زیباترین ارزوی ما زیباترین ارزوی ما، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 14 روز سن داره
یکی شدن عشقمونیکی شدن عشقمون، تا این لحظه: 26 سال و 8 ماه و 3 روز سن داره
شازده پسر اقا سبحانشازده پسر اقا سبحان، تا این لحظه: 7 سال و 2 ماه و 24 روز سن داره

☆彡 ثنا سوگلی مامان و بابا ☆彡

کله مُلَقَ

1393/9/1 3:31
717 بازدید
اشتراک گذاری

smiley

smiley

سپاس خدایی را که باران رحمتش را با حضور تو بر ما ارزانی داشت...

تو وصل بودی به بهشت و من وصل بودم به تو!!!بهشت کشیده شد به زیر پاهایم

فرشته من؛ثنای ماما،ثانیه ها با اهنگ حضورت چه عاشقانه میرقصند و مرا هر لحظه عاشق تر می کنند

دوستت دارم فرشته پاکم

 

اگه گفتی واسه چی داری خوشحالی میکنی واسه اینکه بعد از چند روز تمرین توسط

خودت و تشویق کردن من و بابایی تونستی معلق بزنی..در تاریخ93/8/26 درست

در روزی که وارد 2 سال و 6 ماهگی شدی 

هوررررررررررررررررا

http://www.freesmile.ir/smiles/10092_eival_gholi.gif

 

اینم ثنا جون در حال کله معلق (کله مُلَقَ)زدن

 

فعلا داری برای طناب زدن تلاش میکنی موفق باشی

Smiley sports 741

اینم از بازی با عروسکهات..

 

smiley

 

داشتیم با هم دیگه با کارتهات بازی می کردیم و در کنارمون خرسی نشسته بود

یکمرتبه برگشتی به خرسی میگی عزیزم می خوای بازی کنی و یکم مکث کردی

و رو به من میگی مامان میخواد بازی کنه ...اینم منخنده

کلا تو طول روز خیلی با عروسکهات بازی میکنی 

مثلا بهشون میگی عزیزم بیا بشینیم اتل متل بازیکنیم..

و میگی مامان عروسکم میخواد بیاد کمکت ظرف بشوره..

قربون اون دل و قلب وکوچولو و پاکت..

 

میریم سراغ مراحل معلق زدن دخمل طلا به روایت تصویر..

 

 

 

 

 

ببخشید

 

 

 

 

 

اگه بدونی بعد از هر بار معلق زدن چقدر میخندی..

و هر بار هم که کج میشه میگی اَه نشد دوباره..

 

 

 

روز پنج شنبه هفته قبل 93/8/29 باغ عمه زهرا دیگه هوا داشت تاریک میشد

ولی اصرار داشتی ازت عکس بگیرم.

 

 

 

قربون خندیدنت موش موشک..

 

 

 

روز جمعه دم در باغ خودت...

 

 

 

 

و اینجا هم در حال فرار و بدو بدو بیرون باغ و پشت سرت کوه های انرژی اتمی

 

 

 

داخل باغ و رفتن برای سوار شدن تاب

 

 

 

 

روی تاب که سوار میشی.

اول شعر تاب تاب عباسی.

شعر دویدم و دویدم به کربلا رسیدم..

و امام ها که تا امام هشتم را فعلا یادت دادم...

شعر یه توپ دارم قل قلیه

و در اخر کلی خنده و شادی بچه گانه..

انشاالله همیشه شاد و خوش و سلامت باشی زیر سایه حضرت مهدی (ص)

 

 

 

خودت رفتی تو گهواره و خرسی را بردی گذاشتی داخل توپ ها  و خودتم به زور جا دادی 

دیدم صدات نمیاد اومدم دیدم با خرسی اینگونه بازی میکنی ..سرت را میبردی

زیر توپ ها و با خرسی دگی می کردی

 

 

 

روز جمعه 30 ابان خونه عمه زهره خودم تولد فرزانه زن دایی رضا دعوت بودیم نتونستیم بریم ..

و چون میدونستند که عاشق کیک و فوت کردن شمع هستی طبقه دوم کیک

را واسط نگه داشته بودند تا تو بری و تولد بگیری..

فردا شب که 1 اذر بود رفتیم..تولد.

