خدایا از دس ثنا
الهی مامان فدات بشه ناز گلم تو همه کارات شیرینه
هزار ماشاالله به تو گل دختر مامان
تو جون و عمرمی نفسم
دورت بگردم کهانقدر مهربونی و لجباز
قربونت بشم
مکالمه های ثنا جون ما بین خانواده
مامان.....ثنا جون اسباب بازیهات را جمع کن مهمان میاد خونمون
ثنا جون....باشه چشم ..و در حین جمع کردن میگی خدایا از دَس مامانی.
مامان ...ثنا جون تخم مرغ را بده بشکنم برات بپزم
ثنا جون....مامانی سرت درد میکنه نمیتونی خُخ مرغ را بشکنی صَب کن سرت خوب بشه.
اقاجون (بابای بابایی).....داره کبریت روشن میکنه..
ثنا جون....اقاجون اینا واسه تو خوب نیست روشن میکنی خطر
مامان...ثنا جون بیا بخوابیم ساعت 1 نیمه شبه...
ثنا جون...صب کن یه چوچولی خَرصم بیام
ثنا جون...ساعت 7 صبح بیدار شده میگه مامانی پاشو خوشید اومد آسون بیدار شو ببین ساعتا..
مامان ...خوابم میاد یه کوچولو بخوابم...
ثنا جون ....ببین قوقولی صداش میاد پاشو میاد غذاتا می خوره..
ثنا جون ...مامانی اَنَلگو نداری...
مامان...نه ندارم
ثنا جون ...صبح بشه خوشید بیاد آسون اقاهه بیاد مغازه باز کنه برات می خرم..
مامان ...همین الان بخر..
ثنا جون...ببین الان ماه اومده آسون اقاهه خوابه.مغازه بستس
ثنا جون...ساعت 1 نیمه شبه میگه ماخاری(ماکارونی) می خوام...
بابایی...اخه الان موقع ماکارونی خوردنه...بخواب صبح برات میپزیم...
ثنا جون....همین الان از اونا که پیل (فیل)داره..شیر داره بیا بابایی در را باز کن بهت نشون بدم ..
بابایی ...در را باز کرد و ثنا جون اخر به مراد دلش رسید...خوب بود برات نودولیت خریده بودم
وگرنه باید حتما ماکارونی میپختم خیلی دوست داری ..منم که زانوم درد میکنه و بابایی زحمتش را کشید...
مامان ....ثنا جون بیا بازی کنیم..و تو عاشق بپر بپر هستی یکم بازی کردی ...
ثنا جون...مامان خستم
ثنا جون....مامانی خوم برم پایین پیش مامان جون
مامان...ثنا جونم مامان جون داره افطار میکنه..نه غذا نمی خوره نشسته رو مبل..
اقاجون و مادر ....ثنا جون بیا بریم خونه ما.
ثنا جون ...مامانی تهناس(تنها) ترسه(می ترسه) من پیشش باشم...
مامان ..ثنا جون بیا کنترل TV را بده به من..
ثنا جون....سریع میشینه روی زمین و میگه آختیش(آخیش) من خستم صب(صبر کن) کن میارم
ثنا جون .....مامانی بیا میگم چکار داری..
ثنا جون...کارد دادم...(کارت دارم)
مامان....ثنا جون بیا بیرون از اتاق اینا ببین ...
ثنا جون .....بدو بدو اومده بیرون میگه کارم داری...
ثنا جون....سوسکه بیا منا بخور چند بار با صدای بلند
مامان ...چرا بیاد شما را بخوره...
ثنا جون....ادَکی(الکی) گفتم...
ثنا جون....مامانی من بستنی چشی (عروسکی)می خوام...ساعت 1 نیمه شبه
مامان....عروسکه چشماش را بسته خوابیده صبح بیدار میشه..
ثنا جون ....دهنشم بسته خوابیده صُب بشه خورشید بیاد آسون چشش باز بشه من بخورمش
مامان.....ثنا جون جیش داری..
ثنا جون.....خودم شَبارَما در میارم نیایا...جیش کنم بیا
وقتی هم جیش کردی صدا میزنی ولی خودت خودت را میشوری..کلا میخوای زودی مستقل بشی...
یه عالمه دیگه هست یادم نمیاد پست بعدی انشاالله..
کلا یه داستانی داریم با این حرف زدن این وروجک...
ماشاالله به جونش ....
2سال و 1 ماه و27 روز