زیباترین ارزوی ما زیباترین ارزوی ما، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 18 روز سن داره
یکی شدن عشقمونیکی شدن عشقمون، تا این لحظه: 26 سال و 8 ماه و 7 روز سن داره
شازده پسر اقا سبحانشازده پسر اقا سبحان، تا این لحظه: 7 سال و 2 ماه و 28 روز سن داره

☆彡 ثنا سوگلی مامان و بابا ☆彡

روز دختر عزیزم و 40 ماهگیت مبارک

1394/5/26 12:8
1,614 بازدید
اشتراک گذاری

عزیز دلم امروز روز یکشنبه 94/5/25

روز میلاد حضرت معصومه و روز دختره این روز را بهت

تبریک میگم کوچولوی دوست داشتنی من........

 

 

 

 

 

 

 

روی پیشونی ِ فرشته ها نوشته
هرکی دختر داره جاش وسطه بهشته
از آسمون میباره دُر و طلا و گوهر
زر و سیمو نقره وقتی میخنده دختر

 

یکی یدونه دختر چراغ خونه دختر
گلابتونه دختر ماه آسمونه دختر
قندو نباته دختر همیشه باهاته دختر
اسم قشنگو نازش ورد لباته دختر

تو شبای تاریک ماه و ستاره دختر
کوچیکو بزرگش فرقی نداره دختر
دختر کوه نمک دختر عزیزه
چشماشو میبنده میخنده ریزه ریزه
شاخه نبات دختر ، آب حیات دختر
وقتی که غم داره دلت میمونه باهات دختر
یکی یدونه دختر چراغ خونه دختر
گلابتونه دختر ماه آسمونه دختر
قند و نباته دختر همیشه باهاته دختر
اسم قشنگو نازش ورد لباته دختر

 ♫♫♫

تو شبای تاریک ماه و ستاره
کوچیکو بزرگش فرقی نداره
دختر انیسه دختر عزیزه
چشماشو میبنده میخنده ریزه ریزه

شاخه نباته آب حیاته
 

روزای سختی دختر باهاته

کوه نمک دختر بلا کلک دختر
مثل اناره شیرین ترک ترک دختر

 

یکی یدونه دختر چراغ خونه دختر

گلابتونه دختر ماه اسمونه دختر

قند و نباته دختر همیشه باهاته دختر

اسم قشنگو نازش ورد لباته دختر

 

ثنا جون در روز دختر سه سال و 29 روز سن دارد....

 

امروز 94/5/26

 

و روزی است که وارد چهل ماهگی شدی بهت تبریک میگم

 

 

دختر مهربان و جیغ جیغوی خودم....

این روزا اصلا حرف من و بابا را گوش نمیدی و هر کار

دوست داری انجام میدی و اگه بر وفق مرادت نباشه چنان

جیغ و شیونی سر میدی که نگو ....

موندم باهات چکار کنم ....تنها کاری که میتونم فعلا انجام

بدم بی توجهی به شما و گریه هاته....

هر چند اعصابم را خورد میکنه ولی چاره ایی ندارم....

خدا بهم صبر بده...

مثلا همین دیروز از صبح بهانه گرفتی که منا نبردی

بیرون با دوچرخه ام بازی کنم منا نبردی خونه خاله دلم

برا حسین تنگ شده و........

خلاصه اینکه زنگ زدی به بابا و شکایت منا کردی و

بعد صحبت های شما و من و بابا به این نتیجه رسیدیم

که ببرمت خونه مادر جون و اقاجون جعفر ..

اونم با دوچرخه و اسکیت و بابا اسفنجی و بازی

دوکارتی که جدیدا بابا واست گرفته ....

گذاشتیم تو ماشین و حرکت کردیم رسیدیم دم در خونه

من میخوام همین الان با دوچرخه تو کوچه بازی کنم یا

منا ببر تو پارک با اسکیت بازی کنم حالا ساعت 12 ظهر

ادم کبابا میشه تو هم گریه و جیغ یکم نشستم بهت

نگاه کردم تو هم خوب گریه کردی وقتی اروم شدی

با همدیگه با دوچرخه رفتیم دم مغازه یه چیپف خریدیم

و برگشتیم تا رضایت دادی بریم داخل بعد از ناهار هم

خوابیدی و بعد از ظهر هم رفتیم مهمانی خونه ریحانه

کوچولو و اونجا تو کلی بازی کردی برگشتیم رفتی سوار

دوچرخه شدی تو پارکینگ و حیاط اقاجون...

ساعت دوازده شب میخوایم سه تا ماشین را بزاریم

داخل تا بریم بخوابیمم 

چنان جیغ هایی میزدی که از بنفش هم رد کرده بود 

منم بردمت بالا و تا تونستی جیغ زدی و گریه کردی..

و بعد از نیم ساعت به حالت عادی برگشتی و اینم

بگم که شب میخواستیم بیاییم خونه خودمون که تو

گفتی نه همین جا بخوابیم بابا هم کرمان موند ....

خلاصه این روزا کارمون شده یا اروم کردن شما یه

بی توجه بودن به گریه هات ...

و بعد از اینکه همه جا را سکوت فرا میگیرد شما میای

و محکم بوسمون میکنی و میگی ببخشید من اون موقعه

شیطون رفته بود شکمم....

 

 

 

 

 

 

 

این عکس ها را هم روز سه شنبه 94/5/24 شهات امام جعفر صادق که تعطیل بود رفتیم خونه عمه

رضوان و بعد برای ناهار رفتیم پارک روبه روی خونشون

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

ساعت 5 هم رفتیم باغ که تو همون جیغ و شیونهای سر سام اور را اول راه انداختی

و بعد هم با محصول باغ اروم شدی هنداونه کوچولو که به اندازه یکی

از توپ های استخرت بود ولی شیرین و ابدار

 

 

 

 

 

فردای اون روز بعد از ظهر اماده شدی با بابا بری دوچرخه سواری و توپ خودت

که با سوزن سوراخ کرده بودی ببرید ببینید اپارات میشه یا نه که نشد...

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

فدای تو و جیغ زدنات و مهربونیات و ژستهای خوشکلت....

بوس بوس....بوس

 

 

پسندها (5)

نظرات (2)

مامان هانیه
26 مرداد 94 16:35
سلام ثنا جونم روز دختر و چهل ماهگیت مبارک
مریم(مامان ثنا جون)
پاسخ
سلام خاله جان ممنون شما لطف دارید
عمه فروغ
29 مرداد 94 17:03
روزت با تاخیر مبارک ثنای گلمای جووووونم چه عکس های خوشگلی عزیزم بهترین کار همین بی توجه ای هست در زمان جیغ ردن و این که تسلیم خواسته هاش نشید.ان شا.. که این بحران رو هم با موفقیت پشت سر بذارید
مریم(مامان ثنا جون)
پاسخ
عمه جان ممنونم از اینکه به من سر میزنید ممنون از هم فکریتون . کمکتون انشا الله که به زودی تمام بشه