زیباترین ارزوی ما زیباترین ارزوی ما، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 15 روز سن داره
یکی شدن عشقمونیکی شدن عشقمون، تا این لحظه: 26 سال و 8 ماه و 4 روز سن داره
شازده پسر اقا سبحانشازده پسر اقا سبحان، تا این لحظه: 7 سال و 2 ماه و 25 روز سن داره

☆彡 ثنا سوگلی مامان و بابا ☆彡

لُپ لُپ و سُک سُک

1393/9/13 22:55
557 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیز دلم امیدوارم وقتی این پست را می خونی صحیح و سالم باشی و کلی بخندی..

بدو بدو لُپ لُپ دارم.

بدو بدو سُک سُک دارم..

اگه میخوای بدونی چرا اسم این پست اینه بیا تا بگم برات..وروجک

 

 

 

این اسمیه که من برای تو و حلما جون درست کردم...

حلما چون لپو هستش بهش میگم لپ لپ..

و تو چون لاغر و ظریف هستی میگم سُک سُک...

خندهقه قهه

 

 

 

اینم از عشق ورزیدن..ثنا جون به حلما جون..

قربون مهربونیت برم که فقط تا زمانی هست که کسی نگاه چپ به وسایلت نکنه...

 

 

 

پی نوشت...

 

کوله کوپته...هلی کوپتر

 

آقای فروش..آقای فروشنده..

 

بباخت...بباز یعنی بازی که انجام میدی را برنده نشو..

 

اِنگاشتم..انداختم

 

رفتیم خونه اقاجون جعفر مهدی و یوسف خیلی خیلی سر و صدا و اذیت می کردندثنا جون یکمرتبه گفت اقاجون برو سیخ بیار منم کمکت میکنم  و مهدی و یوسف را بزنیم به سیخ کباب و ببریم روی گاز کبابشون کنیم تا دیگه اذیت نکند و اخر حرفش از ته دل میخندید..من و اقاجون هم تعجب کرده بودیم....خندهتعجب

 

دیشب با بابا دکتر  بازی می کردی بابا می خوابید زمین و مریض شما بود..

می خوای به بابا بگی دمرو بخواب می گی کمری بخواب کمرت را خوب کنم..خنده

بابا شروع کرد اخ  گفتن که ای دلم اخ دستم ..بهش میگی صد دفعه گفتم

نرو بیرون سرما می خوری ..لباس بپوش گوش ندادی هان ببین سرما خوردی...

الان یه سوزن بهت میزنم خوب میشی گریه نکن عزیزم...

 

بعد از اون به من میگی مامان میخوای بازی کنیم ...میگم چه بازی میگی مثلا من اقای

فروشم و تو بیا مغازه ازم هر چی میخوای بخر...

بعد از سلام کردن میگم هرچی ماشین داری من میخوام همشون را یکحا بخرم..

میگی چشم عزیزم هر چی ماشین دارم میدم بهت عزیزم..بغل

بهت میگم ببخشید خانم فروشنده میشه یه موبایل بهم بدی میگی واست خوب

نیستا چشمت ضعیف میشه دیگه نمی تونی جایی را ببینی..تعجب

 

روز چهارشنبه 93/9/12 دای جون سعید.دایی جون علی .عمو ابوالفضل..عمو مرتضی

خودم .اقاجون یوسف... خیلی های دیگه... پیاده رفتند کربلا میگی منم میخوام برم شهید بشم.تعجب

می خوام برم پیش شمر بگم چرا امام حسین و علی اضغر کوچولو را اب ندادی.

همه را خودت خوردی..می خوام برم منفجرش کنم ادم بد..خنده

 

دوست بابا اومده خونمون وقتی می خواد بره میگی چرا بچه هات را نیاوردی میخواستم باهاشون بازی کنم..

ساعت 12 شب میگی مامان گلها را اب ندادیم..و رو به گلها اب میخوای اخی عزیزم فداتون بشم الان واستون میارم...

 

 

بعدا بقیه را مینویسم..

ثنا جون در تاریخ 93/9/12

 

2 سال و 6 ماه و 16 روز سن دارد..

 

الان که این پست را  می زارم

 

2 سال و 6 ماه و 26 روز سن دارد..

 

فکر نکنی تنبل هستم ..

اصلا هر چی دوست داری فکر کن..

 

از بس این پست را دیر به ثبت رسوندم اربعین حسینی شد...

 

اربعین را به همه مسلمان جهان تسلیت میگم...

 

امروز ..93/9/22 روز شنبه و اربعین حسینی عمه زهره اش بخت و من و تو هم نوش جان کردیم ..

و همش در کنار عمه ها  و دختر عمه ها بودی....

همیشه خوش باشی ولی نق نقو نباشی..

امین..

 

 

فغلا بای بای

 

پسندها (4)

نظرات (5)

عمه فروغ
22 آذر 93 16:09
ای جون چه اسم های قشنگی فدای شیرین زبونیات ثنا جون عزیزم چقدر با حرفات دوست داشتنی هستی
مریم(مامان ثنا جون)
پاسخ
سلام شما لطف داری عمه جان.. به قول خود ثنا جون کاش فِقَط اخلاقشم خوب میشد و با همه مهربون بود... ممنونم بهمون سر زدید
مامان هستی
26 آذر 93 0:52
سلام دوست عزیز،در مورد لباس تولد دخترم پرسیده بودی عزیزم لباسش رو واسش کرایه کردم ببخشید دیر جواب دادم ی مدت به وبلاگ دخترم سر نزده بودم
مریم(مامان ثنا جون)
پاسخ
سلام ممنونم عزیزم ..خواهش میکنم
مامان عطرین
27 آذر 93 19:35
خیلی با مزه بود لپ لپ و سک سک دلمون براتون نتگ شده پیش ما نمیایید؟
مریم(مامان ثنا جون)
پاسخ
چشم خاله جان ما هم همین طور
عمه فروغ
29 آذر 93 1:30
سلام مریم جون خوب هستید؟ ثنای گلم خوبه؟ میشه ازتون یه خواهش کنم عکس آرشیدا رو فرستادم جشنواره نی نی وبلاگ میشه بهمون رای بدبد؟ فقط کافیه کد 39 رو به شماره 1000891010 اس ام اس کنید. یه دنیا سپاس
مریم(مامان ثنا جون)
پاسخ
چشم عمه جان رای دادم..انشاالله که برنده بشند.
مسعود
29 آذر 93 18:40
کوچولوهاتون خیلی نازن
مریم(مامان ثنا جون)
پاسخ
شما لطف دارید