زیباترین ارزوی ما زیباترین ارزوی ما، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 22 روز سن داره
یکی شدن عشقمونیکی شدن عشقمون، تا این لحظه: 26 سال و 8 ماه و 11 روز سن داره
شازده پسر اقا سبحانشازده پسر اقا سبحان، تا این لحظه: 7 سال و 3 ماه و 1 روز سن داره

☆彡 ثنا سوگلی مامان و بابا ☆彡

تفاوت را احساس کنید

1392/3/26 1:01
890 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به وروجک خودم

 

چند روز پیش داشتم برای مبینا لباس میدوختم و چون دیده بودی

که مبینا یکبار اونا پرو کرده تا که لباس را دست من دیدی شروع کردی

به کشیدن لباس من هم منظورت را متوجه شدم حالا بگید چی بوده..

 

...

 

...

 

....

 

به ادامه مطلب رجوع کنید...

 

 

خوب عزیزان : دیدید منظور ثنا جون چی بود...

قربونش برم چه بهش میاد..

 

 

 

دیروز بعد از اینکه از رای دادن اومدیم خونه....

مبینا را صدا کردم تا برای اخرین بار لباس را پرو کنه که شما تا

لباس را دیدی مبینا را دعوا می کردی که چرا پوشیدی...

 

 

 

 

خلاصه با بابا رسول شما را قانع کردیم که این لباس مال مبینا جونه

و شما دست از سرش برداشتی...

 

و رفتین همون جایی که از مبینا عکس گرفتم ژست گرفتی

 تا ازت عکس بگیرم...

 

 

عاشقتم کلوچه....

 

 

و یکمرتبه همینطور که ایستاده بودی خودت را سر دادی تا بیوفتی زمین ...

تصویر بالا...

 

 

و پا شدی دوباره  سر بخوری..

 

 

بعد از افتادن قیافت را این شکلی می کردی...

 

 

 

دیگه خسته شدی از بس تکرار کردی و خندیدی....

انگشت به دهان برای خارش لثه ها..

 

٢٥/٣/٩٢

 

امروز دیگه از اون روزها بود نمی دونم از کجا یاد گرفته بودی

 که این شکلی بشینی روی صندلی..صندلی را اورده  بودی

 به من می دادی و به زبون خودت بهم می گفتی که این شکلی می خوای

 بشینی یعنی دیگه  کلافه تا منظورت را متوجه شدم...

 

راضی و خوشحال....خنده

 

 

 

فکر نکنی موهات را شانه نزدم شما موهات فرفریه واسه همین مرتب نیست..

 

 

الان خود کفا شدید و روی صندلی در حال خوردن غذا..

 

تازه متوجه شدم که سیدیت را بگذارم و بهت غذا بدم همش را می خوردی

در غیر این صورت هیچ..

 

 

 

 

بعد از غذا اب خیلی می چسبه...

نوش جانت عزیزم...

 

بدون تو زندگی برام هیچ معنایی نداره....

راستی امروز دیدم یه چیز قهوه ایی رنگ وبرجسته و سخت چسبیده به دندونت

هر کار کردم نگذاشتی برش دارم ...

خودم حدس زدم که پوست پفیلا باشه...

بردمت پایین تا با کمک مامان جون برش دارم که باز نگذاشتی

عمه زهره گفت دستش نگذار شاید ابسه کرده...

منم ترسیدم زنگ زدم بابایی اومد رفتیم دندونپزشکی..

وقتی به دکتر گفتم شاید از پوفیلا باشه بهم خندید و گفت که نه ...

و با کمک دستیارش و بابا رسول که البته تو بغل بابا بودی

دکتر با یه باند تمیز کشید روی لثت بله همون حدس خودم درست بود

دکتر هم تعجب کرد ولی خیلی بد جور فرو رفته بود تو لثت

 یکم خون هم اومد الهی بمیرم خیلی گریه کردی...

این هم از اولین دندونپزشکی....

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مامان حسین جون
26 خرداد 92 7:36
آخی الهــــــــــی
ناراحت شدم بابت لثه ش که خون اومده وگریه کردش
در ضمن ممنونم از راهنماییتم بابت آدرسم


اخی ناراحت نباش خاله جون بزرگ میشم یادم میره
خواهش میکنم



الهام
26 خرداد 92 12:08
خوب برا دخترمونم بدوز!!چه جوري بگه كه از اين لباسا ميخواد!!
خوش به حالت مريم جون!!
كاش منم از اين هنرا داشتم!!

راستي مبينا؟؟؟؟
چه ناز نازي تشريف دارين!!به خاطر يه چيز به اين كوچيكي بچه رو بردين دندون پزشكي؟؟
برا اميرحسينم دعا كن چند وقته هيچي نميخوره!اسهال شديد گرفته!!
بميرم براش...

اول برای ثنا جون دوختم که مبینا حسودیش شده و خواسته..حالا برای اون دوختم این حسود شده...
تشریف بیاورید تا بهتون یاد بدهم...
دختر عمه سومی از ماهشهر..
اخه محکم فرو رفته بود تو لثش و در نمیومد...کار از محکم کاری عیب نمیکنه...من که مثل شما پرستار نیستم تا زودی نترسم
بمیرم چی شده عزیزم..
ناراحت نباش الهام جون خوب میشه..من براش دعا میکنم...


شهرزاد
26 خرداد 92 16:53
واااای چه عجیب ! پفیلای بد جنس اونجا رفته بوده چیکار!؟ خوشم میاد این دکترا ضایع می شن! ازشون بدم میاد


نمی دونم اونجا چکار داشت من را که خیلی ترسوند..
خدا را شکر که پفیلا بود..منم بدم میاد
نازنین (مامان ثنا)
26 خرداد 92 16:57
واااااااااای هزارماشاا.. خااله جون چ شیطون شدی جیگر
ایول داری دختر طلا قربون تیپ زدنت عزیزم تاپ و دامنت خیلی بهت میاد



اونم چه شیطونی....
ایول ایول
خدا نکنه ثنا جونم را بچلون حسابی