کله مُلَقَ
سپاس خدایی را که باران رحمتش را با حضور تو بر ما ارزانی داشت...
تو وصل بودی به بهشت و من وصل بودم به تو!!!بهشت کشیده شد به زیر پاهایم
فرشته من؛ثنای ماما،ثانیه ها با اهنگ حضورت چه عاشقانه میرقصند و مرا هر لحظه عاشق تر می کنند
دوستت دارم فرشته پاکم
اگه گفتی واسه چی داری خوشحالی میکنی واسه اینکه بعد از چند روز تمرین توسط
خودت و تشویق کردن من و بابایی تونستی معلق بزنی..در تاریخ93/8/26 درست
در روزی که وارد 2 سال و 6 ماهگی شدی
هوررررررررررررررررا
اینم ثنا جون در حال کله معلق (کله مُلَقَ)زدن
فعلا داری برای طناب زدن تلاش میکنی موفق باشی
اینم از بازی با عروسکهات..
داشتیم با هم دیگه با کارتهات بازی می کردیم و در کنارمون خرسی نشسته بود
یکمرتبه برگشتی به خرسی میگی عزیزم می خوای بازی کنی و یکم مکث کردی
و رو به من میگی مامان میخواد بازی کنه ...اینم من
کلا تو طول روز خیلی با عروسکهات بازی میکنی
مثلا بهشون میگی عزیزم بیا بشینیم اتل متل بازیکنیم..
و میگی مامان عروسکم میخواد بیاد کمکت ظرف بشوره..
قربون اون دل و قلب وکوچولو و پاکت..
میریم سراغ مراحل معلق زدن دخمل طلا به روایت تصویر..
ببخشید
اگه بدونی بعد از هر بار معلق زدن چقدر میخندی..
و هر بار هم که کج میشه میگی اَه نشد دوباره..
روز پنج شنبه هفته قبل 93/8/29 باغ عمه زهرا دیگه هوا داشت تاریک میشد
ولی اصرار داشتی ازت عکس بگیرم.
قربون خندیدنت موش موشک..
روز جمعه دم در باغ خودت...
و اینجا هم در حال فرار و بدو بدو بیرون باغ و پشت سرت کوه های انرژی اتمی
داخل باغ و رفتن برای سوار شدن تاب
روی تاب که سوار میشی.
اول شعر تاب تاب عباسی.
شعر دویدم و دویدم به کربلا رسیدم..
و امام ها که تا امام هشتم را فعلا یادت دادم...
شعر یه توپ دارم قل قلیه
و در اخر کلی خنده و شادی بچه گانه..
انشاالله همیشه شاد و خوش و سلامت باشی زیر سایه حضرت مهدی (ص)
خودت رفتی تو گهواره و خرسی را بردی گذاشتی داخل توپ ها و خودتم به زور جا دادی
دیدم صدات نمیاد اومدم دیدم با خرسی اینگونه بازی میکنی ..سرت را میبردی
زیر توپ ها و با خرسی دگی می کردی
روز جمعه 30 ابان خونه عمه زهره خودم تولد فرزانه زن دایی رضا دعوت بودیم نتونستیم بریم ..
و چون میدونستند که عاشق کیک و فوت کردن شمع هستی طبقه دوم کیک
را واسط نگه داشته بودند تا تو بری و تولد بگیری..
فردا شب که 1 اذر بود رفتیم..تولد.
اینم از تولد بی موقع شما..
و انگشت زدن به کیک و لیس زدن انگشت که از خندوانه یاد گرفتی..
پی نوشت:بیشتر وقتها خیلی قشنگ من را تهدید میکنی ..
مثلا دیروز داشتم بهت غذا میدادم یکم مرغ گذاشتم دهنت در اوردی و میگی مامان
ای دختر بد دیگه از این کارهای بد نکنی یا من دیده دوستت ندارم و بهت میگم دختر بد..
باهات قهر میکنم دیده باهات دوست نمیشم دیده از این کارا نکنی یا..
باشه چشم..
همه اینها را با ابرو در هم کشیده میگی ..
دیگه یادم نمیاد حیف..
شب ها موقع خواب دستت را میندازی گردن من و میگی
عزیزم و منا می بوسی منم تو ابرها
یه موقع هایی هم میری بابا را بوس میکنی چه خواب چه بیدار
وقتی میخوایم بخوابی میگی مامان آب بیار بزار سرِ بالام(بالای سرم)
اگه آب خواستم بخورم ..
موقع خواب میگی مامان وقت خوابه میگم بله..
میگی یه کوچولو بازی کنیم بعد بخوابیم.
موقع بیدار شدن که دارم صدات میکنی میگی مامان وقت بیداره..میگم بله عزیزم.
بریم بازی کنیم مامان...
صبحانه چی میخوری..کره عسل..نان پنیر گردو...تخم مرغ
نه که همه را باهم بخوری یکی را انتخاب میکنی...
ناهار چی میخوری تخم مرغ..
شام چی میخوری تخم مرغ..
چکار کنم من نمیدونم...
فقط یه راهکار خوب واسه خوردن غذا برات پیدا کردم..
شاید به درد شما مامان ها هم بخوره...
هرچی که نمی خوری را میگذارم داخل نان اسنک و یا با پنیر پیتزا یا بدون پنیر پیتزا
میگذارم داخل اسنک پز و تا یه کوچولو برشته میشه بر میدارم و
تو هم با اشتهای کامل میخوری..
مثلا برنج و مرغ...
گوشت کوبیده..
و انواع خورشت و برنج...
انواع کوکو....
شما هم امتحان کنید انشاالله جواب میده..
ولی مامان های خوبی باشید حتما بهم نتیجه اش را خبر بدید...
ولی هنوز برای خوردن شیر و ماست نتونستم راه حلی پیدا کنم...
ثنا جون 2 سال و 6 ماه و 10 روز سن دارد..
امروز 5 اذره..93