زیباترین ارزوی ما زیباترین ارزوی ما، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 19 روز سن داره
یکی شدن عشقمونیکی شدن عشقمون، تا این لحظه: 26 سال و 8 ماه و 8 روز سن داره
شازده پسر اقا سبحانشازده پسر اقا سبحان، تا این لحظه: 7 سال و 2 ماه و 29 روز سن داره

☆彡 ثنا سوگلی مامان و بابا ☆彡

22 ماهـــــــــــگیت مبارک قند عسلم

1392/11/26 2:40
1,545 بازدید
اشتراک گذاری

 

سلام به روی ماه همه کسانی که الان دارند وب ثنا جون را میخونند.قلب

شکر خدا ما که خوبیم شما هم انشاالله در سلامتی کامل به سر ببرید..بغل

منم اومدم بگم که این دخمل گلم 21 ماهگی را با همه خاطره های خوبش به پایان رسوند

و وارد 22 ماهگی شد.

 

 

هـــــــــــــــــــــــهوراـــــــــــــــــــوراااااااااااااااااااااااااااا

تشویق               ماچ                 تشویق

22 ماهگیت مبارک باشه عروسکم ؛تو همه دنیای منی...

تو کلوچه خوشمزه منی....خوشمزه

 

 

اینم کیک بفرمایید...نوش جان

 

 

 

بیا ادامه مطلب که کلی عکس ازت گذاشتم...مژه

 

 

اومدی عزیزم..٩٢/١١/٢٥

روز جمعه بعد از ناهار بابایی و اقاجون را با ماشین رسوندیم باغ می خواستند

 درختها را هرس کنند.. بعد از اونجا من و تو که خواب بودی به سمت ولایت من

حرکت کردیم خونه بابا جون و نه نه جون من..

وقتی رسیدیم تا حواستم از ماشین ببرمت داخل اتاق بیدار شدی و تا چشمت

را باز کردی گفتی مامانی بع بعی کو؟..

یکم نشستیم و رفتیم بیرون که چشمت افتاد به میوه های درختهای کاج و شروع

کردی به جمع کردن..تازه خوب و بد هم می کردی به من نشون میدادی و اونایی

که شکسته بود می گفتی زشت..و اونایی که سالم بود را

می گفتی گشنگ.(قشنگ) خلاصه ول کنم که نبودی اخر با گریه بردمت

 تو حیاط یکم نشستی..بعد دوباره خواستی بری که عموی کوچولوی من  که واقعا

شیطون پیشش کم اورده با یه بع بعی سر و کلش پیدا شد.

و تو هم شیون کنان تو بغل من..

تو عکسها کاملا مشخصه..ببین ای وروجک.

 

 

 

 

 

توی این عکس پایین خونه سمت چپ خونه  بخت اقاجون و مادر جون (مامان و بابام)

سمت راستی را بعدا ساختند من توی این خونه بزرگ شدم..اینجام که تو ایستادی

یه باغ خوشکل بود . همیشه بهار که می یومد پر از شکوفه و بعد هم میوه می شد.

یادش به خیر..اما ن از خشک سالی...

 

 

 

 

 

 

 

این ستون سمت چپ را می بینی  بچه که بودم روز چند بار میرفتم بالاش و دستم را میزدم 

به سقف و بر میگشتم . اتیش میسوزوندیم با خاله ها و دایی ها در حد المپیک.

 

 

 

 

 

تو راه برگشت به نزد بابایی که وسطای راه خوابت برد..

 

 

 

 

 قربون اون عینک زدنت تا نشستیم داخل ماشین افتاب تو چشمت بود سریع دستت

را گذاشتی جلوی چشمت و گفتی مامانی آتاب...عینی منم بهت دادم و خودت

زدی به چشمت و در جین گوش دادن به اهنگ مورد علاقت و خوردن پفیلا خوابت برد..

 

 

 

 

کنار دیوار باغ یه اسب بود که ازش می ترسیدی و می گفتی

مامانی ابس چوچولی(اسب کوچولو)

 

 

 

 

 

 

یکمرتبه سرد شد منم مجبور شدم شنلت را با شال این شکلی که می بینی سرت کنم.

اون تیغ های پشت سرت را می بینی همه را اتش زدی و کلی اتیش سوزوندیم..

برای اولین بار اتیش دیدی گفتی مامانی چی چیه؟منم گفتم اتیش.

و تو سریع گفتی اشیش..و اتیش.

قربون بلبلم بشم روز صد بار این سال را ازم می پرسی در برابر

هر چیز مامانی این چی چیه؟سوال

 

 

 

 

اتیش

 

 

 

 

تو مسیر برگشت به خونه  که به خاطر اینکه اقاجون دنبالمون بود عقب نشستیم

 و تو به زور خودت را بین صندلیها روی کف ماشین جا دادی..

