زیباترین ارزوی ما زیباترین ارزوی ما، تا این لحظه: 12 سال و 4 روز سن داره
یکی شدن عشقمونیکی شدن عشقمون، تا این لحظه: 26 سال و 8 ماه و 24 روز سن داره
شازده پسر اقا سبحانشازده پسر اقا سبحان، تا این لحظه: 7 سال و 3 ماه و 14 روز سن داره

☆彡 ثنا سوگلی مامان و بابا ☆彡

یه اتفاق فوق العاده بد

1392/4/9 2:13
489 بازدید
اشتراک گذاری

٨/٤/٩٢

 

سلام عزیزم امیدوارم بعدا که این پست را می خونی من را ببخشی

 

 و حالت خوب باشه و خدا هم من را بخشیده باشه...

 

امروز برای ظهر غذا اماده می کردم که خودت صندلیت را اوردی

 

و گذاشتی جلوی اجاق گاز اومدی بالا تا ببینی و چکار میکنم...

 

این شکلی..

 

اول ایستاده بودی بعد خودت نشستی وقتی دیدی بابا داره میره بیرون

 

 

 

 

این شکلی اومدی پایین.

 

 

 

 

قربونت برم ...

 

بعد بابا بردت پایین پیش مامان جون و از اونجایی که علاقه شدید

 

 داری که تو راه پله ها بالا پایین بری با اینکه بابایی مواظبت بود

 

 ولی باز هم چانه ات خورده بود به راه پله و قرمز شده بود

 

یکمی هم موقع شیر خوردن  بد مک میزدی..

 

الهی بمیرم برات ..

 

خلاصه که به خیر گذشت امشب ساعت ١٢ بود رختخواب

 

 انداخته بودیم بخوابیم که شما هوس کرده بودی بازی کنی..

 

منم رفتم اشپزخونه تا اب برات بیارم وقتی برگشتم دیدم

 

حلقه هوشت را گذاشتی بالای صندلی و خودتم لب صندلی

 

ایستادی پریدم و گرفتمت ولی بازم اون کار را تکرار کردی

 

منم که انشاالله لال شده بودم به بابایی گفتم پا شو

 

 دوربین را بیاور تا ازش عکس بگیریم منم خیر سرم مواظبت بودم

 

یعنی هر چه بد و بیراه به خودم بگم کم گفتم و هیچ موقعه

 

خودم را نمی بخشمعصبانیدلقک  ابله

 

باور کن الان که دارم این متن را می نویسم دلم می خواست

 

 زمان به عقب بر می گشت..دلم می خواد بمیرم

 

به خدا دارم دیوانه میشم..

 

خدایا چرا؟ چرا؟سوالسوالسوالسوالسوالسوالسوالسوالسوالسوال

 

عزیزم را ببینید..

 

با چه ذوقی بازی می کرد...

 

 

 

و این شکلی میرفت بالا صندلی که ...

 

 

افتاد پایین و من تا اومدم به خودم تکونی بدم کار از کار گذشت .

 

و ثنا جونم ریسه رفت وقتی روی صورتش را دیدم یه تکه از

 

 مژه هاش روی صورتش بود..

 

یعنی اون لحظه مردم و زنده شدم..

 

دخترم من را ببخش..گریهگریهگریهگریهگریهگریهگریه

 

 

کاملا مشخصه که مژه هات نیست...

 

خدا منا بکشه..نیستم کنه..

 

 

 

خدایا شکرت که بدتر از این نشد الان ساعت ٢ نیمه شبه

 

 و معصومانه خوابیدی من هم خودم از بس خودم را سرزنش کردم

 

و گریه کردم سرم درد گرفته یعنی مژه هات دوباره در میاد..

 

از عذاب وجدان دارم دیوانه میشم..

 

عزیزکم طفل معصومه من به خدا اگه که چشمت چیزیش

 

شده باشه دیوانه میشم...

 

فکر میکنم امشب هیولا شدم..

 

نا مادری شدم...

 

تو را خدا دوستان بهم کمک کنید بهم بگید مژه های

 

ثنا جون دوباره بزرگ میشه..

 

عززیزم بابا رسول که انقدر ناراحت شده بود که نگو و نپرس..

 

عروسکم .فرشته من.

 

من و بابایی را ببخش قول میدیم بیشتر از این مواظبت باشیم..

 

امشب می خواستم کلی عکس قشنگ از پارک رفتن دیروز

 

برات بگذارم ولی نشد...

 

خدایا به کرمت شکر...

 

همیشه جای شکر کردن را برامون میگذاری...

 

 

ماچماچماچماچماچماچماچماچماچ

 

به خدا نمی خواستم این شکلی بشه ..

