زیباترین ارزوی ما زیباترین ارزوی ما، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 24 روز سن داره
یکی شدن عشقمونیکی شدن عشقمون، تا این لحظه: 26 سال و 8 ماه و 13 روز سن داره
شازده پسر اقا سبحانشازده پسر اقا سبحان، تا این لحظه: 7 سال و 3 ماه و 3 روز سن داره

☆彡 ثنا سوگلی مامان و بابا ☆彡

و خداوند عشق را افرید

1393/3/31 0:07
600 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عشق قشنگ و خوشل (خوشکل)مامانی

 

روز 93/3/23

 

جمعه  نیمه شعبان و یه عروسی دیگه

 

و کلی گریه از ثنا جونم

 

بیا ادامه مطلب تا برات دلیل گریه هات را بهت بگممحبت

 

 

 

وقتی میخوایم بریم عروسی و یا به قول خودت اصَن کارت دعوتش را می بینی

 

میگی مامانی عروسی نه بقا میره من می ترسم و من کلی برات

 

توضیح میدم و تو باز حرف خودت را می زنی ...

 

وقتی که رقص نور را روشن میکنند از وقتی که همه جا تاریک میشه تا وقتی که

 

دوباره برق ها روشن بشه تو بغل من گریه میکنی اینبار هم همینطور منم دیدم چاره

 

دیگه ایی نیست گلاب به روتون رفتیم دم دستشویی ها ایستادیم تا شما گریه نکنی

 

ولی باز گریه می کردی و من بهت میگفتم ببین یوسف و مهدی نمیترسند ببین

 

دایره هاو ستاره ها را روی سقف و دیوار فقط برای چند لحظه گریه

 

نمی کردی خلاصه که تا برق هست خوبه ولی برق بره دیگه عروسی

 

زهر مار میشه این تالاریم که ما میریم همیشه

 

مدت رقص نورش خیلی خیلی زیاده و چندین بار اتفاق می یوفته...

 

حالا جالبش اینجاس که بعد از اومدن برق هر چه برات گفتم را برای بقیه

 

تعریف میکنی ببین مهدی و یوسف نمیترسند من میترسم الی اخر...بوس

 

اینم ماشین عروس که داخل پارکینک مادر جون و اقاجون درستش

 

می کردند با همکاری هفت، هشت نفر با پر مرغ

 

 

 

 

اینم تمام شدش حیف که ماشین قرمز بود

 

 

 

 

ورودی تالار و عروس خانم من

 

 

 

 

قربون اون قیافت برم من هلوی خوشمزه و شیرین زبونم

 

 

 

 

مبیناجون ،ثنا جون 

 

 

 

اینم یوسف که عروسی دایش بود سمت راست و سمت چپ مهدی 

 

وروجکهای مجلس

 

 

 

93/3/24

ساعت 10.30 دقیقه شب و قصه شب شبکه پویا 

 

گل سرت را داری باز میکنی تا بخوابی میگی مامانی  بَنامه من تمام شد..

 

 

 

و بوق زدن وروجک 

 

 

 

جدیده موتور سواری کردنش 

 

واااااااااااااای که چقدر خندیدی و دور خودت تابیدی 

 

 

 

 

جدا کردن رنگها و بازی با توچها بازی مورد علاقت

 

 

 

 

اینم از دیدن فیلم خودت داخل استخر پارسال تابستان

 

همیشه برای دیدن فیلم دستت را می گذاری زیر چونه کوچولوت

 

دلم می خواد قورتت بدم

 

 

 

 

 

 

 اینم از خوابیدنت که جدیدا این شکلی می خوابی

 

 

 

 

این شکلی تلوزیون می بینی

 

 

 

 

چشمک میزنی..هنوز قیافت مریض حاله

 

 

 

 

اینم از خمیر بازی کردنت 

 

که تا دیدی می خوام ازت عکس بگیرم سریع این شکلی نشستی

 

 

 

 

 

 

روز دوشنبه بابایی بعد از یک ماه ماموریت برگشت خونه البته دو بار سر زده بود 

 

روز دوشنبه 93/3/26  رفتیم برات کفش خریدیم و رفیتم پارک

 

تا که بابایی سوار ماشین شد گفتی دستت دردر نکنه برام کفش خریدی

 

و اوردیم پارک من و بابایی تعجب کرده بودیم شدیدتعجب

 

کم مونده بود تمام بشیزیر فشار..

 

اینجا داری میری بالای سرسره اونم روی زنجیر خودت میگی نترسم

 

و وقتی بهت میگیم بیا پایین میگی خوشه  

 

کلا دوست داری جاهای ترسناک را تجربه کنی در حالی

 

که کلمه می ترسم و نترسم روی زبونته..

 

 

 

خدایا ممنونم بابت دختر نازی که بهم دادی  

 

شــــــــــــــــــکرت خدای من

 

پی نوشت :دیشب 93/3/30 دیدم دندون سیزدهمت در اومده

 

سمت راستت پایین جشن

 

ثنا جون 2 سال و 1 ماه و 5 روز سن داره

 

 

 

 

 

 

 

پسندها (6)

نظرات (3)

حامده(مامان امیر محمد)
31 خرداد 93 9:36
مبارک باشه همیشه به شادی چه لباس خوشملی پوشیدی بهت میاد
مریم(مامان ثنا جون)
پاسخ
ممنونم همچنین قابل شما را نداره
مامان امیرحسین
31 خرداد 93 11:29
همیشه به عروسی وشادی باشی خوشگلکم.ماشین عروستون هم خیلی قشنگ شده . مبارک کفشهات باشه خانوم کوچولو.وای از دست شما بچه ها که همیشه تن مامانها را میلرزونید با این کارهای خطرناکتون خاله جون دوستت دارم خیلی زیاد مواظب خودت باش گلم
مریم(مامان ثنا جون)
پاسخ
انشاالله شما هم همینطور چشماتون قشنگ میبینه برای یادگاری گذاشتم وبلاگ دخمل طلا ...چون خودم همیشه سوالم اینه فلانی ماشین عروسش اون موقعه من کوچولو بودم چی بود... ممنونم واقعا همچنین
مامان امیـــرحسیــــن
3 تیر 93 19:41
چه ماشين عروس با مزه اي يه سوال پرا رو با چي چسبوندن؟؟ ايشالا عروسي خودت مريم جون خانوادگي با اين تالاره قرارداد بستينا!!!
مریم(مامان ثنا جون)
پاسخ
خیلی با مزه بود به دستور مامانم با خاک قند جوشیده شده به همراه اب پاش و بقیه اش جز اسراره ایشاالله چه جورم تازه وقتی میرسیم اونجا برای اینکه کلی بخندیم یکی قسمت خانمها کجا .دستشویش یعنی کجا و کجا شام میدند و از این جور چیزها