زیباترین ارزوی ما زیباترین ارزوی ما، تا این لحظه: 12 سال و 6 روز سن داره
یکی شدن عشقمونیکی شدن عشقمون، تا این لحظه: 26 سال و 8 ماه و 26 روز سن داره
شازده پسر اقا سبحانشازده پسر اقا سبحان، تا این لحظه: 7 سال و 3 ماه و 16 روز سن داره

☆彡 ثنا سوگلی مامان و بابا ☆彡

ثنا جونم

  ثنای خوشکلم این روزها خوردنی تر از قبل و ناناز تر شده ای   عزیزم مطالبی که می خوام الان برات بنویسم دیشب تا ساعت 2 نیمه شب یکبار نوشته ام ولی موقع  ارسال مطلب اینترنت قطع شده بود و من نمی دونستم مطلب را ارسال کردم و همه زحماتم بر باد رفت من هم شوکه شدم ...با اون انشای ضعیفی که من دارم و با اون هواسم نمی دونم بتونم همه را دوباره برات بنویسم یا که نه..... بقیه در ادامه مطلب: عزیزم هر موقع که می خوام بهت غذا بدم تا که بشقاب را   می بینی چنان جیغی از سر خوشحالی می زنی که نگو و وقتی    که داخل بشقاب را می بینی اگه رنگش سفید باشه...
6 بهمن 1391

اولین کوتاهی مو...

سلام فندق جونم دیروز برای اولین بار در 8 ماه و 5 روزگی  موهات را با کمک خاله  وجیهه کوتاه کردیم تو هم کلی گریه کردی......     بعد از کوتاه کردن مو هم این شکلی شدی قربون اون  خندیدنت....... ماه بــــــــــــــــودی ماهتــــــــــــــر شـــــــــــــــــــــدی..... دیروز خونه اقاجون داشتی شیر می خوردی که یکمرتبه اقاجون دایی جون را صدا زد (علی،علی) تو هم سریع شیر خوردن را رها کردی و مثل اقاجون با صدای بلند  گفتی عَععععععععععععععععع ما همگی با هم خندیدیم تو داشتی دایی جون را صدا می زدی بعدش هرکس که از کنارت پا  می شد و یا از سالن به اتاق خواب ...
1 بهمن 1391

برای اولین بار

٢٨/١٠/٩١ موش موشک من سلام سلام صد تا سلام به وروجک ناز نازی..... قبلا گفته بودم که دیگه برای خودت خانمی شدی .....بله خانم  خانما ..دیروز برای اولین بار گذاشتم پیش مادر جون و مامان جون و خودم همراه زن دایی ، دایی جون، زن داداش زن دایی و  عمه خودم رفتم یکم بازار یه حال و هوایی عوض کنم.....2  ساعت و نیم بازار بودیم ....ولی اصلا حال و هوامون که عوض نشد هیچی از دل و دماغمون هم در اومد..... یک نفر از  خدا بی خبر کیف پول زن داداش زن دایی (زهرا)را که داخل کیف  دستیش بود را دزدید 140 هزار تومان پول توش بود بنده خدا  وقتی می خواست پول کاموا هایی را که خریده بود حساب کنه دی...
28 دی 1391

8 ماه با یک فرشته

  ثنا جونم عزیزکم خدا از معنی قبله تا لبخندت به من پل زد   روزی هزار دفعه باید به لبخندای تو زل زد   خوب خانمی این ماه هم با تمام خاطرات زیبا و خوبش به پایان  رسید و تو وارد   ٩ ماهگی شدی ... پایان ماهگیت و ورود به ماهگیت مبارکت باشه ناز دونه.....   فدات بـــــــــــــــــــــــشم..... امیدوارم ماه پر از یادگیری های جدید داشته باشی...... سالم و با نشاط باشی....... ...
26 دی 1391

تبـــــــــــریک

ثنا جونم حلول ماه ربیع الاول را به شما و تمام نی نی وبلاگی ها  تبریک میگم. امیدوارم توی این ماه همه به ارزوهایشان برسند....و  موفق باشند....و همه بیماران شفا یابند.......   پیراهن سیاه عزا  ز تن دور می کنیم انرا ذخیره  کفن و گور می کنیم اجر دو ماه گریه بر غربت حسین تقدیم مادرش از ره دور می کنیم     امروز به عشاق حسین ، زهرا دهد مزد عزا یک عده را درمان دهد، یک عده را  بخشش  در جزا یک عده را مشهد برد یک عده را دیدار حج   باشد که مزد ما شود، تعجیل در امر فرج   .::: اللهم عجل لوليك الفرج...
25 دی 1391

شهادت امام رضا

هر چند حال و روز زمین و زمان بد است / یک تکه از بهشت در آغوش مشهد است حتی اگر به آخر خط هم رسیده ای / آنجا برای عشق شروعی مجدد است . . . عزای شهادت شاه خراسان تسلیت باد   بقیه در ادامه مطلب: زندگینامه امام رضا(ع)   امام علی ‌بن موسی‌الرضا (علیه السلام) هشتمین امام شیعیان از سلاله پاک رسول خدا و هشتمین جانشین پیامبر مکرم اسلام می‌باشند. ایشان در سن 35 سالگی عهده‌دار مسئولیت امامت و رهبری شیعیان گردیدند و حیات ایشان مقارن بود با خلافت خلفای عباسی که سختی‌ها و رنج بسیاری را بر امام رواداشتند و سر انجام مأمون عباسی ایشان را در سن 55 سالگی به شهادت رساند. نام ، لقب و کن...
22 دی 1391

باز هم سوپرایز

سلام بر خوشکل ترین دختر دنیا هورررررررررررررررررررااااااااااااااااا امروز بعد از چند روز تمرین دست زدن امروز خودت یکمرتبه شروع کردی به دست زدن اول به دو تا دستت نگاه می کنی و بعد شروع میکنی به دست دسی کردن و کلی ذوق میکنی. قیافه مامانی بعد از دیدن این صحنه می دونم بابایی از سر کار بیاد و تو را ببینه قیافش این شکلی می شه  ....دوستت داریم و عاشقانه می پرستیمت.... ٧ماه و 25 روز ...
21 دی 1391

روز مرگی های دخملی

  7 ماه و 24 روز 16 ساعت و 57 دقیقه و 7 ثانیه....سن داری قربونت برم..... ثنا جونم سلام خوبی: این روزها اتیش پاره شده ایی حسابی......دو روزه که مبینا جون از ماهشهر به همراه  بابایش اومدن خونمون  ولی عمه به خاطر درس و امتحانهای محمد نیومده......قبلا تا که بهت می گفتیم مبینا کجاست....عکسش که روی دیوار بود را نگاه می کردی و می خندیدی ....یه دختر را که می دیدی فکر می کردی مبیناست و براش ذوق می کردی .....ولی الان که بعد از 45 روز اومده بهت سر بزنه...کلی بهم حسودی می کنید..عزیزم نمی دونم این کارات از تعصب زیادت نسبت به وسایلت هست یا اینکه حسادت......خدا نکنه مبینا جون دست به یکی از وسیله های خونه ،اسباب ب...
21 دی 1391