زیباترین ارزوی ما زیباترین ارزوی ما، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 4 روز سن داره
یکی شدن عشقمونیکی شدن عشقمون، تا این لحظه: 26 سال و 7 ماه و 24 روز سن داره
شازده پسر اقا سبحانشازده پسر اقا سبحان، تا این لحظه: 7 سال و 2 ماه و 14 روز سن داره

☆彡 ثنا سوگلی مامان و بابا ☆彡

هشتم محرم و خونه عمه زهرا

   ثنای قشنگم پرنده خوشبختی من سلام   قشنگم نمیدونی چه لحظه های نابی را باهات میگذرونم  و چه کیفی میکنم ازبودن در کنار تو . انقدر شادم میکنی که به هیچ چیزی احتیاج ندارم برای خندیدن ..خدایا شکرت   ادامه مطلب.. بفرما..عشقم       روز 8 محرم رفتیم خونه عمه زهرا و تو هم مثل همیشه تا میرسیم اونجا حول میکنی . نمیدونی چکار انجام بدی اب بازی  یا شن بازی .بری یه جایی گوسفند پیدا کنی و بری چوپان کوچولو بشی خلاصه که چند ساعتی که اونجا هستیم نهایت استفاده را میبری...   عکسهات خیلی زیبا شده مثل تابلوی نقاشی.. چوپان کوچولوی من...   &nb...
28 آبان 1392

حال و احوال این روزها قسمت پایانی

   سلام الهه عشق   طبق معمول هر سال بابایی شب تاسوعا رفت برای پختن نذری و تا ساعت 6.30 صبح اومد بابایی گفت 3 تن برنج پختیم 83 دیگ برنج و 18 دیگ قیمه خدا بده برکت...     بقیه ادامه مطلب..   بیا عزیزم..       خوش اومدی توپ شیطونک. بابایی  تا ساعت 9 خوابید و برای عزاداری رفتیم ولایت مامانی.  جای مادر جون خالی خوش به حالش رفته کربلا ..بعد از نماز جماعت که من یکیش را خوندم و برای دومی شما مِ مِ خواستی و دومی را داخل امامزاده خوندم...جاتون خالی نذری خوردیم که اقاجون و اهل محله زحمتش را کشیده بودند  و شما هم طبق م...
26 آبان 1392

حال و احوال این روزها

  سلام بر فرشته مهربونی   این روزها بیشتر از همیشه خوشحالی میکنی ...فکر کنم  به خاطر اینکه پشت سر هم میریم مسجد و هیأت برای عزاداری امام حسین(ع).     بیا ادامه مطلب....     خوش اومدی..   وقتی تلویزیون نوحه پخش میکنه می دوی جلوی تلویزیون وو شروع میکنی به سینه زدن...با اینکه من اصلا بهت نگفتم که باید سینه بزنی..   وقتی که اذان پخش میشه و ضریح یکی از امام ها را نشون میده میری و میز تلویزیون را بوس میکنی البته از وقتی از مشهد برگشتیم...   کلمه هایی که میگی و بعدا یا دو روز نمیگی بعد یکمرتبه شروع میکنی به گفتنش...   مو = بو _ مو   د...
25 آبان 1392

ماه خون

      سلام عشقم  سلام بر حسین سلام بر علی اصغر 6 ماهه سلام بر کربلا   باز این چه شورش است که در خلق عالم است...   میون خیمه طفلی هر لحظه بی قراره حتی برای گریه دیگه رمق نداره   در انتظار ابه خوابی نداره چشماش دیگه اثر نداره لالایی گهواره       این عکس روزیه که رفتیم مهدیه همایش شیر خوارگان حسینی که از بس برای علی اصغر نازنینم گریه کردی  لباست از اشک خیس شد.. جمعه 92/8/17           الهی من فدات بشم  امان از دل حسین  خدایا ما را حسینی کن... پارسال این شکلی...
22 آبان 1392

برگشتیم

سلام ،سلام صد تا سلام      دوستای خوبم من از مسافرت برگشتم ولی متاسفانه اینترنت قطع تشریف دارند ..در اولین فرصت با کلی عکس و خاطره های خوب میام پیشتون        راستی ثنا جونم 92/7/26 روز 18 ماهگردت بود که نبودیم بهت تبریک بگم با کمی تاخیر  گل من عزیزترینم ورودت به 18 ماهگی را تبریک میگم... انشاالله سرشار از خوشی و لحظه های خوبی برات باشه..         دوستای گلم به زودی میام و کامنتهاتون را تایید میکنم...     دوستتون دارم یه عالمه     ...
29 مهر 1392
1