زیباترین ارزوی ما زیباترین ارزوی ما، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 19 روز سن داره
یکی شدن عشقمونیکی شدن عشقمون، تا این لحظه: 26 سال و 8 ماه و 8 روز سن داره
شازده پسر اقا سبحانشازده پسر اقا سبحان، تا این لحظه: 7 سال و 2 ماه و 29 روز سن داره

☆彡 ثنا سوگلی مامان و بابا ☆彡

سفری دیگر

1392/6/15 14:36
777 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به حاکم بزرگ نیشخند

 

 

سلام نانازم..

 

 

خدایا بابت همه ی خوبیهات ازت ممنونم.

 

بابت اینکه منو لایق دونستی و بهترین فرشته ات را بهم امانت دادی

 

 خدایا بابت این زندگی آرومی که بهم دادی ازت ممنونم،

 

همیشه مواظب من و رسول باش که بتونیم مواظب فرشته ات باشیم

 

 

خدایا دوستت دارم بـــــــــــــــــماچـــــــــــــــو س

 

 

دوستمان بدار .....قلب

 

 

 

وهیچ موقعه قلبمون را نشکندل شکسته

 

 

الهی امین...یا رب العالمین

 

 

بدو خوشکلم ادامه را بخون...

 

 

 

 

 

١٥/٦/٩٢

 

 

خوشکل خانم بلاخره بابایی و دایی جون تصمیم گرفتند با همون

 

 ماشینی که خریده بودند و سوار نمیشدند ببرندمون به دل طبیعت

 

 ما هم سریع اماده شدیم و رفتیم به سمت آبشار سمیرم کی

 

 جمعه صبح ساعت 6 راهی شدیم ساعت 8 هم اونجا صبحانه

 

خوردیم ولی تو که دیگه همه میدونند آب ببینی دیگه هیچی با

 

 بابایی در دو سانس صبحانه خوردیم باید شما را میبردیم دم آب

 

سنگ پرت کنی...ولی خیلی خوش گذشت تو هم دختر آرام و

 

شیطون بودی یکمم که هر دو سرماخوردگی داشتیم.ولی بیشتر

 

 بابایی باهات همه جا بود بغل کردنت هم به عهده اون بود طفلی

 

خسته شد حسابیماچ

 

 

  از سنگ پرت کردنت داخل آب فیلم گرفتم که روزی 10 بار

 

 باید ببنی و ذوق کنینیشخند

 

 

قربونتم عزیزم

 

 

اینم از عکسها که معلوم نیست چه خبره از بس شلوغ بود...

 

 

 

 

 

 

 اینجا بابایی گذاشتت روی آبها تو هم کلی خوشحال شدیخنده

 

 

 

 

 

 

 وقتی از آب بازی برگشتی لباست را عوض کردم و یکم شیر خوردی و خوابیدی

 

 

 بابایی برای روز دختر دو تا بلوز برات گرفت..دستش درد نکنه منم

 

 

 

دیدم سمیرم خیلی سردهیکیش را بهت پوشوندم...

 

 

خیلی دوستش داری و اون یکی بلوز را هر وقت تنت کردم عکس را میگیرم

 

 

 

و برات میگذارم تا یادگاری بمونه...

 

 

 

این شکلی می شستی و سنگ بر میداشتی  

 

 

 

 

 میگفتی 1....2.... و پرت می کردی و یه جیغ بزرگ میزدی

 

 

اونی که تو عکس داره گوشتها را باد میزنه یه چوپان بود که یه جورایی اونجا خونش بود

 

 

وقتی رسیدیم نبودش ولی بعدا که اومد یه سطل برداشت و شروع کرد

 

به اب پاشی و جارو کردن بعد هم یه اتش به پا کرد ما هم از کنارش چای اتشی

 

 درست کردیم و گوشتهامون را کباب کرد به کمک بابایی و دایی ؛بیچاره مرد تنهایی

 

بود میگفت شب را هم همینجا می خوابم بعد هم ناهارمون را باهاش قسمت کردیم..

 

 

 

 

 

 دوباره و دوباره فقط همین....

 

 

 

 

 فواصل وايقونات

 

 

 

 

 میخورمت با اون سنگ برداشتند و پرت کردنت خوشمزه

 

 

 

 خدای من ممنونم به خاطر همه چیز فقط تنها چیزی که میخوام

 

 اول از همه ظهور امام زمان بعد هم سلامتی همه و دیگه اینکه این اب این؛

 

 هدیه حضرت زهرا را ازمون نگیر باران رحمتت را بر ما ببار..