 

ناراحتکلافههیپنوتیزمنگرانخجالت

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (25)

مامان امیرعطا
9 تیر 92 2:24
سلام عزیزم.. اینقدر ناراحت نباش.. خوب این اتفاق ممکنه برای همه بچه ها پیش بیاد...حالا به هر شکلی.. مطمئن باش که مزه هاش 2باره بلند میشه. این حادثه کنده شدن مزه برای دوست منم پیش اومده اونم تو بزرگسالی و2باره دراومدن حالا ثنا که کوچولوست و زودتر هم درمیادایشالله


مرسی خاله جون از ابراز همدردیتون خیلی ترسیدم ولی خدا را شکر که بدتر از این نشد...
انشاالله که هر چه زودتر مژه های خوشکلش دوباره در بیاد
مامان سويل و اراز
9 تیر 92 2:50
وااااااااااااااااي ماماني دقيقا دركت ميكنم چه حالي داري دقيقا همين احساسو من وقتي كه بچمو با فلاكس چاي تنها گذاشتم و رفتم و اون چاي رو رو پاش ريخت و سوخت داشتم ناراحت نباش عزيزم بچست وقت رشدشه خوب ميشه ايشالا
ولي ميدونم كه هر چقدر بگم عذاب وجدانش تا اخر عمر ادمو ول نميكنه ثنا رو ميبوسم خدا نگه دارش باشه


وااای که چقدر بده..خدا برای هیچ پدر مادری نیاره همچین روزهایی را..
مرسی خاله جون از اینکه با هام همدرد بودی بوسسسسس
عمه ی آتنا
9 تیر 92 8:09
الهییییی بازم خدارو شکر که اتفاق بدتری نیفتاده


ممونو خاله جون که بهمون سر زدید و همدردی کردید..
خدا را شکر یک ملیون بار..بوسسسسسسسس
مامان نرگس
9 تیر 92 9:52
سلام مامان ثنا سوگلی من خیلی ناراحت شدم ولی از این اتفاقا می افته باید بیشتر مواظب بچه ها باشیم. یه اتفاق بد هم برای دختر من چند روز پیش رخ داد که نوشتم تو وبش . ایشالا مژه های ثنا خوشکل هم به زودی در میاد و مثل روز اول میشه. نگران نباش مژه هاش حتما" در میاد.


سلام خاله جون...مرسی که بهم سر زدی و با هام همدرد بودی..انشاالله که برای هیچ پدر و مادری همچین روزهایی را نبینندانشاالله.
مامان حسین جون
9 تیر 92 11:23
الهی فداش بشم من خیلی غصه خوردم ایشالله در میاد شما هم اینقدر خودتو سرزنش نکن


خدا نکنه خاله جون..ممنون که همدردی کردی..
الهام(مامان اميرحسين)
9 تیر 92 12:34
واي الهي بميرم...
چجوري م‍‍ژهاش كنده شد؟؟؟
نگران نباش و خودتو سرزنش نكن!!در مياد ولي چون يه ذره سرعت رشد مژه كمتره طول ميكشه!خدا بهش رحم كرد صدقه فراوون براش بده...
الهي بميرم نگا چشش چطور شد...
منم بعضي وقتا پيش مياد به خاطر عكس گرفتن و وبلاگ نويسي از اميرحسين غافل ميشم...
فكر كتنم دارم زياده روي ميكنم!!نميدونم ؟
پسرم برام مهمتره تا عكس و وبلاگش!!
خدا رو شكر چشمش چيزي نشده...
برا منم خيلي پيش اومده خودتو ناراحت نكن...
خيلي ناراحت شدم...
ببوسش


خدا نکنه الهام جون..
چشم هم صدقه و هم اسفند دود میکنم..
یعنی موندم چه کنم اگه پیشش نبودم که بیشتر خودم را سرزنش میکردم ولی تو یک قدمیش ایستاده بودم و اینجوری شد..بمیرم تا صبح بالا سرش بودم و گریه کردم ..و خدا را شکر کردم که چشمش اسیب جدی ندید.
منکه هر موقعه ثنا جون خوابه میرم سراغ وبلاگش.
من مثل کنه همیشه و همه جا بهش چسبیدم ولی اتفاقه دیگه ..
ممنون الهام جون که نگرانم بودی امیر حسین جون را ببوس
الهام(مامان اميرحسين)
9 تیر 92 12:36
سفيدي چشمش كه قرمز نيست؟
مردمك چشماش قرينه است؟
التهاب پلكش تا چند وقت طبيعيه،غصه نخوريا!!


