تفاوت را احساس کنید
سلام به وروجک خودم
چند روز پیش داشتم برای مبینا لباس میدوختم و چون دیده بودی
که مبینا یکبار اونا پرو کرده تا که لباس را دست من دیدی شروع کردی
به کشیدن لباس من هم منظورت را متوجه شدم حالا بگید چی بوده..
...
...
....
به ادامه مطلب رجوع کنید...
خوب عزیزان : دیدید منظور ثنا جون چی بود...
قربونش برم چه بهش میاد..
دیروز بعد از اینکه از رای دادن اومدیم خونه....
مبینا را صدا کردم تا برای اخرین بار لباس را پرو کنه که شما تا
لباس را دیدی مبینا را دعوا می کردی که چرا پوشیدی...
خلاصه با بابا رسول شما را قانع کردیم که این لباس مال مبینا جونه
و شما دست از سرش برداشتی...
و رفتین همون جایی که از مبینا عکس گرفتم ژست گرفتی
تا ازت عکس بگیرم...
عاشقتم کلوچه....
و یکمرتبه همینطور که ایستاده بودی خودت را سر دادی تا بیوفتی زمین ...
تصویر بالا...
و پا شدی دوباره سر بخوری..
بعد از افتادن قیافت را این شکلی می کردی...
دیگه خسته شدی از بس تکرار کردی و خندیدی....
انگشت به دهان برای خارش لثه ها..
٢٥/٣/٩٢
امروز دیگه از اون روزها بود نمی دونم از کجا یاد گرفته بودی
که این شکلی بشینی روی صندلی..صندلی را اورده بودی
به من می دادی و به زبون خودت بهم می گفتی که این شکلی می خوای
بشینی یعنی دیگه تا منظورت را متوجه شدم...
راضی و خوشحال....
فکر نکنی موهات را شانه نزدم شما موهات فرفریه واسه همین مرتب نیست..
الان خود کفا شدید و روی صندلی در حال خوردن غذا..
تازه متوجه شدم که سیدیت را بگذارم و بهت غذا بدم همش را می خوردی
در غیر این صورت هیچ..
بعد از غذا اب خیلی می چسبه...
نوش جانت عزیزم...
بدون تو زندگی برام هیچ معنایی نداره....
راستی امروز دیدم یه چیز قهوه ایی رنگ وبرجسته و سخت چسبیده به دندونت
هر کار کردم نگذاشتی برش دارم ...
خودم حدس زدم که پوست پفیلا باشه...
بردمت پایین تا با کمک مامان جون برش دارم که باز نگذاشتی
عمه زهره گفت دستش نگذار شاید ابسه کرده...
منم ترسیدم زنگ زدم بابایی اومد رفتیم دندونپزشکی..
وقتی به دکتر گفتم شاید از پوفیلا باشه بهم خندید و گفت که نه ...
و با کمک دستیارش و بابا رسول که البته تو بغل بابا بودی
دکتر با یه باند تمیز کشید روی لثت بله همون حدس خودم درست بود
دکتر هم تعجب کرد ولی خیلی بد جور فرو رفته بود تو لثت
یکم خون هم اومد الهی بمیرم خیلی گریه کردی...
این هم از اولین دندونپزشکی....