زیباترین ارزوی ما زیباترین ارزوی ما، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 22 روز سن داره
یکی شدن عشقمونیکی شدن عشقمون، تا این لحظه: 26 سال و 8 ماه و 11 روز سن داره
شازده پسر اقا سبحانشازده پسر اقا سبحان، تا این لحظه: 7 سال و 3 ماه و 1 روز سن داره

☆彡 ثنا سوگلی مامان و بابا ☆彡

خاطرات این چند روز غیبت

1393/2/8 16:48
833 بازدید
اشتراک گذاری

سلام جوجه حنایی مامان

ووووااااااااااااااااای که چقدر بلا شدی و با شیرین زبونی برای خودت دلبری میکنیقلب

بلاخره وقت کردم بیام برات خاطراتت که خیلی هاش  یادم رفته را بنویسم ..متفکر

عزیزکم ملوسکم بیا ادامه مطلب..بغل

بعد از 4 روز برگشتیم خونمون خیاطی فعلا تعطیل تا دو روز دیگه.خونه مادر جون

هر روز از خواب که بیدار میشدی ..مامانی بریم اساسور جی جی یا تو تو ..

از اونجا پارکینگ ماشین اوسف حالا خونه خودمون هم یکمرتبه یادت میره و ازم

میخوای ببرمت پشت بو تو تو ببینی یا بیم ماشین اوسف منم بدون اینکه چیزی

بهت بگم یکم نگات میکنی خودت متوجه میشی و میگی مامانی گیجی

و میدویی منا بغل میکنی و میگی عزیزی یعنی عزیزم...

منم تو ابرهاهیپنوتیزم

خونه خودمون روز 5 شنبه ساعت 5 بعد از ظهر من رفته بودم ارایشگاه تو هم با بابایی خونه. که خوابت برده بود.فرشته معصوم من

 

 

روز شنبه 93/1/30 ساعت 2 بامداد فرودگاه پیشواز دایی جون از مکه بر می گشتند.

شما ساعت 8 شب خوابیدی تا ساعت 2 که خودت بیدار شدی انگار متوجه شده بودی که می خوایم بریم فرودگاه..چقدر هم شلوغ بود ..انگار همه مثل ما چشم به راه بودند...

و شیطنتهای شما و یوسف ..

 

 

 

یوسف موقع دیدن بابا سعیدش اصلا این ده روز و اون موقع تو فرودگاه اصلا گریه نکرد ما بیشتر گریه کردیم چنین بچه ایی هست این پسر شیطون

 

 

 

یوسف و عمو در حال انتظار گل به دست

 

 

 

 

در اغوش گرفتن یوسف توسط  مامان وحیده 

باورتون میشه اصلا گریه نکرد تعجب

 

 

 

 

اینم ثنا جون شاکی کلافه

 

 

 

 

روز شنبه ساعت 8 شب که دایی جون مهمونی را تالار گرفته بود...

 

 

 

و شیطنت ؛دویدن و زمین خوردن و به روی خود نیاوردن

 

 

 

 

تو هم که منا بیچاره کردی از بس رفتی بالای سن اومدی پایین و گفتی مامانی عروس کو؟

عروسی دایی اخ جون..

 

عکس پایین یکشنبه و کار هر روز ثنا جون تو خونه مادر جون و اقاجون .

غذا دادن به جوجه ها..

پی نوشت : (روز مادر بر همه مامانها به خصوص مامان گلم مبارک باد ..

کادوی بابایی به من نیم سکه دستت دَ دَ دَ)

(ثنا جون هر موقعه که بهش چیزی میدیم بهمون میگه

دستت دَ دَ دَ یعنی دستت درد نکنه..)

 

لباس که پوشیدی سوغاتیه دایی جونه 

دو دست لباس و یه عروسک خوشکل 

به دایی جون میگی دستت دددرد... دستت درد نکنه

تا که لباسها را بهت دادند و گفتند مال ثنا جونه گفتی بهت بپوشونم یعنی با لباس خودت سه دست لباس پوشیده بودی کلی تپل شده بودی و ما هم میخندیدیم..قهقهه

 

مراحل غذا دادن به جوجه ها

 

 

 

 

 

 

 

خوشحال از این که بهشون غذا دادی 

 

 

 

 

داری میگی اگه غذا بخورند دلشون درد میگیره قربون اون لبهات بشم

 

 

 

بهشون میگی غذا منا نخوریدا.

 

 

 

بهم میگی مامانی جوجه نوک میزنه غذا می خوره من با دهنم میخوره..

 

 

 

از دست جوجه فرار کردی تا نیاد غذا تا بخوره

خدا خیر بده به مادر جون و جوجه هاش این چند روز یه غذای سیری خوردی..

 

 

 

برگشتی غذات را بر داری و به قول خودت پرار (فرار)کنی.

 

 

اینم مدل جدید بازی با تب لت هست روی شکم بابایی که بیچاره از خستگی خواب بود و تو هم بازی می کردی منم تو اشپزخونه بودم اومدم بیرون با این صحنه مواجه شدمقهقهه

 

 

بُدیم هووووووورااااااااااااااا

 

 

 

اینجا هم خسته شدی از بس بازی کردی اونم حکم..

تازه پادشاه هم میشی و وقتی میبری میگی بریدمتعجب

 

 

 

 

امان از دست تو وروجک .

به کلمه خودت ،خودم ؛خودش میگی خودشتعجب

ثنا جون 1 سال و 11 ماه و 4 روز سن دارد

 

 

پسندها (2)

نظرات (4)

الهام(مامان امیـــرحسیــــن)
9 اردیبهشت 93 16:56
آخي!! چه دختر فهميده!!شوهرش نميدي مريم جون! مبارك سوغاتياتون باشه! بعد اين همه تاخير سوغاتي دندون گيري نصيبتون شد يانه؟!؟! اينا جوجه ي چين مريم جون! من اصلا با حيووونا رابطه ي خوبي ندارم!!ووووويي! خاله حرف زدنت تو عكس خيلي بامزه شده!! بيچاره بابايي!!له شد كه!
مریم(مامان ثنا جون)
پاسخ
چرا که نه اگه اونم فهمیده و با هوش باشه ممنونم بعــــــــــــــــله جوجه مرغ عزیزم فقط از نوع فرفری هیف که وقت نمی کنم از حرف زدنش بنویسم با هر حرفش از خنده منفجر میشم نترس باباش از فولاده
الهام(مامان امیـــرحسیــــن)
9 اردیبهشت 93 16:57
سلام مريم جون رسيدن به خير ميگفتين گاوي گوسفندي چيزي!قربوني ميكرديم!!
مریم(مامان ثنا جون)
پاسخ
سلام الهام جون ممنونم خیلی دلم می خواد زود به زود بیام ولی دوباره نتم قطع شده و با هزار زحمت میام بهتون سر میزنم از همه معذرت می خوام خوب حالا گفتم کو گاو و گوسفندت
حامده(مامان امیر محمد)
10 اردیبهشت 93 11:38
افرین به شما که بردید عجب جای مناسبی دیدی برای بازی کردن باتب لت سوژه ای برای عکسایی که مامانی گرفتن
مریم(مامان ثنا جون)
پاسخ
ممنونم خاله جون می بینی خاله جون چه جایی رفته از دست این وروجک
مامان گلشيد
16 اردیبهشت 93 12:31
چه جوجو كوچولوي شجاعي قربونت برم
مریم(مامان ثنا جون)
پاسخ
به مامان باباش رفته خدا نکنه خاله جون