بله خاله جون خدا را شکر همه چیز خوبه فقط فعلا کبود شده و مژه هاش ریخته
الهام(مامان اميرحسين)
9 تیر 92 12:39
نصفه جونمون ميكنن تا بزرگ بشن!!
صبح وبلاگت باز نميشد تا الان صدبار اومدم و رفتم فقط عنوان يه اتفاق فوق العاده بد ميومد و ديگه هيچي!
مردم و زنده شدم
شكر خدا خيلي ترسيدم


نصف که چه عرض کنم.
وایییی عزیزم ببخش که اینقدر ترسیدی شرمنده..
ممنون که به فکرمی
نازنین (مامان ثــــــــــــنا)
9 تیر 92 13:39
وااااااااااااای مریم پس حواست کجا بود دختر؟؟؟؟؟
الــــــــــــــــــهی بمیرم ببین چه به روز بچه اومده .......
وای خداروشکر به خیر گذشته .......
بمیرم برات خاله......
جیگرم کباب شد.....
نــــــــــــــــــزار نــــــــــــــزار انقدر عکس از این شیطنتای بچه نزار مریم جون
چشمش میکنن همین میشه......
الهی زودتر خوب بشی خاله جون و اون مژه های بلند و قشنگتم زودی در بیاد........
یه صدقه ای بده مریم جون..... انشالله خوب میشه زود نگران نباش......


نازنین جون یه ثانیه غفلت
خدا نکنه عزیزم ..
چشم خاله جون دیگه سعی میکنم کمتر بگذارم عکسهای گل خانمم را..
انشاالله زودتر دوباره بزرگ بشه..
چشم مثل همیشه صدقه میدم..
از اینکه نگران شدید ببخش خاله جون مرسی که باهام همدرد بودید..
مامان علی اکبر
9 تیر 92 23:22
وای عزیزم....
خدا بهش رحم کرد....
مامانی حتما حتما براش صدقه بزار کنار....
مامانی نگران نباش انشاالله که مژه های خوشگلش دوباره در میان.


واقعا خدا بهش رحم کرد..
چشم حتما براش اسفند دود میکنم..
انشاالله
tahana
9 تیر 92 23:59
خدای من شکرت که اتفاق بدتر نیافتاد
عکسو دیدم اشک توچشمم حلقه زد.تورو خدا مواظبش باش .هزارتا بوس کون از طرف من این گل خوش بورو.انشالا همیشه سالم باشه .می دونم که مامان ثنا خیلی ناراحتی .واسه من هم پیش اومده .یک عالمه بوس از چشمای ثنای عزیز


خدا را شکر..ممنون خاله مهربون بابت همدردیتون..بوس یه عالمه
مامان نسرین
10 تیر 92 14:28
مریم جون اینقدر خودتا سرزنش نکن هیچ پدر و مادری دلشون نمی خواد این اتفاقا برا بچشون بیفته خدا را شکر که بدتر از این نشد.مژه هاشم در میاد ناراحت نباش بچه ها تو این سن خیلی شیطون می شن باید خیلی مواظبشون باشیم.دوستون دارم


ممنون خاله جون که بهم دلداری دادید..بله اینجور که معلومه باید از هر عضو بدن 10 تا داشته باشیم
الهام(مامان اميرحسين)
10 تیر 92 15:32
هستي مريم جون؟؟؟؟


بله خانمی همین الان اومدم ساعت 20:30
بایوتک
11 تیر 92 7:39
25% از قیمت محصولات گروه نرم افزاری بایوتک به بازاریابان تعلق میگیرد: نرم افزار حسابداری قرض الحسنه ، 25% = 10.000 تومان نرم افزار اتوماسیون اداری ، 25% = 75.000 تومان اگر میخواهید بازاریاب ما در اینترنت باشید ، پیام بدهید
امیر
11 تیر 92 11:27
سلام.خوبی؟وبلاگ خیلی قشنگی داری.دوست عزیزمیشه بیای سایت منم عضو بشی؟
ممنون.
امدی عضو شدی بعدش کد تیکت بلاگ رو بزار تو وبلاگت.


