زیباترین ارزوی ما زیباترین ارزوی ما، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 22 روز سن داره
یکی شدن عشقمونیکی شدن عشقمون، تا این لحظه: 26 سال و 8 ماه و 11 روز سن داره
شازده پسر اقا سبحانشازده پسر اقا سبحان، تا این لحظه: 7 سال و 3 ماه و 1 روز سن داره

☆彡 ثنا سوگلی مامان و بابا ☆彡

ثنا جون در 21 ماهگی

1392/11/15 10:22
1,226 بازدید
اشتراک گذاری

 22.gif

 

نمی بینم زیبایی های دنیا را انگاه که تویی زیبایی های دنیایم. 

نمی شنوم صدایی را آنگاه که صدای مهربانت در گوشم زمزمه میشود و مرا آرام میکند!

آن عشقی که میگویند تو نیستی ،

تو معنایی بالاتر از عشق داری و برای من تنها یک عشقی!


از نگاه تو رسیدم به آسمانها ،

 

آن برق چشمانت ستاره ای بود که هر شب به آن خیره میشدم!

باارزش تر از تو ، تو هستی که عشقت در قلبم غوغا به پا کرده !

قدم به قدم با تو ، لحظه به لحظه در فکر تو ، عطر داشتنت ، ماندن خاطره


هایی که مرور کردن به آن در آینده ای نزدیک دلها را شاد میکند!

و رسیده ام به تویی که آمدنت رویایی بوده در گذشته هایم ،

و رسیده ام به تویی که در کنار تو بودن عاشقانه ترین لحظه ی زندگی ام است

پایانی ندارد زندگی ام با تو ، آغاز دوباره ایست فردا در کنار تو ، فردایی


که در آن دیروز را فراموش نمیکنم ، آنگاه که با توام هیچ روزی را فراموش


نمیکنم ، که همه آنها یکی از زیباترین روزهاست و شیرین ترین خاطره ها ،

و گرم ترین لحظه ها !


بر میگردیم به دیروزی که گذشت ، خاطره ی شیرین فردا بدجور به دل نشست !

و میدانیم زندگی مان عاشقانه خواهد گذشت ،

هم دیروز و امروز و هم فرداهایی که خواهد رسید!

قلب 

 

ای همه عشق و هستی من...سلام..

 

 

 

 

 

چند روز پیش وقتی بابایی از سر کار اومد و وارد سالن شد و طبق معمول

پخ کردی و ترسوندیش ازش پف خواستی(پفیلا)بابایی بهت گفت پول نداشتم..

صبر کن شب بشه ماه بیاد تو اسمون صبح بشه خورشید بیاد از پشت کوه بیرون

برم سر کار پول بگیرم برای ثنا جون بَبَه بخرم...

یکم به بابایی نگاه کردی و بعد تا یکساعت میگفتی ماه..خورشید..بابایی..کار...پول..بَبَه

مامان جون هم که اومد براش توضیح دادی و کلی بوست کرد..

بابایی هم فردا با کلی پفیلا اومد خونه...تو هم بوسش کردی و مشغول خوردن..

چند شب پیش روز جمعه از خونه عمه زهره بر میگشتیم و مثل همیشه

تو اسمان دنبال ماه می گشتی..و میگفتی مامانی ماه پو..(کو)من دیدم هوا ابره

گفتم که ماه رفته پشت ابرها مخفی شده تا فردا شب بیاد بیرون و پخ کنه دل

ثنا جون تا بترسه...یکم نگاه کردی و فکر کردی و بعد تا دم در خونه

گفتی ..مامانی،ماه.ابر..پَخ

 

اینجا هم داشتی از میان کارتهات برف..ادم برفی..ورزشکار..وزنه بردار..اسب سوار

را پیدا میکنی .نمیدونم چرا به اینها علاقه داری..

دیشب از میان کارتها اسمان، ابر،برف،باران،خورشید،ماه،را گذاشته بودی کنار همدیگه

و برایخودت توضیح میدادی و اسمان را نشان میدادی...من که اینها بهت یاد ندادم

خودت یاد گرفتی.. اگه یکی از اسباب بازیهات شمارش کم باش انقدر دنبالش میگردی

و میگی مامانی پو ،مامانی پو،بابای پو حتی میای من و بابایی را بلند میکنی تا ببینی

یه موقعه زیرمون نباشه.اگه بهت بگم اسباب بازی ها را جمع کن مهمان داریم

سریع جمع میکنی البته میای دست منم میگیری و میبری بهت کمک کنم.

