تمام وجودم به وجودت گره خورده
سلام مهربونم سلام همسفر زندگیم سلام قویترین مسکنم
امشب باز اومدم از ماه قبل برات بنویسم و تو هنوز تو تب داری میسوزی نمیدونم
این ویروس لعنتی کی و کجا از بدنت بیرون میره..
دیگه شدی پوست و استخون ..
خدایا همه مریض ها را شِفا بده دختر منم میان اونها
به همه پدر و مادرها هم صبر عنایت بفرما...
امـــــــــــــــــــــــــــــــین یا رب العالمین
بیا ادامه مطلب تا خوابم نگرفته
سه شبانه روزه نخوابیدم الان هم از ترس اینکه دوباره خدای نکرده تب کنی و گوش
درد بگیری به زور خودم را سر گرم کردم خوابم نبره
دوستت دارم
خوب میریم شروع کنیم کاش فقط همه را یادم بیاد و بنویسم
توی این عکس من داشتم غذا میپختم دیدم صدات نمی یاد رفته بودی دو تا کلاه را
گذاشته بودی روی سرت و بازی می کردی
کار هر روزت صندلی بگذاری جلوی اینه و خودت را ارایش کنی مثلا جیر بِدنی(گیر بزنی )
موهات .ببخش نور خورشید خرابش کرده
رفته بودیم باغ ابیاری که تا درختها را دیدی میگی مامانیِ من
(که جدیدا این شکلی من و بابایی را صدا میزنی باباییِ من،اقاجیِ من.کلا همه
را این شکلی صدا میزنی البته کسانی که خیلی دوستشون داری و اذیتت نمیکنند)
انار واااااااااااای ..عسک بجیر (عکس بگیر)و این شد که کلی عکس گرفتم ازت قربونت برم..
عزیزم
بعد از باغ خودت که همیشه میگی باغ منه کسی نیاد باغ من..رفتیم خونه عمه
تا از ماشین پیاده شدیم این گلهای زیبا اونجا بود... میگی مامانی دوبین
بیار عسک بجیر و هرچه عمو مرتضی
میگه بیا تو میگی صبر کن عسک بجیرم بیا باشه چشم..
و همچنان ادامه دارد داخل خونه لابه لای درختها.همه جا مامانی عسک بجیر..
فدای اون شیرین زبونیت...
و روز 93/2/13
جهاز چینی به قول خودت دایی تا وارد خونه عروس داماد شدیم ژست گرفتی و
میگی مامانیِ من،عکس بگیر
دلم میخواست قورتت بدم..
روز صبح عروسی 93/2/21 پارکینک خونه اقاجون و مراسم درست کردن سالاد شب
عروسی و تو فسقلی هم با شیرین زبونی کلی سرگرممون کردی..البته عروسی پسر عمه
من بود که شما به هرسه تا داداش میگی دایی
داری هویچ میخوری
نوش جونت
و بعد از اون موقع خوردن لواشک(لباش)از خستگی بیهوش شدی
تا برای عروسی سر حال باشی
و شب هم رفتیم عروسی و تو تا که رقص نور را روشن می کردند و برقها خاموش میشد
گریه میکردی بریم بیرون این شد که اصلا عکس نداریم..
دو شب پشت سر همدیگه رفتیم عروسی که یکیش روز میلاد حضرت علی و روز پدر بود..
دیگه بقیه شیرین زبونیات و کارات یادم نیست خوشکلم ببخش..
بای بای،
بابایی همیشه بهت میگه ناز دار بادومی