و بهم گفتی مامانی عسک.(ازم عکس بگیر)

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

این عکس هم مال چند هفته پیشه خونه عمه مهری تو گوشی

جا مونده بود داری هاپو را لالاش میدی.

 

 

 

 

 

اینم لباس تو خونه ایی عید که مامانی برات دوختم ..قابلت را نداره عزیز دلم..

کیف می کنم برات یه چیزی میدوزم.

 

 

 

 

عزیز دلم بعدا این نوشته ها را میخونی اگه یه جایش را اشتباه نوشته بودم

نخندی چون عجله ایی نوشتم.

 

همیشه در قلب من هستی و خواهی ماند..

انشاالله هزار ساله بشی بازم بهت ٢٢ ماهگیت را تبریک میگم...

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (15)

نسرین(مامان پریا)
26 بهمن 92 13:43
سلام خوشگل خانم.مریم جون چه بلایی بودی و ما نمی دونستیم.محمد طاها هم خیلی ناز بود مهم خوشبخت بودنه عزیزم به نظرم سن و سال خیلی مهم نیست
مریم(مامان ثنا جون)
پاسخ
سلام عزیزم...خوب اینیم دیگه.. اخه میدونی اون موقعه که من نامزد میکردم پدر بزرگم نامزد کرد حالا بچه دخترش با دختر من همبازی میشه خیلی جالبه مگه نهبچه عمه با دختر دختر برادر مامانش ممنونم بهم سر زدید...اینم یه بوس بزرگ واسه پریا جونم..بـــــــــــــــوس
مامان امیرحسین
26 بهمن 92 15:48
سلام 22 ماهگیت مبارک عزیزم دیگه یواش یواش داری برا خودت خانومترمیشیا خوبه!مامان خانوم از شیطنتهای خودتون هم میگی چه دل شیری داشتی لباسهای قشنگی هم دوختید دست گلت درد نکنه.ایشالله دختر گلم به سلامتی وشادی بپوشه
مریم(مامان ثنا جون)
پاسخ
سلام ممنونم بله خاله جون دیگه موقع شوهر کردنمه.. تازه این یه چشمش بود هنوز کلیش مونده.. انشاالله.قابل شما را نداره.
الهام(مامان امیر حسین)
26 بهمن 92 18:02
سلام گلای خاله خوبید؟؟ بهبه خاله 22 ماهگیت مبارک عزیزم امان از دست مامانت که نمیگه اونجا کجاست! اگه نگی اونجا کجاست منم بهت رمز نمییییییییییدم!گفته باشم!
مریم(مامان ثنا جون)
پاسخ
سلام سنبلهای خوشکل. خوبیم ممنونم خاله جون یه روز تو تابستان میبرمت اونجا یعنی هیچ راهی نداره حالا یه رحمی کن اینبار را رمز بده منم وقتی اومدی عروسی بهت میگم اونجا کجاست
الهام(مامان امیر حسین)
26 بهمن 92 18:04
مریم جان عموی نازی داری!! بابابزرگت خوب تو تجدید فراشش خانوادتونو بزززززززززززززرگ کرده ها! خدا برات حفظشون کنه! مبارک تولد دختر عمه ات هم باشه!چشمت روشن
مریم(مامان ثنا جون)
پاسخ
نازه ولی 5 صدم ثانیه نمیتونی تحملش کنی از بس باید بگی رسول نکن..یه چیزی میگم یه چیزی میشنوی..سونامی چیه بیا اینا ببین... ممنونم خدا کنه. بزرگ اونم نه هر بزرگی بـــــــــــــــــــــززززززززززررررررررررگ
الهام(مامان امیر حسین)
26 بهمن 92 18:05
مریم جان کمردردت بهتر شد؟؟ من خیلی برات ناراحتم! متاسفانه جایی رو هم برات سراغ ندارم... ولی حتما پیگیری کن ایشالا زود بهتر میشی!
مریم(مامان ثنا جون)
پاسخ
ممنونم عزیزم ما دیگه افتاب لب بومیم.. همش یه جایی از بدنم درد میکنه به خاطر داروهای باداریه حالا اثر کرده روی بدنم.. فعلا دارم دارو مصرف میکنم.تا ببینیم چی میشه.. ممنونم که به فکرم هستی...
الهام(مامان امیر حسین)
26 بهمن 92 18:09
الهی من قربونت برم با این ژستای قشنگت... خاله خیلی شیطونی!!ماشالات باشه جیگرم! من عاشق عکسای تو ماشینتم!خیلی جالب شده! من اگه امیر حسینو بزارم جلو ماشین چپ میکنه!از بس شیطونی میکنه! قربون عینکت برم عزیزم... ماشالا خانمی از سر و روت میباره!!
مریم(مامان ثنا جون)
پاسخ