وقتی با هوش چین بازی میکنی مثلا اسب را بر میداری و میگی پو و انگشت من را می گیری

میگذاری روی گزینه اسب و اسبی که دستتته را میگذاری سر جاش و برای خودت دست میزنی.. 

خیلی وقتها میدوی میای منا بغل میکنی و بوسم میکنی دلم میخواد لهت کنم انقدر فشارت

بدم تا کسی نتونه تو را ازم جدا کنه.

مهمان بیاد خونمون بدو بدو میای و ازم بشقاب می گیری میبری تا منم میوه بیارم..

اگه کوچکترین اشغالی ببینی توی خونه افتاده سریع بر میداری و میندازی سطل اشغال.

البته خودت ریختی ..

دیروز 92/11/14 داخل اتاق بودم اومدم دیدم دستمال برداشتی داری لپ تاپ را پاک میکنی

خودت لواشک مالیده بودی بهش ..کلی دستات را بوس کردم یعنی یه کارهایی میکنی

که دلم برات ضعف میره..

تلفن زنگ بزنه سریع بر میداری و میگی اجی بیا...اگه اجی نباشه میگی عمه..اون نبود دایی..عمو و منم این شکلی.تعجبنیشخند

لباس میاری بهت بپوشونم .میگم برای چی لباس بپوشی .میگی اجی.


کلمه های جدید...

جیر= زیر

عگب یا عقب=موقعی که میخوای عقب بری..میگی و میری.

بله یا بل =فقط موقع عمو زنجیر باف گفته میشه.

فعلا یادم نمیاد انشاالله بعدا..

 

 

 

 

وقتی داشتم لباسی که پوشیدی را برات میدوختم بهت گقتم این مال ثنا خانمه..

کلی ذوق کردی و مرتب تکرار میکردی مامانی .این .من.. و دستت را میگذاشتی روی سینت..

 

 

 

 

 

اینم از اجازه گرفتنت که منا کشته.. 

 

 

 

 

 

 

بهت میگم بخند ازت عکس بگیرم..فدای اون خندیدن الکیت بشم..

 

 

 

 

تا که میخوای نقاشی بکشی هر اسباب بازی که کنارت باشه بر میداری و اینشکلی

دورش را میکشی.

فدای اون دست کوچولوت.. 

 

038.gif

 

 

 

 

عکاس معروف ثنا جون

اگر میخواهید عکسهای زیبایی داشته باشید از هم اکنون اقدام کنید و نوبت بگیرید..

چون شب عیده و وقتها پر میشه نگید نگفتیم..نیشخند

 

 

 

 

 اینم یه شال زیبا مامانی بافتم برای بابایی ولی بردیم کادو تولد داود.

یکی دیگه ببافم برای بابایی..

 

 

 

 

عزیزم الان که دارم برات مینویسم خواب هستی ٩٢/١١/١٥

 دیروز دوباره غافل گیر شدیم  صبح از خواب که بیدار شدم دیدم عه ..کلی برف اومده..

و هوا خیلی خیلی سرد شده..ما هم عین این برف ندیده ها از کنار پنجره تکون نخوردیم..

بیچاره بابایی که توی این سرما باید بره سر کار...

مثل همیشه از بس گفتی برف بردمت بیرون حالا مگه میومدی تو کلی گریه کردی

می خواستی بخوابی روی برفها و بازی کنی اخر اوردم برات تو سالن و

تو هم تا تونستی توپ درست کردی و بازی کردی..


http://www.picturesanimations.com/s/snow_dolls/7yi23hl.gif

 

اینجا داره برف میباره روی صورتت دستات را اوردی بالا...

 

خدایا شکرت بابت این همه خوبی.. 

 

 

 

 

 

 

 

 

اینم از رد پای دخترم .

 

 

 

 

 

اینم به قول خودت پوپ...

 

طرز تهیه پوپ...

عسل..گردو ،بادام،فندق،پسته،شادونه.همه را اسیاب کرده با عسل مخلوط میکنیم 

و به شکل پوپ گردش میکنیم.تنها چیزی که ثنا جون دوست داره و میخوره..

نوش جونت عزیزم...

 

 

 

 

 

 

 زندگی میکنم و برایش دلیل هم دارم 

دوست داشتن تو و بابایی..

 

 

 

یکسال و 7 ماه و 18 روز و 1 ساعت..

