زیباترین ارزوی ما زیباترین ارزوی ما، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 2 روز سن داره
یکی شدن عشقمونیکی شدن عشقمون، تا این لحظه: 26 سال و 7 ماه و 22 روز سن داره
شازده پسر اقا سبحانشازده پسر اقا سبحان، تا این لحظه: 7 سال و 2 ماه و 12 روز سن داره

☆彡 ثنا سوگلی مامان و بابا ☆彡

سوپرایز در 7 ماه و 17 روزگی

  سلام به عزیزترینم هوووووووووووووووورررررررراااااااااااااااااااااااااا امروز از صبح تصمیم گرفتم که برای شام شب سالاد الویه درست کنم .این کار را هم کردم شب بابایی که از سر کار اومد طبق معمول با همدیگه شروع کردید بازی کردن من هم داشتم سفره شام را اماده میکردم یکمرتبه دیدم که بابایی تو را گذاشته کنار دیوار تو هم روی دو تا پات ایستاده بودی بابایی هم تو را تشویق می کرد و می گفت بدو بدو ،بدو بدو ،تو هم یکمرتبه چهار قدم به طرف بابایی برداشتی..... من و بابایی را بگو از خوشحالی ذوق مرگ شدیم...... من هم تصمیم گرفتم به خاطر اولین قدم های نازت الویه را به صورت کیک تزيين کنم و چند تا عکس یادگاری ازت...
14 دی 1391

دلم می خواد

سلام نفسم،عشقم دلم می خواد این جملات قشنگ رو که برای خودم یه باور ویقینه بنویسم تا درآینده بخونی و برای بهتر زندگی کردن به کارگیری. ثنای  عزیزم به یاد آر ،زندگی آهنگی است موزون بین روز وشب,تابستان وزمستان,آهنگی ممتد,سکوت هرگز,حرکت وحرکت, هرقدر جهشی بالاترداشته باشی تجربه ای ژرفتر خواهی داشت. عزیزم زندگی نه یک مکافات بلکه یک پاداش است.فرصتی مغتنم یافته ای تا ببالی,ببینی,بدانی,بفهمی وباشی.تلاش نکن که زندگی رابفهمی,زندگی رازندگی کن.تلاش نکن عشق رابفهمی,عاشق شو.زندگی را به تمامی زندگی کن.به تو می آموزم که به زندگی بی کم وکاست آری بگویی.به تو  می آموزم شادمانی را,شادباش وشادباش,چراکه درشادمانیست که به خداوند ن...
13 آبان 1391

دخترکم عزیزم

اندر احوالات فینگیلی از ٦ ماهگی تا ٧ ماهگی عزیزکم هر روز بزرگتر از قبل می شوی و کار هایی انجام می دهی   که من و بابایی کلی می خندی و با این کارهات اصلا نمی فهمیم    که چطوری روز و شب از پس هم می ایند و می روند خلاصه اینکه    حسابی سرگرممان کرده ای.   ..... بی نهایت دوستت داریم .....      .... و باز هم از خداوند سپاسگذارم که چنین فرشته زیبایی    را به من و بابایی هدیه کرده است ....   ..... خوب می رویم سر اصل موضوع و کارهای وروجک .....   ٦ ماه و ٣ روزه :: شبها موقعی که لامپ را خاموش و شب خواب   ...
12 آبان 1391
1