 

 

آمیـــــــــــــــــــــــــــــــن

 

 

 

 

 92/6/14

 

 

 

شب قبل از رفتن جدیدترین مدل غذا خوردن برای اینکه یکم غذا بخوری محمد

 

پسر عمه زهره تو را گذاشت داخل کالسکه و میبردت یه دور ؛دور سالن میزد

 

کلی میخندوندت میاوردت دم آشپزخونه یه قاشق غذا میل میکردی و میرفتی

 

 دوباره تکرار میشد...تعجب

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

تا اینکه یه شکم سیر غذا خوردی برای اولین بارخوشمزه

 

 

دست محمد درد نکنه ماچ 

 

 

 

 

 

ای شیطون بلای خوشکل ببین کارات را

 

 

موفق و پیروز باشی عروسکم    خورشید خانمم  قلب

 

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (14)

الهام (مامان امير حسين)
19 شهریور 92 15:13
سلام مريم جون خوبيد؟
هميشه سفر وشادي!!
به به چه با صفا
امير حسين نميذاره
بازم ميام وادامه كامنتمو مي ذارم



مرسی الهام جون جاتون خیلی خیلی خالی بود
پس کجا رفتی نیومدی
موهاتو نکن کچل میشی دخترم مادر شوهر کچل نمیخواد
فاطمه
19 شهریور 92 20:17
سلام اگه دوست دارید واسه فرشته کوچولوتون کلیپ از عکساش درست کنید و همچنین یه کتاب از عکساش به من یه سربزنید منتظرم
مامان اهورا
20 شهریور 92 0:54
همیشه به تفریح گلم...
عکسا خیلی خوشگلن...دست مامان درد نکنه.


مرسی همچنین شما.
چشماتون قشنگ میبینه
مامان نرگس
20 شهریور 92 7:54
الهی که همیشه شاد و سلامت باشید . خیلی جای باصفایی هستش منم تا حالا رفتم اونجا. اینجور که معلومه شما به اونجا باید نزدیک باشید میتونم بدونم ؟


ممنونم خانمی
ما اصفهان هستیم تقریبا 2 ساعت
مامان حسین جون
20 شهریور 92 9:26
اولش باید بگم خوشحالم ازینکه دوستم از زندگیش راضیه و خدا رو شاکرهخـــــــــــــدا رو شــــــکر
از خدا میخوام مواظب ثنا سوگلی و مامان و بابای مهربونش باشه
حالا بریم سراغ ادامه مطلب
می بینم که باز ثنا جون آب دیده و ول کن نیستش!! عزیزم دیگه داره هوا کم کم سرد میشه باید یه خورده از آب دوری کنی... وای از دست بچه های کم اشتها آدم رو مجبور می کنن بخاطر اینکه غذاشونو بخورن دست به ترفندی بزنی... اینکه خوبه مامانم یه مستاجر داشت که دخترش میگفت باید بریم تو پله های خونه بشینیم تا غذامو بخورمبیچاره مامانش همیشه تو پله ها می نشست غذای بچه شو می داد
امیدوارم ثنا جون وضعیت غدا خوردنش بهتر بشهو مامانی رو کمتر بابت این موضوع غصه بده

ممنونم به خاطر دعای خوبتون
اگه حرف شما را گوش کنه خاله جون
منم همینطوریم بیشتر وقتها تو راه پله ها و حین بالا پایین رفتن غذام را میل میکنم
الهی امین از امام رضا بخواه که بهم کمک کنه

مامان ثنا
21 شهریور 92 10:48
ثنا جون خاله خوش به حالت که اینقدر میری گردش جای مارو هم خالی کن


مامانی اینقدر با ثنای شیطون گردش میری خسته نمیشی؟![شوخی شوخی کردم مسافرت وگردش با همین بچه هاست که خوش میگذره
عزیزم انشاالله همیشه به گردش و خوشی باشی

بله خاله جون جاتون خالی
نه عزیزم اخه تا ثنا جون یکسال و 2 ماهه شد شروع به گردش رفتن کردیم مسافرتم که نمیرفتیم حالا میخوایم تلافی کنیم شما هم بیایید..در کنار هم با دو تا وروجک خیلی خوش میگذره..
مرسی همچنین
مامان سعیده
21 شهریور 92 21:43
خدا حفظش کنه این دختر پرشر و شورو