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (20)

حامده (مامان امیرمحمد)
15 بهمن 92 10:54
خوشکل خانم 21ماهگیت مبارک عزیزکممامان خانمی خیلی بااحساس نوشته بودی
مریم(مامان ثنا جون)
پاسخ
ممنونم عزیزم
پریسا نجفی
15 بهمن 92 23:32
سلام دوست عزیزم خوبی ؟ ازسایتت خیلی خوشم اومد به منم سربزن اومدم برای دوستای خوبم که مادری نمونه هستند وبلاگی زنانه درست کردم که باب کارشونه اگر دوست داشتی ما را هم قابل بدون . راستی منو توی سایت قشنگت لینک کن و بهم خبر بده تا منم تو را توی سایتم قرار بدم ببخش و ممنون
بابای محمد امین
16 بهمن 92 3:28
دیروز آینده امروز بوده،چقدر نَزدیک!! سلام طبق آمارهادر حدود95% مردم ما(ایرانیان) در مورد بیمه های زندگی اطلاعی ندارن!!!البته امید وارم شما والدین گرامی جزء5% باشید. وظیفه حکم میکنه که من اطلاعاتی خدمتون عرض کنم،امید وارم گامی هرچند کوچک در راه آگاهی رسانی به دوستانم بردارم تا ایشان بتوانند بهتر برای فردای فرزندان خود تصمیم بگیرند. بزرگی می گوید:آنچه را برای خود می پسندی برای دیگران بپسند امید است اینگونه باشیم!! بابای محمد امین مشاور بیمه09191276206 www.Vau.ir
مامان خانمی
16 بهمن 92 18:58
سلام بسیار عالی مرحبا به این حوصله ذوق و سلیقه دستور بافت شال گردن را لطفا بزارین از اونجایی که خیاطی می کنید می خواستم یه مدل سارافون برای دختر 4 ساله با روش دوخت بزارین لطفا
مریم(مامان ثنا جون)
پاسخ
ممنونم دستور بافت شال گردن..اینجا..http://chehel-tikke.niniweblog.com/post59.php برای اموزش سارافان هم بهتون قول نمیدم اگه تونستم چشم...
الهام(مامان اميرحسين)
17 بهمن 92 16:48
بسلام مريم جونم خوبيد؟؟ دلم براتون يه ذره شده بود! به به چه متن قشنگي! قربون دخمل باهوش يه كم ازاون پفيلا ها به منم بده بخورم! معلومه كدبانويي شده برا خودش! معلومه لاس گرم و نميم هست علاوه ب خوگل بودنش آفرين مامان هنرمند! شال خيلي قشنگه!! يادت باشه به من ياد ندادي!!ترسيدي از هنرت كم بشه بلا! دختر پاشو يخ ميگيري سرما ميخوريا!
مریم(مامان ثنا جون)
پاسخ
سلام الهام حونم..ممنونم شما که خوب باشید ما هم خوبیم. قابل شما را نداره..این لباس قرار بود زیر لباس عروس به ثنا جون پوشیده بشه...مثلا رنگ بدنه و جلوگیری کنه از سرما خوردگی..ولی عروسی که عقب افتاد منم بهش پوشوندم فکر کنم دیگه اون موقعه که عروسیه به اینها نیازی نیست.. تو فکر ت هستم دنبال یه موتیف خوشکل هستم تا بهت یاد بدم و زیاد سخت نباشه تا به شکست مواجه بشی.. پا نمیشم خاله جون دختر بدی شدم..
مامان گلشيد
19 بهمن 92 11:30
قربون اون دستاي كوچولوت كه نقاشي ميكشي عزيزم قربون اون اجازه گرفتنت
مریم(مامان ثنا جون)
پاسخ
خدا نکنه خاله جون.. ممنونم که بهمون سر زدید
مامان امیرحسین
19 بهمن 92 14:05
خصوصی عزیزم
مامان امیرحسین
19 بهمن 92 14:07
سلام خانومی.ممنونم از اینکه اومدید بهم تبریک گفتید. ثنا جون را ببوس.
مریم(مامان ثنا جون)
پاسخ
سلام عزیزم خواهش میکنم..شما هم امیر حسین جونم را ببوس
مامان هستی
19 بهمن 92 14:35
آخی چه دختر نازی. اما چه مامان هنرمند و دست به قلمی داری ثنا کوچولوی ناناز.افتخار کن به این مامان بلند همت. لینکتون می کنم دوست داشتین وبلاگ هستی رو لینک کنین
مریم(مامان ثنا جون)
پاسخ