ممنون بهمون سر زدید..چشم بهتون سر میزنم
عمه حدیث خوشگله
11 تیر 92 15:39
الهی ، خدا خیلی رحم کرده مامانی،
دعا میکنم زودتر چشم اش خوب شه و موژه های خوشگلش دوباره از نو دربیاد


ممنون که باهام همدردی کردید انشاالله هر چه زودتر مژه هاش رشد کنه..یه عالمه بوس
عمه حدیث خوشگله
11 تیر 92 15:40
راستی من به گل دختر شما رای دادم شما هم به حدث جونی با کد 206 رای بدین مامانی
یک دنیا تشکر و سپاس


مرسی خاله جون چشم حتما رای میدهم..
نازنین (مامان ثــــــــــــنا)
11 تیر 92 16:33
سلام عزیزم .....
حال ثنای گلم چطوره ؟
نگرانش بودم خیلی......
خداروشکر بخیر گذشت......
بالای چشمش بهتر شده؟
بووووووووووووس برای نازگل خاله


سلام نازنین جون..
خدا را شکر خوبه..
ممنونتم عزیزم
بالای چشمش یکم کبوده فعلا
یه دنیا بوس برای ثنا جونم و مامان گلش
مامان حسین جون
11 تیر 92 19:13
سلام مریم جون ثنا جون چطوره؟بهتر شده نگرانش بودم اومدم یه احوالی ازش بپرسم امیدوارم بهتر شده باشه یه عالمه بوس برای ثنا جون عزیزدلم امیدوارم هرچه زودتر خوب خوب بشی تا مامان گلت اینقدر غصه نخوره


سلام زهرا جون خدا را شکر به غیر از کبودی پلکش مشکل دیگه ایی نداره..
مرسی که به فکر ثنا جون هستی...التماس دعا
الهه(مامان یاسان)
12 تیر 92 15:35
واااای عزیزم خیلی ناراحت شدم ایشاالله دیگه از این اتفاقا براش نیوفته آره بابا مگه میشه دیگه مژش در نیاد
خوب حالا که اینجوری شد من با یه سیم کارت دیگه هم به ثنا رای دادم تا حالا میتونی روی من 2تا رای حساب کنی
راستی مریم جون اگه دوست داشتی به یاسان هم رای بده


مرسی خاله جون از اینکه بهمون سر زدی ممنونم ..
از اینکه به دخملی من رای دادی ممنونم
چشم حتما بهش رای میدم.
یه دنیا
مامان محمدرضا
13 تیر 92 16:51
واااااااای منم این صندلی پدرم دراورده هر دقیقه مثل ثنا خانم میافته نگرانش شدم خدارو شکر که خوبه
سلام دوست عزیز پسرم تو 2تا مسابقه شرکت کرده اگه دوس داشتین به وبلاگس سر بزنید وبهش رای بدین
مرسیییییییییی


مرسی خاله جون که نگرانم شدی.
چشم حتما بهش رای میدم
مامان فاطمه وترنم کوچولو
14 تیر 92 15:31
سلام ثناجون،من ترنم هستم خوشحال میشم اگه باهم دوست شیم.وقتی عکستو دیدم خیلی ناراحت شدم ایشاا... که زودتر خوب شی.ثناجون ناراحت نباش مامان جون فاظمم میگه چون هنو کوچیکیم دوباره در میاد مثه موهای سر حتی از روز اولشم بهتر.مواظب خودت باش.دوست دارم.بوس بوسی


سلام ترنم جون من هم از اشنایی شما خوشحالم چرا که نه..فقط ادرس وبلاگت را برام بزار.
انشاالله که بهتر و بزرگتر دوباره رشد کنه

مامان محدثه
15 تیر 92 1:44
ای واااااااااای خاله جون الهی بمیرم
خدا خیلی رحم کرد.الهی فدات شم ببین چشمش چطوری شده
مامانی اینقدر خودتو اذیت نکن اتفاق بخواد بیوفته،میوفته بازم خدارو شکر کن که اتفاق بدتری نیفتاده.نگران مژه های خوشگلش هم نباش زودی در میاد
ببوس این دخملی شیطون بلا رو


خدا نکنه خاله جون خدا را شکر به خیر گذشت.
مرسی خاله مهربون که بهم سر زدید ببوس محدثه جون را..
مامان عطرین
19 تیر 92 11:27
باور کن گریم گرفت که اینطوری شده ایشالا زودتر خوب بشه منم یکبار پای بچم شوخت و وقتی زیر شیر اب گرفتم پوستش افتاد الان انگار همون روزه برام ولی غصه نخور حواستو بیشتر جمع کن و شکر خدا که ازین بدتر نشد


مرسی خاله جون از همدردیتون انشاالله
واااااااااااای دلم رفت چقدر بد خیلی ناراحت شدم
از دست این وروجکها اگه 100تا چشم داشته باشی و دو پای یوزپلنگ باز هم کمه
مامان امیر حسین
23 تیر 92 3:00
آخی خیلی ناراحت شدم،انشاالله زود خوب بشه.مامانی خیلی اذیت شدی میفهمم.


مرسی خاله جون خدا را شکر خوب شدو مژه هاش داره رشد میکنه..بوســـــــــــــــــس