستی بهت میگم بریم پیش مامان   جون سریع پا میشی روسری و چادر مامان را میاری بهم ...
13 خرداد 1392