مسافرت ..مسافر کوچولو قسمت اول..
سلام فرشته کوچولو
همچنان اینترنت قطع ..الان ساعت 3 نیمه شب و پا شدم عکسهات را اپلود کنم
ولی باز هم نمیشه..این چند تا عکس را با کلی وقت صرف کردن اپلود کردم من
را ببخش انشاالله وقتی که وصل بشه میام و مفصل برات مینویسم و نظرات دوستان
را تایید میکنم ...در ضمن عید غدیر را به همه دوستان و دختر گلم تبریک میگم....
بفرما ادامه مطلب...
قبل از رفتن به مشهد خونه مادر جون و اقاجون دخترک انار دوست ...
بفرما...اینجا 17 ماه و 24 روزه بودی
شب موقع خواب با عروسکت خوابیده بودی این شکلی....
و در یک چشم بر هم زدن شدی این شکلی حالا تو خواب چطوری
از این طرف عروسک رفتی اون طرف بماند...
ساعت 4 نیمه شب روز سه شنبه 92/7/23 شروع سفر و مسافر کوچولو موقع
رد شدن از زیر قران من میخواستم بیدارت نکنم ولی یکمرتبه پاشدی سر
پا ایستادی و کلی همینطور بدون منظور چنان خنده ایی کردی که نگو مثل
اینکه فهمیده بودی که داری میری مسافرت...
ثنا جون کجا میریم ...مَ...یعنی مشهد...
اینم ناز دونه من...
عاشقتم عزیزم.....
انگار هزار بار اینکار را انجام داده باشی ..سریع از زیر قران رد شدی و کفشهات
را پوشیدی و بدو بدو رفتی...ماشاالله....انشاالله سفر بی خطر...
تا که سوار ماشین شدیم یکم شیر خوردی و خوابیدی این شکلی....
و ساعت 10 صبح امامزاده حسین ابن موسی کاظم در طبس و هیجان و اشتیاق ثنا جون ..
کلاهت را بر داشتم میگی چرا؟
جاتون خالی برای همتون زیارت کردم...چقدر به محض ورود تعجب کردی دیدی
همه ضریح را بوس میکنند ....
تا دیدی من و مامان جون مهر برداشتیم نماز بخونیم تو هم از من اجازه گرفتی
و یه مهر برداشتی و نماز خوندی..
فدات بشم با اون سجده کردنت....
اینجا یه نی نی را دیدی داری باهاش دکی میکنی...
دکی....پخ....
و یکمرتبه دودی طرف ضریح و یه بوس محکم کردی که صداش تو فضای حرم پیچید....
زیارت قبول....
ماه رخ من ...مهره وسط شطرنج
وقتی اومدی بیرون نمیدونستی از خوشحالی چکار کنی بری سمت
گلها یا که بری سمت آبها..خلاصه تصمیم گرفتی اول آبها و با کلی خواهش
و التماس داری بای بای میکنی تا بریم..
گل من در کنار گلها ولی هنوز چشمش دنبال آب...
موهاتم به خاطر کلاه خراب شدند و عکسها را با موبایل گرفتم.....
بعد از زیارت در طبس به سوی مشهد حرکت کردیم و ساعت 6
بعد از ظهر دم در هتل بودیم ...
ادامه در پست بعدی...
دوستتون دارم یه عالمه...