فرد جدید خانواده و 28 ماهگی موش موشک
سلام ماهک من ....
امروز با 27 ماهگی خداحافظی کردی و وارد 28 ماهگی شدی
مبارکت باشه فرشته مهربونم ...
انشالله که همیشه زنده و پاینده باشی و روزهای پر از خاطره های خوب داشته باشی....
فقط این را بدون که من و بابایی هر روز بیشتر از قبل دوستت داریم ......
بیا ادامه مطلب..تا خبر خوش را بهت بدم...
دیشب93/5/25 با عمو ابوالفضل و خاله رفتیم پارک نزدیک خونمون
و برای اولین بار از سرسره بادی نترسیدی و رفتی بازی و دیگه نمیومدی....
به استپ میگی اُستَب
حالا نوبت ترانبلی که از بس خندیدیم هلاک شدیم فقط بدو بدو میکردی
امروز صبح من ازمایش داشتم بعد از ازمایش دادن موقع صبحانه خوردن بهم
میگی مامان از من عکس بگیر منم ازت عکس گرفتم
فلکه روبه روی پل خواجو
دقیقا 2 سال و 3 ماه...
یکم دنبال کنجشکها کردی..و صبحانه نخوردی ...و فقط گفتی من بستنی می خوام .
من و باباییکی اخه صبح اول وقت بستنی میخوره و سعی در قانع کردن
که بلاخره بعد از کلی حرف زدن قانع نشدی حواست پرت شد و یادت رفت..
امروز بعداز ظهر با خودت بازی میکردی دیدم بلند بلند میگی نکن؛نکن با عصبانیت
بهت میگم چی شده میگی این منا اذیت میکنه ببین میزنه تو کمرم...(ماشینش)
من
ثنا
بعد یکم باهاش دعوا کردی رفتی سراغ توتورت سوار شدی دوباره باز همون صحنه کلا
این صحنه ها روزی چندین مرتبه اتفاق می افته به همه چیز میگی نکن هرچه واست
توضیح میدم اصلا فایده ایی نداره..
بعدا ماشین و موتور را گذاشتی کنار هم و میگی مامانی اینا منا اذیت میکنند خیلی بَدَن...
رفتی سوار تاب شدی وقتی نتونستی درست بشی میکنی داری
منا عصبانی میکنی (به تابت میگی)
ببین این اعصاب منه.و داری دستت را تکون میدی ..منا بگی
البته یواشکی که نفهمه دارم بهش میخندم..
اینم نتیجه سریال دیدن ..
تو عکس پایین مشخصه که بچه اعصاب نداره..
خوب میرسیم به فرد جدید...
حلما خانم دختر عمه ضیزان(رضوان)
امروز به دنیا اومد حالا هر دو 26 هر ماه ماهگردتونه...جالبه مگه نه..
قدمش مبارک...
واااااای وقتی که دیدیش قیافت دیدنی بود....
شکه..متعجب فقط نگاش می کردی و هیچی نمیگفتی ...
بعد از شک بودن دستت را گذاشتی روی صورتش دیدی تکون میخوره
باز تعجب کردی بعدا هم بوسش کردی ..
و باز سوالات شروع شد ..نی نی عمه ضِزان کجا بوده..
از کجا اومده ...چی می خوره ...
و کلی سوال ...
هر دوتاتون زنده باشید انشاالله...
دیگه وقت ندارم بعدا با کلی حرف و شیرین زبونی میام...
روز یکشنبه 93/5/26
2 سال و 3 ماه
اینم ثنا جون در بیمارستان