سلام این همه شرمنده نکنید..اتفاقا اصلا بلد نیستم چی بنویسم و از کجا شروع کنم همیشه همینطوری هر چی میاد تو فکرم را مینویسم.. منم شما را با افتخار لینگ کردم.
حامده (مامان امیرمحمد)
19 بهمن 92 14:39
خوشکل خانم 21ماهگیت مبارک افرین به شما که نقاشی میکشی چه رد پایی گذاشتی توی برف
مریم(مامان ثنا جون)
پاسخ
ممنونم خاله جون...خوب دیگه دختر زرنگ به من میگند
مامی پوریا
19 بهمن 92 15:00
فدات بشم خوشگل خاله
مریم(مامان ثنا جون)
پاسخ
خدا نکنه عزیزم
مامان بیتا و تینا
20 بهمن 92 18:25
خصوصی داری عزیزم
الهام(مامان امیر حسین)
20 بهمن 92 19:02
کجایی دختر؟؟ دلم پوسید! درگیر کارای عروسی هستی!؟ __ (¯`·.·'¯) _______ ___ `·.,(¯`·.·'¯) _____ _______ `·.,(¯`·.·'¯) __ ___________`·.,.·´ ___ به نبودنت عادت ندارم!!
مریم(مامان ثنا جون)
پاسخ
همین جا زیر سایه شما... درگیر که هستم ولی یه چیز بدتر یک ماهه دارم از درد زانو و کمر میمیرم خواب و خوراک ندارم گفتند ام ار ای...ژله تزریق کن ،شاید در رفته باشه..خلاصه هر دکتر یه چیزی دارم دنبال یه جای خوب می گردم تا ام ارای کنم..جایی اشنایی سراغ داری.. منم به نبودن شما عادت ندارم این چند وقت که نبودی دلم پوسید...
همکلاسی
21 بهمن 92 8:12
سلام ودرود واقعا وبلاگ مفید و پر محتوایی داری خدا قوت با افتخار به وب بنده دعوتی
مریم(مامان ثنا جون)
پاسخ
سلام ممنونم ولی ادرس وبلاگت اشتباهه باز نمیشه..
مریم
21 بهمن 92 14:21
سلام عزیزم من داشتم سرچ میکردم درباره طرز بافتن یه کلاه که رسیدم به وب شما. حالا یه سوال برام پیش اومده راستش من تازه کارم تو این پست: http://1391226.niniweblog.com/pagep3.php اون کلاهی که لبه اش طرح برگه رچ ۹ نوشته : رج9:یه زیر،4 رو،ssk، 7 زیر،دو تایكی زیر،یه زیر اون ۷ اون وسط چیه؟ یعنی میگه چیکار کنیم؟ بعد بعدیش که میگه ssk زیر منظورش از زیر چیه؟ یعنی دو تا دونه رو که میخوایم با هم ببافیم از زیر با هم ببافیم؟ واقعا شرمنده ...
مریم(مامان ثنا جون)
پاسخ
عزیزم منم شرمنده شما هستم.. این بافت را من دوست داشتم گذاشتم تو وبلاگ دخترم تا سر یه فرصت از روی اون ببافم برای همین نمیدونم چطوریه شرمنده به خدا...
مامان بیتا و تینا
22 بهمن 92 4:07
سلام عزیزم 21 ماهگی دختر گلمون مبارک انشاالله 120 سالگیش قربون اون حرف زدنش عاشقشم و میبوسمش
مریم(مامان ثنا جون)
پاسخ
سلام ممنونم از حضور گرمتون
مامان بیتا و تینا
22 بهمن 92 4:15
راستی خانمی ما اپیم و منتظر حضورتون
مریم(مامان ثنا جون)
پاسخ
چشم اومدم...
مامان حسین جون
24 بهمن 92 11:00
http://s5.picofile.com/file/8112086300/love92.jpg
مریم(مامان ثنا جون)
پاسخ
خیلی زیبا بود ممنونم همچنین بر شما و خانواده گرامیتون.. حسین جونم را ببوس
شهرزاد
24 بهمن 92 15:35
وایییییییییییی مریم جوووون خیلی خانومی به خدا همه چیز و میدونی ها! همون کاری که گفتی کردم لک آهن رفت! خودمم باورم نمی شد بره گفتم نهایتش اینه که کم رنگ می شه لابد! ولی کامل رفت شد مثل روز اولش مرسیییییییییییییییییی
مریم(مامان ثنا جون)
پاسخ
قابل نداشت خانمی ببوس اقا اراد گلم را محکمم از طرف من فشارش بده
مامان بیتا و تینا
25 بهمن 92 3:36
سلام گلم خوشحال میشیم به جشن تولدمون بیایین
مریم(مامان ثنا جون)
پاسخ
چشم خاله جون باعث افتخاره اومدم