گردش ،دیدو بازید در روزهای بهاری زیبا
سلام عزیز دلم سلام خوشکل مامان
ادامه تعطیلات نوروز و دید و بازید ببخش دیر شد خوب همش مهمونی و مهمون داری
دیگه خسته شدم خوب شد تمام شد
ولی خیلی خوش گذشت در کنار تو وروجک و شیرین زبونیهات
خدایا شکرت که دختر مهربون و با ادب و خوشکل را بهمون دادی تا در کنارش بهترین روزها را داشته باشیم..
سریع بیا ادامه مطلب که دیگه دیر تر نشه...
دوستت دارم
93/1/6 چهارشنبه
توی رستوران که برای اولین بار نوشابه خوردی..البته به اصرار زیاد خودت
قربون اون عینی زدنت بشم که هر موقع خورشید تو ماشین به چشمات می تابه
به بابایی میگی عینی بده..
قیافت بعد از خوردن نوشابه..
بعد از خوردن کباب به سمت ماشین شما به قول خودت توتور ها (موتورها)
را دیدی دیگه از خود بی خود شدی ما هم برات خریدیم.
مبارکت باشه عزیزم اینم عیدی من و بابایی
بعد از اونجا رفتیم برای بازی با سُسُره نزدیک پل خواجو
که طبق معمول تمام سرسره های بزرگ راه پله های سخت و پیچیده..
قربونت برم فرشته من
بعد از کلی بازی کردن دستات را با اب شستم و با بای بای کردن بلاخره رضایت دادی .
بر گشتنی هم تو میدان نزدیک خونمون با هزار ترفند چند تا عکس از سفره هفت سین
ازت گرفتیم زیاد خوب نشد چون همکاری نکردی..
ببین داری گریه میکنی چون از اسب ترسیده بودی..
93/1/8
روز جمعه خونه عمه زهرا برای دید و بازید رفته بودیم که با شکوفه ها ازت عکس گرفتیم
گل ناز یکی یک دونه من .
برای خوردن ناهار هم رفتیم پارک تو مسیر خونه...
چه اسمان زیبایی البته به زیبایی گل من نیست..
ریاضی دان بزرگ من.
بالا رفتن از حرف ق
پایین اومدن از حرف ق
و دوباره کارهای خطر ناک
دیدی مبینا تلوزیون تماشا میکنه عین همون خوابیدی و تماشا می کنی..
فدای دختر ناز و مهربونم ،نفسم بدون تو زندگی برام هیچه...