ممنونم خاله جون
مامان محدثه
23 شهریور 92 16:55
ای جون عزیز دلم چقدر خوشگل نشستی وسنگ پرت میکنی
ایشالله همیشه به پردش و تفریح دوست عزیزم
وای پس ثنا هم مثل محدثه باید اینقدر ادا و اصول در بیاریم تا یکم غذا بخوره

مرسی خاله جون
بله فعلا که این وروجکها فکرمون را با غذا نخوردنشون مشغول کردند من که دیگه دارم هنگ میکنم
بابابزرگ گلشيد
23 شهریور 92 20:58
سلام آدرس سايته كه آلبوم درست ميكرد را خواسته بوديد
شما كه يكي داريد
اينم آدرس مال ما با كلي چيزاي ديگه
www.gifs.toutimages.com/
ميشه آدرس سايتي كه شما هم باش عكسا را درست كرديد به من بديد؟
ممنون


مرسی ولی اخه کجاش بود من که همه جاش را گشتم ولی چیزی نبود
بابابزرگ گلشيد
23 شهریور 92 21:03
سلام مجدد فكر كنم آدرس نگذاشتم ميشه شما هم آدرس سايتي كه عكس ثنا جون را باش درست كرديد به من بديد؟
اگه بديد ممنون ميشم


چشم حتما بهتون میدم..
بابابزرگ گلشيد
25 شهریور 92 9:12
سلام
شرمنده كه بعلت پيري آدرس را اشتباه دادم
اين آدرس مستقيم اون آلبومه
http://www.photofunia.com/effects/flipping_pages

در ضمن آدرس كل سايت هم اينه كه كلي افكت داره

http://www.photofunia.com

از بزرگواري خودتون ببخشيد ياد و هوش ما را
ثنا جونو ببوسيد

شکست نفسی نفرمایید با داشتن دو تا نوه گل و اون ذوقی که براشون داری و وبلاگ براشون مینویسی ..دیگه نباید بگی به علت پیری ....
ممنونم استفاده کردم..
الهام (مامان امير حسين)
6 مهر 92 16:41
سلام سلام
خوبي مريم جون؟؟؟
ممنون نگرانمون بودي!!!
معلومه خیلي نگرانمون شدين كه تا دم در خونمون اومدين!!؟!؟
ولي چرا نيومدين بالا؟؟
زشت بوده اين جوري!!
خيلي ناراحت شدم به خدا!!!



نگران که چه عرض کنم کلی فکر کردم گفتم اخه این الهام هر روز بهمون سر میزد حتما یه چیز مهمی بوده که خبری ازش نیست..
خیلی زنگتون را زدیم ولی مثل اینکه خونه نبودید...
خوب خدا را شکر که اومدید و ترور نشده بودید...
الهام (مامان امير حسين)
6 مهر 92 16:43
ببخش تو رو خدا شارژ نتمون تموم شده بود علاوه بر اينكه حسشو نداشتم!!
تر جيح ميدادم شارژ نكنيم!!
آخه يه سري مساألي پيش اومده كه به موقعش برات تعريف ميكنم!!تو دپرشن شديد شديدم!!!


خواهش میکنم دیگه تکرار نشه
ای تنبل...
کی میگی زود باش بگو من خیلی کم طاقتم یک دفعه دیدی اومدم سراغت
الهام (مامان امير حسين)
7 مهر 92 11:52
سلام مريم جون
حيف شد!جمعه ظهر ما خونه نبوديم و مهموني تشريف داشتيم!!
گرنه خيلي خوي ميشد!ميومدين بالا و با هم بيشتر آشنا ميشديم!!
اون اعلاميه هم كه ديدين فكر كنم مال برادر همسايه مون بوده!فاميلش كشتگر بود؟اگه بوده خودش بود!!
حالا منتظرم يه روز ديگه بياين خونمون!!با ثنا و آقا رسول!!بايد همين جا قولشو بهم بدي!
كي؟
ناراحت شدم اومدين تا دم در و برگشتين!!
نگفتي كي؟


سلام الهام جون..
اشکال نداره همیشه به مهمونی و خوش گذرونی
باید این گستاخی من را ببخشی من اصلا دوست ندارم بدون اینکه نگفته باشم جایی برم و مزاحمت ایجاد کنم ولی خوب دیگه تقصیر خودت شد که دیر اومدی وبلاگ کلا ترک همه چیز کردی...
دفعه بعد نوبت شماست..با امیر حسین جون و اقا عماد تشریف بیاوریددر خدمتتون باشیم و بیشتر اشنا بشیم...