وقتی پا توی کفش بزرگتر ها میکنی
sans jooooooooooon
١٠/٣/٩٢
سلام ای همدم تنهاییم
دیروز اومدی و به زور دمپایی مامان را به پات کردی....
این شکلی چند بار هم به زمین خوردی...
روز بعد دوباره اومدی و ازم میخواستی که برم برات
دمپایی ها را بیارم..
الان هم پوشیدی و یکبار خوردی زمین و پاشدی داری
زمین را دعوا میکنی...
کلا هرموقع از یه جایی کتک بخوری به جای اینکه گریه کنی
با دستت همون جایی را که بهش خوردی را میزنی
و میگی اِ اِ و براش اخم میکنی....
بیشتر وقتها عقب عقب میری و می شینی
روی صندلیت یا سی دیت را می بینی و یا برای خودت
اواز میخونی الان هم رفتی نشستی روی صندلی و دمپایی
می خواد از پات بیرون بیاد که شاکی شدی
الان راضی شدی
دوباره شاکی.. می بینی تو را خدا از دست کارات روز و
شبمون شده همین
قربونت برم...
فدات بشم چهار گوش من....
دیشب 9/3/92
ساعت 1 نیمه شب رفتی جلوی کمدت و ازم خواستی درش را باز کنم
وقتی باز شد عروسکت را برداشتی و فرار انقدر محکم بغلش کردی که نگو.....
اینجا دیدی اون عروسک تنها مونده اونم برداشتی...
الان نشستی دم در سالن و داری بوسش میکنی ..
یک هفته ای میشه که جا حوله ایت را برات زدم رو دیوار
تا که دست و صورتت را می شورم میری و حوله را بر میداری
صورتت را خشک میکنی و میگذاری سر جاش البته نصفه نیمه ...
وقتی پاشدی حوله را که دیدی برداشتی میکشی به صورت عروسکت..
و میگذاری سر جاش...
لالا لالا گل پونه ...
و برای اینکه نمی تونستی که پات را تکون بدی خودت را تکون می دادی...
قربونت برم خودت که هیچ موقعه اینطوری نخوابیدی...
می خوای ببریش توی استخر ...
قربونت برم با اون بغل کردنت....اگه یه لحظه از این حالت خارج
میشد میگفتی چرا...
دیگه شده ساعت 2 نیمه شب که شما تازه حوس کردی
نی نی را ببری دَ دَ....
چند بار هم دون دون رفتی جلوی اینه و روی انگشتان پات ایستادی
و برس را برداشتی و موهای عروسکت را شونه زدی!
بیچاره بابایی که خوابه و هر دفعه با کارهای تو از خواب می پره
و چند بار من ازت غافل شدم رفتی پیش بابا رسول و خودت
را انداختی روی شکمش خیلی دلم به حالش می سوزه
اخه تو می خوای باهاش بازی کنی ولی اون خسته و هلاک
تنها کاری که کرد بوست کرد و گفت عزیزم برو بخواب
کلی هم ترسیده بود...
حالا دیگه موقع خوردن انگشت پا می باشد بفرمایید....
مهربان من....
شیرین زبان من...
من و بابا رسول عاشقتیم....