اینم از تولد بی موقع شما..

 

 

 

 

 

و انگشت زدن به کیک و لیس زدن انگشت که از خندوانه یاد گرفتی..

 

 

 

پی نوشت:بیشتر وقتها خیلی قشنگ من را تهدید میکنی ..

مثلا دیروز داشتم بهت غذا میدادم یکم مرغ گذاشتم دهنت در اوردی و میگی مامان

ای دختر بد دیگه از این کارهای بد نکنی یا من دیده دوستت ندارم و بهت میگم دختر بد..

خنده

باهات قهر میکنم دیده باهات دوست نمیشم دیده از این کارا نکنی یا..

باشه چشم..

تعجب

همه اینها را با ابرو در هم کشیده میگی ..

دیگه یادم نمیاد حیف..

 

شب ها موقع خواب دستت را میندازی گردن من و میگی

عزیزم و منا می بوسی منم تو ابرها

یه موقع هایی هم میری بابا را بوس میکنی چه خواب چه بیدار

وقتی میخوایم بخوابی میگی مامان آب بیار بزار سرِ بالام(بالای سرم)

اگه آب خواستم بخورم ..

موقع خواب میگی مامان وقت خوابه میگم بله..

میگی یه کوچولو بازی کنیم بعد بخوابیم.

موقع بیدار شدن که دارم صدات میکنی میگی مامان وقت بیداره..میگم بله عزیزم.

بریم بازی کنیم مامان...

صبحانه چی میخوری..کره عسل..نان پنیر گردو...تخم مرغ

نه که همه را باهم بخوری یکی را انتخاب میکنی...

ناهار چی میخوری تخم مرغ..

شام چی میخوری تخم مرغ..

چکار کنم من نمیدونم...

فقط یه راهکار خوب واسه خوردن غذا برات پیدا کردم..

شاید به درد شما مامان ها هم بخوره...

هرچی که نمی خوری را میگذارم داخل نان اسنک و یا با پنیر پیتزا یا بدون پنیر پیتزا

میگذارم داخل اسنک پز و تا یه کوچولو برشته میشه بر میدارم و

تو هم با اشتهای کامل میخوری..

مثلا برنج و مرغ...

گوشت کوبیده..

و انواع خورشت و برنج...

انواع کوکو....

شما هم امتحان کنید انشاالله جواب میده..

ولی مامان های خوبی باشید حتما بهم نتیجه اش را خبر بدید...

ولی هنوز برای خوردن شیر و ماست نتونستم راه حلی پیدا کنم...

 

ثنا جون 2 سال و 6 ماه و 10 روز سن دارد..

امروز 5 اذره..93

 

پسندها (5)

نظرات (10)