خدا نکنه خاله جون. خاله هنوز به پای مامانم نرسیدم.. از دستت الهام جون ماشاالله ممنونم شما چشماتون خانم میبینه کو تا خانم بشم عروس بشم ناناز بشم
الهام(مامان امیر حسین)
26 بهمن 92 18:09
راستی مبارک قالب جدیدتون باشه عزیزم
مریم(مامان ثنا جون)
پاسخ
ممنونم که حواست بود و مچم را گرفتی..
مامان حسین جون
26 بهمن 92 20:29
سلام عزیزم 22ماهگیت مبارک چه عکسای قشنگی هر چند که هر عکسی که ثنا جونم توش باشه خوشگلم میشه راستی ورود دختر عمه جدیدتو بهت تبریک میگم مریم جوندرست گفتم این نی نی کوچولو دختر عمه ته دیگه؟ اتفاقا خونواده خیلی خوبی هستین جالبه همچین عمه و عمو کوچکی دارین بازم که گل کاشتی خانمچقدر لباسای خوشگلی دوختی خیلی نازن و زیبا و تمیز البته از تو غیر ازینم نمیشه توقع داشت مرحبا به تو ثنا جون قدر مامانتو بدون ببین چقدر دوستت داره انشالله که زیر سایه مامان و بابات زنده و سلامت باشی
مریم(مامان ثنا جون)
پاسخ
سلام شما چشماتون قشنگ می بینه.و لطف دارید. درست درسته یه پسر عمه دارم شاه نداره... عزیزم شرمنده نکن قابل شما را نداره.. من با عشق برای ثنا جونم خیاطی میکنم.یعنی همیشه از خدا می خواستم تا خدا بهم یه دختر بده تا منم براش لباس بدوزم.. و دوست دارم عکسشم براش بگذارم که بعدا که بزرگ میشه و دیگه این لباسه از سکه افتاده لااقل عکسش باشه..و اصلا برای پز دادن و دل دیگران را سوزوندن نیست ..فکر نکنی از حرف شما ناراحت شدم نه من به شما افتخار میکنم و خوب شد اینها را نوشتی تا منم اینها را بنویسم برای کسانی که وارد وبلاگ دخترم میشند و یه سوالهایی تو ذهنشون هست .این جوابشونه. بازم ممنونم که باعث شدی یادم بیاد و اینها را بنویسم اخه من دوست ندارم مامانهای گلم را ناراحت کنم..و دلشون را بسوزونم...اینها را باید تو وبلاگش مینوشتم ولی دیشب فراموش کردم الان هم دیگه نمینویسم...چون تاریخش بهم می خوره ..
مامان ثنا
26 بهمن 92 22:47
عزیز دلم 22 ماهگیت مبارک
مریم(مامان ثنا جون)
پاسخ
ممنونم خاله جونم
مامان کوثری
28 بهمن 92 5:04
طراحی و چاپ تقویم سال1393 با عکس اختصاصی کودک شما طراحی و چاپ انواع تگ هفت سین و کلاه عیدانه و بنر عید طراحی و چاپ کارت پستال های عید نوروز با عکس کودک طراحی و چاپ انواع تم های تولد با طراحی های متفاوت temparti.ir http://tempari.blogfa.com تقویم های تم دار تنوع زیادی در وب هست حتما از طرح ها و نمونه کارهای ما دیدن کنید
مامان بیتا و تینا
28 بهمن 92 9:33
سلام عزیز دلم خوشگل خاله 22 ماهگیت مبارک مامان جونی واقعا من موندم که خشکسالی چه ها که نمیکنه.....خدایی خیلی ناراحت شدم و اما خوش به حالتون که به ولایتتون رفتین.......معلومه حسابی خوش گذروندین الهی قربون اون لباس هندوانه ایش بشم عاشقتونم راستی مامانی جون ما اپیم و منتظر حضورتون
مریم(مامان ثنا جون)
پاسخ
سلام ممنونم افسوس و صد افسوس کاش دوباره برگردیم به عقب یااینکه باز اب و ابادانی باشه همه جا انشاالله.به امید ان روز دعا میکنیم. منم عاشقتونم
الهام(مامان اميرحسين)
28 بهمن 92 11:40
چرا خجالت!؟ شما بگو اونجا كجاست تا من بهت رمز بدم
مریم(مامان ثنا جون)
پاسخ
نمیگم که نمیگم خودم میبرمت اونجا.کی بریم
الهام(مامان اميرحسين)
28 بهمن 92 11:40
خصوصي
مامان هستی
28 بهمن 92 15:27
سلام 22 ماهگیت مبارک. مامان خانم خیلی شیطون بودین هاااااااااااااا چه جالب واقعا جالبه چه مامان با ذوق و هنرمندی داره این وروجک
مریم(مامان ثنا جون)
پاسخ
سلام ممنونم شرمنده نفرمایید..
مامان گلشيد
29 بهمن 92 10:59
قربونت برم عزيزم كه عين ماه شدي عزيز دلم
مریم(مامان ثنا جون)
پاسخ
خدا نکنه خاله جون ممنونم