خبر خوب ،خبر بد
سلام عزیزم خوبی مهربونم مامانی را ببخش که خیلی وقته برات خاطراتت را ننوشتم
مشکل اینترنت داشتیم که مثل اینکه اگه خدا بخواد حل شد..
امشب تا صبح هم اگه بیدار بمونم و خاطراتت را بنویسم بازم وقت کم میارم..
ولی به خاطر شما ناز گلم باید این کار را انجام بدم..
حالا این دو تا خبر را فعلا داشته باش تا بعدا...
اول خبر خوب و خوش ...
ابنکه بلاخره یک ماهی میشه که شروع کردیم خونمون نه ببخشید
خونه و اتاق ثنا جون را داریم میسازیم.
به امید خدا و به کوری چشم حسودان.
و فعلا کارمون شد روزی چند بار بریم توی اون یکی خونه که سر کوچه هست و
( ثنا جون یکم تو اُقاق خودم ؛خانه من بدو بدو و بازی کنه)کسی هم جرات نداره به
خانه ثنا جون چپ نگاه کنه و گرنه که دیگه هرچی دیده از چشم حودش دیده.
دوم خبر بد..
اینکه امسال برای قند عسلم تولد نمیگیریم.
به دلیل ساخت و ساز فعلا همه پولها به سلامتی داره خرج ساخت و ساز میشه
ماشااالله که چقدرم همه چیز ارزانه
ببخش عزیزم انشاالله سال دیگه تو اُقاق خودت یه تولد خوب و شاهانه می گیریم..
لطفا برامون دعا کنید...
به امید دیدار