عمه فروغ
6 آذر 93 13:52
سلام مريم جان.هزار ماشاا... به گل دخترت خدا نگه داره براتون اي جونم دخترمون ورزشکار هم هست با تبادال لينک موافقيد؟
مریم(مامان ثنا جون)
پاسخ
سلام به روی ماهت...ممنونم نظر لطفتونه.. بله خیلی علاقه داره و هر ورز حرکات عجیب غریب و خطر ناک انجام میده.. بله که موافقم...
مامان ناهید
6 آذر 93 21:38
سلام عزیزم خوبید وااااااای چقدر من الان تو فکرت بودم یعنی چندروزه هی منم می خوام بیام ولی نمیشه به خیلی از دوستان وقت نشده سر بزنم بله شب پراز خاطره وخنده داری بود برای ما من که خودمو همه جوره تو همه نقش دراوردم فقط برا شادی بچه ها خخخخخخ بلانسبت فقط تو نقش الاغ نرفتم چون خیلی از الاغ بدم میادممنون عزیزم جاتون خالی واقعنامریم جون بودن هیچ روشنایی احساس بدی به ادم دست میده ممنون که فراموشمون نکردی حالا فرصتی مناسب شد بیام وبتون
مریم(مامان ثنا جون)
پاسخ
سلام به روی ماهت خاله ناهید جونم... فکر کنم شما خیلی خیلی شوخ طبع هستی.. منم قبلا خیلی شوخ طبع بودم ولی با این مشکلات و مریضی دیگه حالی برام نمونده... الان که دارم جواب کامنت برات مینویسم ثنا جون هم داره منا با گیرهای کوچولو موچولوش منا آشه(ارایش )می کنه...به موهام گیر میزنه.. قربون دست های کوچولوش. اگه نتونه میگه اَه چرا نمیشه خیره سر چقدر حرصم میدی اذیتم میکنی... ممنونم این همه کامنت واسه ثنا جون گذاشتید..
مامان ناهید
6 آذر 93 21:46
فدای ثنا جونم بشم چقدر خوشمزه هست معلق زدنت هم خیلی عشقه وخوردنیه بودم یه گاز می گرفتمت مریم جون چقدر مراحل را خوب عکس انداختی چه روزهای خوشی با ثنا جون دارید انشالله این روزها هنوز خوبتر بشه ودر کنار هم سالم وشاد باشید
مریم(مامان ثنا جون)
پاسخ
خدا نکنه خاله جون.. اخه بدی دختر من اینه خاله جون...که اصلا بوس و گاز نباید در کار باشه وگرنه یک ساعت گریه میکنه و سریع میره جاش را می شوره.. ممنونم واقعا چه روزهای خوبیه کاش برای همه اتفاق بیافته...
مامان ناهید
6 آذر 93 21:50
افرین به ثنا جون شعرهای خوبی هم بلده می بوسمت چقدر شیرین زبونی هم می کنه مامانی ثنا جون راست میگه دختر بدی شدی؟؟؟؟؟؟؟؟ اون روش غذا دادنت هم خیلی جالبه من هم هروقت نتونم به محمد رضا غذا بدم تو تاب سرگرمش می کنم وشروع می کنم از شمال تا جنوب وشرق وغرب یه ریس حرف می زنم وسوال ازش می پرسم وحواسشو پرت می کنم بعد که غذاش تمام شد یه کم فکمو ورزش می دم ومیگم حالا دیگه تاب بی تاب
مریم(مامان ثنا جون)
پاسخ
ممنونم شما لطف دارید.. منم عین شما از هر کجا بگی حرف میزنم قصه میگم..ولی هیچ فایده ایی نداره ..فعلا با این طرفند تونستم یه چیزهایی را خورد ثنا جون بدم.. بچه ها را ببوس
مامان ناهید
6 آذر 93 21:52
راستی من اون بالا سن شمارو می بینم دیدم الان 17 سال هست که ازدواج کردید خیلی کنجکاو شدم ببینم چرا تو این مدت بچه نداشتید البته ببخشیدا می پرسم اگه دوست داشتید بهم جواب بدید ثنا جونو ببوسید گلم
مریم(مامان ثنا جون)
پاسخ
من تو یکی از پستهام دلیلش را گفتم ولی چون ما تازه با همدیگه دوست شدیم دلیلش را نمیدونی با کمال میل واسه شما هم میگم..و البته واسه خیلی از دوستان که میدونم این سوال را از خودشون میپرسند... من تو سن 13 سالگی ازدواج کردم و چون درس میخوندم تا 2 سال بچه نمیخواستیم و بعد از اون هم که اقدام کردیم دو بار سقط داشتم و بعد از اون هم دیگه بچه دار نشدم و دکترهام که تنها کاری که کردند کلی دارو و امپول های گران قیمت واسم تجویز کردند تا حتی تخمک هم کاشتم و نشد یعنی کل زندگیمون و هرچه داشتیم و نداشتیم دادیم واسه دکترهایی که هیچ کمکی بهمون نکردند..7 بار اتاق عمل رفتم و با چه زحمتی به هوش میومدم اونم باید شوهرم میرفت ادرنالین می خرید میومد بهم تزریق میکردند تا به هوش بیام ..