زیباترین ارزوی ما زیباترین ارزوی ما، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 22 روز سن داره
یکی شدن عشقمونیکی شدن عشقمون، تا این لحظه: 26 سال و 8 ماه و 11 روز سن داره
شازده پسر اقا سبحانشازده پسر اقا سبحان، تا این لحظه: 7 سال و 3 ماه و 1 روز سن داره

☆彡 ثنا سوگلی مامان و بابا ☆彡

وقتی پا توی کفش بزرگتر ها میکنی

  sans  jooooooooooon   ١٠/٣/٩٢   سلام ای همدم تنهاییم    دیروز اومدی و به زور دمپایی مامان را به پات کردی.... این شکلی چند بار هم به زمین خوردی...       روز بعد دوباره اومدی و ازم میخواستی که برم برات دمپایی ها را بیارم.. الان هم پوشیدی و یکبار خوردی زمین و پاشدی داری زمین را دعوا میکنی... کلا هرموقع از یه جایی کتک بخوری به جای اینکه گریه کنی با دستت همون جایی را که بهش خوردی را میزنی  و میگی اِ اِ و براش اخم میکنی....       بیشتر وقتها عقب عقب میری و می شینی   روی صندلیت ...
11 خرداد 1392

مراحل ابیاری گلها

7/3/92 سلام گل سرخ و سفید و ارغوانی   گل دختر مامان دیروز کمک من گلها را آبیاری کردی  ..کلی بهمون خوش گذشت  یکم اب داخل سطل مونده بود که ریختی سر خودت... خوشت اومده بود و به من میگفتی برات اب بیارم...چندین بار این کار را تکرار  کردی و ذوق کردی.   ثنا نوشت:   دوستان مهربونم امروز تصمیم گرفتم به مامانم کمک کنم...   خوووووووب ،اول گلدونای اینطرف را اب بدم...         حالا یکم به اونطرفی ها اب  بدم.         خسته شدم برم یکم اب بازی کنم..شما مواظب باشید مامانم نبیند......
8 خرداد 1392

دعای ام داوود

دخترکم،عشقم،نیایشم،بهانه قشنگ زندگی ام امروز برای اقامه نماز جماعت به همراه خاله ها و مادر جون به مسجد رفتیم.. ولی من به خاطر شما نمازم را فرادا خواندم... بعد از نماز هم اعمال روز 15 رجب شروع شد.. بعد از خواندن 100مرتبه سوره حمد و  توحید شما خوابیدی و سوره انعام که تمام شد بیدار شدی... و از بس میخواستی اونجا راه بری و خانمها ناراحت میشدند برای دعای ام داوود نموندیم و اومدیم خونه ... این اولین باری بود که نماز جماعت را داخل مسجد میدیدی.... کلی تعجب کرده بودی... خانمهای زیادی هم برای اعتکاف اومده بودند مسجد.خوش به حالشون این عکس متعجب خانمی موقع نماز جماعت...   ...
5 خرداد 1392

پدرم پاره تنم

٣ خرداد ( سیزدهم رجب ) ولادت حضرت علی علیه السلام  و روز پدر بر تمامی پدران عزیز مبارک باد.   >www.kalfaz.blogfa.com   پدر ای وجودم از تو قدرت و توان گرفته ای که از دم نفسهات هستی من جان گرفته **** پدر ای که از تو جاری خون زندگی تو رگهام ای که از نور دو چشمت نور زندگی به چشمام **** پدر امروز به پاهام دیگه نای رفتنی نیست جز دریغی روی لبهام دیگه حرف گفتنی نیست **** پدر پیچ و خم راهم نمیخوام بیراهه باشم گل سرخ آرزوهام توی فکر غنچه باشه **** رفتی و نشد که باشی تا ابد چراغ راهم من به سیل نامرادی نشدی تو تکیه گاهم **** پدر دست یاری تو اگه...
3 خرداد 1392

اینکه میگم حقیقته

سلام عشق من امروز اومدم یه حقیقتی که از چهار ماهگی باید میگفتم را بگم... حقیقت این است... بگم ..... دخملی من خودش به تنهایی وبلاگش را مدیریت میکنه....       اینجا فکر کنم نظرات دوستان را دیده خوشحال شده....         اینجا هم بعد از مدیریت سیدی اموزشی تراشه های الماس را تماشا میکنه که متوجه شده نی نی وبلاگ نیست ....       بعد از کلی کار حالا خوردن ذرت شکوفه می چسبه..       قرار بود که برات یه زیر انداز پهن کنم که تا رفتم ببینم که در میزنه شما همه را ریخته بودی روی زمین... فدا...
2 خرداد 1392