زیباترین ارزوی ما زیباترین ارزوی ما، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 22 روز سن داره
یکی شدن عشقمونیکی شدن عشقمون، تا این لحظه: 26 سال و 8 ماه و 11 روز سن داره
شازده پسر اقا سبحانشازده پسر اقا سبحان، تا این لحظه: 7 سال و 3 ماه و 1 روز سن داره

☆彡 ثنا سوگلی مامان و بابا ☆彡

زندگی زیباست مثل ثنا جونم

1392/11/30 1:02
1,503 بازدید
اشتراک گذاری

 

ثنا جونم عاشقتم قلب

 

heart clipart graphics

 

زندگـــی زیبـاســـت چشمـی بـاز کـن


هر که عشقش در تماشا نقش بست

 

عینک بد‌بینی خود را شکسـت

 

دیــــده‌ام بــر شـــاخه‌ها احـســـاسـ‌ـها


می‌تپــد دل در شمیــــم یاسها

زنــدگــی موسـیـقـی گنـجشـکهاست


زندگی باغ تماشـــای خداســت

گـــر تـــو را نــور یـقیــــن پیــــــدا شود

می‌تواند زشــت هم زیبا شــود

حال من، در شهر احسـاسم گم است

حال من، عشق تمام مردم است!

زنـدگــی یــعنـی همیـــــــن پــروازهــا

صبـــح‌هـا، لبـخند‌هـا، آوازهـــا

ای خــــطوط چهــــره‌ات قـــــــرآن من

ای تـو جـان جـان جـان جـان مـن

با تـــو اشــــعارم پـر از تــو مــی‌شـود

مثنوی‌هایـم همــه نو می‌شـود

حرفـهایـم مــــرده را جــــان می‌دهــد

واژه‌هایـم بوی بـاران می‌دهـــد..

 

ادامه مطلب بیا تو بغلم..بغل

 

 

 
 

 

بغل

خوش اومدی

البته این پست مال ٢١ ماهگیته..ولی خوب دیگه چکار کنم با تاخیر اپ شد

 صبح تا شب فقط در حال کشیدن دایه(دایره) هستی...

اینجا هم با بابایی داری نقاشی می کشی.

قربون اون نشستنت برم من..

 

children dad father father clipart graphics

بیشتر وقتها ثنا جون و بابایی این شکلی بازی میکنند..

 

 

ذذ

 

 

بعد از کشیدن این شکلی می خندی خنده

انشاالله همیشه خنده روی لبهات باشه..

 

 

 

 

 

 

اینم از شیطنتهات...مامانی مامانی بدو بدو

از اتاق اومدم بیرون با این صحنه مواجهه شدم..میگی مامانی عکس .

دلم میخواست عین اون گرگه بود شنگول و منگولا  حبه انگورا خورد تو را هم یه لقمت کنم...

اخه از کجا میدونی باید ازت عکس بگیرم..متفکر

 

 

 

 

روز جمعه هفته قبل پارک نزدیک خونمون..بعد از دو ماه بردیمت سرسره حالا مگه ول کن

بودی تازه هیچ کسی تو پارک نبود میگفتی مامانی نی نی نیس..

 

 

 

 

 

بهت میگم سرده بریم میگی شا(شال)

دهن 

 

 

 

 

فدای اون خندیدنت بشم عروسکم..هندوانه شیرینم...

 

 

 

 اینم به قول خودت بنامه  دیدنت..

 

 

 

کنترل رابر میداری دکمه قرمزه را میزنی و میگی مامانی چوست من بنامه..

 (دوست من برنامه بیا)

 

 

 

 

 

بعضی وقتها هم دمرو میخوابی و دستت را میگذاری زیر چونه کوچولوت..

 

 

 

 

 

توی عکس بالا داری با خودکار دستت را خط خطی می کنی..

 

 

 

 

ببخشید پشتم بهتونه...

 

 

 

 

 

 

داری با بابایی قایم موشک بازی می کنی مثلا به قول خودت چشی گذاشتی..

مامانی بابایی کو؟نیس

 

 

 

اینم از قایم شدنت

 

 

 

 اومدی انگشت بابایی را گرفتی بریم چشی..یعنی قایم موشک بازی کنیم ..

واااای ه از خنده ترکیدیم هر وقت که قایم موشک بازی میکنی دیگه منفجر میشیم از خنده..

حتما باید نوبتت رعایت بشه..میگی بابایی من و تو .

حین رفتن برای چشم گذاشتن میگی بدو بدو بدو چشی..

تا که بابایی گفت بیا به من میگی بابایی کو ؟ میگم نیست میگی هس ..