خلاصه نتیجه اش شد کلی درد که الان گریبانم را گرفته...زانو درد بدن درد سر درد..و کلا خستگی هر روزه... نتیجه گرفتم که به غیر از خدا و حضرت زهرا کس دیگه ایی نمیتونه بهم کمک کنه...سال 89 تا 90 ماهی یک بار همه فامیل را تو خونه جمع میکردم و اول سوره انعام را تلاوت می کردیم بعد روضه حضرت رقیه و بعد نماز حضرت زهرا تا یکسال کارم شده بود این تا اینکه یه خواب خوبی دیدم و به یکی از علما گفتم و اون تعبیرش کرد و گفت که به زودی بچه دار میشی.. نا خواسته برای سال تحویل 90 یک مرتبه قسمت شد و رفتیم سوریه و زیارت حضرت رقیه.. اونجا من پریود بودم ولی اصلا یادم رفته بود با یه اشتیاق خاصی نماز خوندم و کلی تو سجده که بودم گریه کردم سرم را که بلند کردم دیدم یه عروسک افتاد توی سجاده ام اونجا بود که تازه به خودم اومدم و فهمیدم که پریود هستم اصلا نفهمیدم که چه طوری اون ضریح خشک و اطرافش را ترک کردم...و وقتی اومدیم خونه فروردین ماه بود و من شهریور باردار شدم و نتیجه اش این دختر خوشکل و ناز شده....ببخش سرت را درد اوردم
مامان نازنین جون
7 آذر 93 1:06
آفرین به ثنا جون ،ولی خاله جون وقتی معلق میزنی مواظب باشی هاااااااااا؟؟ ثنا جون به تخم مرغ علاقه داره ،ولی نازنین جون به سیب زمینی سرخ کرده و با غذا خوردنش مکافاتی داریم مااگه راه کاری واسه شیر دادن به دخملی پیدا کردی بگو شاید واسه دخمل ما هم جواب داد ،نازنین ماست میخوره ولی شیر نههههههههههه
مریم(مامان ثنا جون)
پاسخ
سلام عزیزم چشم خاله مواظبم از دست این بچه های شیطون غذا نخور...چشم انشاالله که پیدا کنم ثنا جون که اصلا ماست هم نمیخوره...
مامان امیرحسین
8 آذر 93 22:37
سلام مریم جونم خوبید؟؟ خدا حفظش کنه این وروجکو که کارای پسرونه میکنه!! امیر من اصلا هر چی پنیر داشته باشه نمیخوره چه برسه اسنک باشه!!حییف! عوضش فقط شیر میخوره با کاکایو با عسل با موز با شکر نه دختر تو نه پسر من
مریم(مامان ثنا جون)
پاسخ
سلام به روی ماهت چه عجب کجایی تنبل..دلمون براتون یه ذره شده.. واقعا که همون نه دختر من نه پسر شما. زود باش عکس جدید بگذار از امیر حسین جون دلمون ترکید..
مامان گلشيد
11 آذر 93 7:58
ايده خوبي واسه غذاخوردنه ايشالا كه به منم جواب بدم حتماً امتحان ميكنم چون گلشيد فوق العاده بد غذاست و واسه خوردن كوچيكترين چيزي كلي مكافات دارم
مریم(مامان ثنا جون)
پاسخ
خیلی خوبه انشاالله که جواب بده... خدایا چرا همه بچه ها این شکلی شدند...
آریا، مامانی و بابایی
11 آذر 93 11:04
رفیق خوب مثل خودکار نیست که وقتی جوهرش تموم شد بندازیش دور… رفیق خوب مثل جوهر خودکاره که واست خاطره های به یاد موندنی رو ماندگار میکنه
مریم(مامان ثنا جون)
پاسخ
سلام دوست خوبم ببخش نیومدم بهتون سر بزنم خیلی زیبا بود..
مامان ناهید
22 دی 93 9:14
وای مریم جون چه دردسرهایی کشدی بازم خدارا شکر که خدا به قلب پاکت رحم کرد وشمارا از تنهایی دراورد ویه دختر ناز وخوشگل بهتون داد انشالله زنده باشید وشما هم سلامتیتونو بدست بیارید وزود همه دردها از تنتون بره ویه بچه ناز دیگه بشه همدم همیشگی شما وثنا جون خیلی خوشحال شدم که بهم اعتماد کردید وتوضیخ دادید خسته هم شدید کاش ادرس اون پست را برام می ذاشتید خودم می خوندم اینقدر خسته نمی شدید ودوباره می نوشتید بازم شرمنده
مریم(مامان ثنا جون)
پاسخ
سلام دوست عزیزم ممنونم شما لطف دارید... دشمنتون شرمنده اشکال نداره...