ثنا جون و تکنولوژی
سلام فرشته مهربونم
سلام شیرین زبونم
خدایا شکرت بابت داشتن چنین فرشته ایی
سریع بیا ادامه مطلب ببین چه خبره
دوشنبه 93/4/2
این از عکس گرفتنت
این را نمیدونم از کجا گرفتی هر چه فکر کردم نفهمیدم که نفهمیدم..
بیشتر وقتها کارت شده بازی با لپ تاپ نا این که من برات بیارم نه!
خودت روشن میکنی و صبر میکنی تا کاملا ویندوز بیاد بالا به قول کامپیوتری ها..
وارد نوار پایین میشی وارد منوی گیم و میری سراغ بازی با هرکدوم یکم بازی میکنی
و خودت میگی مامانی این بازی خو نیس (خوب نیست) و با کلیک کردن روی ضرب در
پنجره را میبندی و بازی بعدی را باز میکنی از بازی کردی که سیر شدی میری سراغ
درایو چی ایکن عکسهای ثنا و هرچه عکس و فیلم داری میبینی و ذوق میکنی منم
جرات ندارم دست بزنم میگی خودم بلدم
بیشتر وقتها بازی مثشه را بازی میکنی
میگی مامانی کدوم مثشه و تنهایی بازی میکنی وقتی برنده میشی و اخر بازی
چهار تا یا پنچ تا جایزه بهت میدند دست میزنی میگی برده(برنده)
واااااااای اخ چون(اخ جون) جایزه و با دستتت جایزه هات را از روی صفحه
مانیتور بر میداری میگذاری کنارت روی فرش و برای خودت دست میزنی
و دوباره شروع میکنی به بازی کردن....
کارت شده همین اگه یه روز زودتر بیدار بشم و لپ تاپ را قایم کنم تا تو نبینی
و بری با عروسکهات بازی کنی میگی مامانی لب کو ؟
اَجی مَجی برده شب میاره بالا سرم میزاره منم بر میدارم
اینم مراحلش با موس خود لپ تاپ کار کردن خیلی
سخته ولی تو ناز نازی از پسش بر اومدی فکر کنم
تا یکی دو ماه دیگه مدیریت وبلاگت را بدم خودت
بگو ماشاالله چشم نخوری ایشاالله
اینجا برنامهPAINT را باز کردی و داری به قول خودت نقش (نقاشی)میکشی
اون سطل رنگه هست اونا برداشتی و مرتب رنگ را عوض میکنی
و هر بار سقف خونه را یک رنگ میکنی
و دست میزنی
فقط رنگ خورشید را عوض نمیکنی میگی مامانی باید زرد باشه
با اون انگشت کوچولوت میخورمت اخر یه روز
دارم الان برات مینویسم اومدم اون شکل بالا را میزنم برات
میگی مامانی چی بزنی میگم می خورمت میگی نه این
خوشل نیست از اونا بزن و با انگشتت میری روی شکلک ها
و میگی از اینها بزن() اون سبزه ،صورتیه،بنفش
( )
منا بگی
یکم طول کشید تا بزارم برات زدی تو سرت و گفتی مامانی
پاچ(پاک) نکن اون سبزه را بزن و عصبانی شدی
قربونت برم
بلاخره دست از تکنولوژی کشی و اومدی سراغ بازی های دیگه حالا ببین چیه؟
یه کارهایی میکنی که نگو روسریت را چهن کردی توی سبد و خودتم
رفتی داخلش نشستی میگی عکس بگیر.
اینجا واقعا افتادی ولی بازم نمی خوای بیای بیرون میگی کُم کُم یعنی کمک کمک
میمیرم برات عزیزم کلی برات حرف دارم بعدا بقیه را مینویسم
فعلا بای بای..
دو سال و 1 ماه و 11 روز