عکسهای 1 سال و 1 ماه و 27 روز

دختر خوشکلــــــــــــــــــــم سلام عزیز دلمی...... 

الان که واست مینویسم شما مثل یه فرشته خیلی خیلی ناز خوابیدی،انقدر عاشقت هستم که خدا میداند بدون تو نمی تونم نفس بکشم....باور کن نفسم به نفست بستس،

انقدر دوستت دارم که زبانم از گفتنش قاصره،باور کن همه دنیامی ،باور کن تو همون چیزی هستی که میخواستم خیلی خوشحالم که خدا بهم دختر داده تا بهترین همدم و مونسم باشه ،بهترین دوست و همراهم باشه...خدا هیچ کاریش بدون حکمت نیست..........

ولی نمیدونم حکمتش از اینکه یک ماه و نیمه دارم از درد زانو می میرم چیه؟ حتی دیگه نمیتونم دختر عزیزم را بغل کنم نمیتونم ببرمش دستشویی ..نمیتونم نمی تونم نمی تونـــــــــــــــــــــــــــم..

دیگه خسته شدم نا شکری نمیکنم ولی دلم می خواد پام را با یه چاقو ببرم بندازم دور از بس اذیتم میکنه دکترها که ماشاالله بهشون فقط سلام ؛پول،خداحافظ البته دور از جون بعضی هاشون که هنوز اون خوب هاشون نصیب ما نشده...

بابایی 40 روز نرفته سر کار شده پرستار من و تو چند وقت دیگه فکر کنم باید بریم خیریه

الهی بمیرم دیگه موقع دستشویی من را صدا نمیزینی بابایی را صدا میزنی

میگی پات درد میکنه بشین بابایی میاد

خونه زندگیمون شده بازار شام به قول بعضی ها بیچاره بابایی نمیتونه همشون را جمع و جور کنه...

امروز دیدی چه شکلی از درد مثل مار به خودم می پیچم بهم میگی مامانی دُتُر (دکتر)نرفتی؟

میگم رفتم الهی قربونت برممگه نیومده بودی دنبالم...میگی چرا؟یکم بعد..

مامانی دترش خوب نبود ببین پات خوب نشد..پات خوب نشد الهی بمیرم برای اون دل نازکت

بعد میگی مامانی خودش خوب میشه ببین من خوردم زمین پام خون اومد خودش خوب شد...

قربون دل مهربونت  

دکتر ثنا حاجیان مشغول نوشتن نُخسچه

ماشاالله

قربونت برم با اون امضای خوشکلت....

تا وقت خالی پیدا میکنی تب لت را بر میداری و بازی میکنی ببین وروجک 

اینم بابایی بیچاره که جرات نداره این شکلی بخوابه بلایی نیست که سرش نیاری..

کاملا مشخصه...

البته ببخشید..

پشت صحنه هم به لطف ثنا جون اونقدر زیبا هست..

سرسره که کار هر روزشه...

اینم ثنا جون و قایم موشک بازی با زیر سفره ایی 

اگه میبینی که عکسهات خرابه به خاطر اینکه فوتوشاپ را حذف کردی..

جدیدا روز ی چند بار میری پشت در اتاق و با عروسکها و اسباب بازیهات بازی میکنی منم تا

صدات میزنم میگم ثنا جون بیا میگی بله مامان کارم داری؟میگم بله میگی اومدم..

گفتگوی ثنا با عروسکش..

نی نی نترسیا بهت جیز میزنم خوب میشی..

خونه عمه زهرا داشتی میرقصیدی

فرشته من در حال خواب ناز 

داشتی روی سرامیکها بازی میکردی یکمرتبه یه مورچه دیدی پاشدی پا به فرار و مرتب

میگفتی موچه موچه بابایی گفت بیام بوکوشمش گفتی نه گناه داره

برای نی نیش غذا میبره ببین بابایی..

الهی فدات بشم من این پست به دلیل مریضی مامان الان اپ میشه...

سه شنبه 1 مرداد..25 ماه رمضان..

امروز رفتم حجامت کردم بالای زانوم را  از بس موقع باد گیری و حجامت درد کشیدم احساس کردم تمام بدم داره قطعه قطعه میشه.. ولی خدا را شکر یکم بهترم از اون گرفتگیهای وحشتناک که واقعا امان را بریده بود مثل اینکه گوش شیطون کر خبری نیست...

کلی عکس اپلود نکرده مونده انشاالله بهتر بشم میام دوباره..

خدایا به فریاد کودکان و مادران و پدرانی برس که از دست اون اسراییل لعنتی دارند عذاب میکشند..

خدایا کجایی؟ کجایی؟ کجایی

امام زمان پس کی ؟

2سال و 2 ماه و 6 روز