و بابایی را که پیدا می کنی به بابایی میگی چشی..

خلاصه که شب را صبح میکنی با این کارهای بامزت..

 

 

 

اینم از دایره کشیدنت که البته تا من اومدم این پست را بگذارم دایره می کشی

از من قشنگ تر کلی دقت میکنی و تلاش.

 

 

اینم از کشیدن دست و پای کوچولوت .کی ؟ساعت 12 تا 1 نیمه شب.

 

 

 

یه شب به بابایی گفتم واست دایره ،سه گوش؛مربع و اشکال دیگر را بکشه و ازت بخواد

تا اونهایی که شبیه همدیگه هستند را به همدیگه وصل کنی..و این شد نتیجه.

و دیگه اینکه کچل شدیم از بس برات بازی تشابهات را انجام دادیم خونه خاله اومدی ازم

خواستی تا روی تخته وایت برد بچه ها با ماژیک کشیدم تو هم همه را درست وصل کردی ..

افرین به دختر با هوشم ماشاالله نشه فراموش.

یکبار هم فقط دایره کشیدم ولی در رنگهای مختلف ازت خواستم

قرمز را به قرمز و زرد به زرد.....را به همدیگه وصل کن که انجام دادی کلی بوست کردم ..

در ضمن بهم گیر میدی تا ادمک گریان و خندان را بکشم

و ادای گریه و خنده را هم در میاری نیشخندگریه

 

 

 

 

 

 

 اینجا داری یواشکی با سوزن ته گردهای من بازی می کنی منم از تو سالن

 یواشکی دارم می بینمت..

پیرهنت را میزدی بالا و سوزن را میزدی به شکمت..به دستت و خیلی ارام میگفتی آخ.

 

 

 

 

 

 

وقتی متوجه شدی که مکان لو رفته و توسط من دیده شده ایی

خودت را زدی به کوچه علی چپنیشخند

 

 

 

 

 

اواز می خونی و سقف را نگاه میکنی مثلا من نبودم.

 

 

 

 

عکس پایین ساعت 1 نیمه شب و اوردن کتاب قصه و کارت هات..

 

 

 

 

animated children plush clipart graphics

ثنا جون و عروسکهاش که جدیدا هر جا می خوایم بریم باید بع بعی را ببریم یا خسی..(خرس)

 

 

جدیدا تا میخوایم بریم مهمانی بهت میگم بیا مامیت کنم میگی مامانی مانی نهههه..

و فرار میکنی.بعضی وقتها هم گریه میکنی...

پی نوشت..هر روز از صبح که بیدار میشی شروع میکنی ومامانی این چی چیه؟

گل تا شب شاید هزار بار بیشتر بپرسی.اگه من زودتر بگم چی چیه؟

اول میخندی و بعد میگی گل..خیلی دوست دارم این حرکتت را.

دیشب داشتیم طبق معمول ساعت 12 شب بازی میکردی رفتی اتاق و اومدی بیرون با

یه ببر کوچولو و سریع رفتی سمت هوش چین و ببر را به من نشان میدی و میگذاری

کنارش و میگی مامانی اَبِر(ببر)دو تا..از یکسالگی هر چیز که شبیه همدیگه بود

را سریع متوجه میشدی.

و هنوز غذا درست نمیخوری..و شبها هم دیر میخوابی بَقِِِِه(برق نباید خاموش بشه)

بعضی شبها واقعا کم میارم خدایا کمکم کن و بهم صبر ایوب بده..

ممنونم خدایا که گل زیبایی را بهم دادی..

انشاالله همه چیز را نوشته باشم..

راستی روز دوشنبه 92/11/28

با اقاجون جعفر رفتیم پیش یه اقای دکتر چون چند روز بود پات را کج میگذاشتی

زمین دکتر تا دید گفت شصت و قوزک پاش در رفته و خدا براش خوب بخواد سریع

در رفتگی را درست کرد تو هم فقط نگاه میکردی..وقتی خوب شد پا شدی راه

میرفتی و میخندیدی .می گفتی مامانی دور میگفتم بله تو تند تند راه میرفتی

به اخر مسیر که می رسیدی دور میزدی..

از بس میری بالای این ور اونور و می پری پایین اینم عاقبت کار..

تو مسیر رفتن به دکتر برای اولین بار ادامس گذاشته بودی دهنت ولی اصلا

قورت ندادی تا 2 ساعت می جویدی و اخر هم انداختی سطل اشغال..

من که نفهمیدم توی این پست چکار کردم و چی نوشتم ببخش عزیزم..

