از عشق که میگی......
سلام به دخترکم و به دوستان نی نی وبلاگی امیدوارم که همگی حالتون خوب باشه... دیروز اومدی میگی مامانی من عاقش تو هستم.. منا بگی روی ابرها کلی بغلت کردم و تا تونستم فشارت دادم... بیشتر وقتها توی ماشین یا تو خونه منا بغل میکنی و سرت را میزاری روی سینه من و میگی مامانی این مه مه من بودا خوردم بزرگ شدم دیگه نمیخورم ..و میگی عزیزی ..و داغ من را تازه میکنی.... میگم بابایی را چند تا دوست داری میگی به اندازه ستاره ها...قربونت برم... بابایی واست بستنی گرفته میگم بهش گفتی مرسی میگی صبر کن بیاد سوار ماشین بشه بهش میگم.... بقیه اش را ادامه مطلب نوشتم راست میگم بیا ببین.. امروز تو اشپزخانه صبحانه میخوردیم یکی از ای...