 

ثنا جون 1 سال و 9 ماه و 3 روز سن دارد.

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (9)

طراحیه ارزان
30 بهمن 92 22:07
سلام اگه تقویم خواستی یا خواستی وبلاگتو خوشگل کنی یا تم تولد مناسبو با کیفیت خواستیبه به من یه سری بزن
مامان حسین جون
3 اسفند 92 11:56
سلام عزیزم انشالله که همیشه زندگیت زیبا باشه ماشـــــــــــــــــــــــــــالله به ثنا جونم فدای این دختر زیبا و باهوش برم من که اینقدر زرنگه قربونت بشم چیکار کردی با خودت؟چرا مواظب خودت نیستی عزیزم؟ خدا رو شکر که ثنا جونم موقع جا انداختنش اذیت نشد از خدا همیشه براش آرزوی سلامتی میکنم
مریم(مامان ثنا جون)
پاسخ
سلام مهربونم.انشاالله. خدا نکنه عزیزم. از بی احتیاطی ممنونم از دعای خوبتون.همچنین
مامان بیتا و تینا
3 اسفند 92 22:14
سلام عزیز دلم الهی فدای دختر باهوش ثنا جون بشم انشاالله همیشه تن سالم داشته باشه خانم گل ما هم اپیم و منتظر حضورتون
مریم(مامان ثنا جون)
پاسخ
سلام به روی ماهت . انشاالله.همچنین. اومدم
نسرین(مامان پریا)
4 اسفند 92 1:46
قربونت برم خاله هزار ماشاا... به هوشت.هزار تا بوس برای شما و مامانت
مریم(مامان ثنا جون)
پاسخ
خدا نکنه خاله مهربون.همچنین برای شما ممنونم
حامده (مامان امیرمحمد)
4 اسفند 92 9:24
متن زیبایی بود مامانی واحساساتیثناجون راببوسید
مریم(مامان ثنا جون)
پاسخ
ممنونم خاله جون چشم میبوسم
مامان گلشيد
5 اسفند 92 12:05
اي جونم عزيزم چه شيطون بلايي شده قربون اون حرف زدنت متنت خيلي خوشگل بود مامان جوني
مریم(مامان ثنا جون)
پاسخ
ممنونم خاله جون تازه یه عالمه از شیطونی هام را مامانم نمینویسه چشماتون قشنگ میبینه.. بوس واسه گلشید جونم
مامان هستی
5 اسفند 92 17:23
الهی چه چشی بازی جالبی داری خاله جون. اون کتاب خوندن نصف شبت دیگه نشون میده میخوای دانشمند بشی
مریم(مامان ثنا جون)
پاسخ
خلی خنده دار چشی بازی میکنه انشاالله که دانشمند بشه
قالبهای رایگان
7 اسفند 92 1:00
عزیزم سلام تقویم رسید به دستت؟؟؟؟
مریم(مامان ثنا جون)
پاسخ
بله رسید عزیزم ولی یکم عکسها کیفیت نداره نمیدونم چرا یعنی چاپ بشه خوب میشه..
الهام(مامان اميرحسين)
15 اسفند 92 15:57
ببخشيد اين پست رو خوندم ولي كامنت نذاشتم... فراموشم شد!!ببخشيد خوب! من قربونت برم اينجوري ذوق ميكني!! يه چيزي ديگه اين لباس هندونه ايتو نپوش برو بيرون... خيلي خوردني ميشي ما هم كلا خانواده ي غيرتي... دوس نداريم عروسمون اينجوري بره بيرون! چشم ميخوري دختر!! من قبون هوش سرشارتم برم برعكس شما ما كلا خانواده خوابالويي هستيم وقت خواب ميخوابيم،حتي با بق روشن!! يعني چي پاشو كج ميذاشت؟؟ چطوري در رفته بوده؟؟ الان بهتره؟؟ آخه همين جوري كه نميشه!
مریم(مامان ثنا جون)
پاسخ
سلام الهام جون قربونت برم .ممنونم که اومدی و کامنت گذاشتی من شوخی کرده بودم اخه نمیدونی ثنا جون هر لباسی بپوشه خوردنی میشه و چشم می خوره چکار کنم. ای خوابالو یعنی اینکه تو راه رفتن لنگ میزد..پای راستش را کاملا نمیگذاشت روی زمین فقط قسمت بیرونی پا را زمین میگذاشت...تا اینکه بردیمش نزد یه پزشک و اون گفت قوزک پاش در رفته و درستش کرد خدا را شکر الان خوبه. چرا نمیشه از بس شیطونه از دیوار راست میره بالا میپره پایین