زیباترین ارزوی ما زیباترین ارزوی ما، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 15 روز سن داره
یکی شدن عشقمونیکی شدن عشقمون، تا این لحظه: 26 سال و 8 ماه و 4 روز سن داره
شازده پسر اقا سبحانشازده پسر اقا سبحان، تا این لحظه: 7 سال و 2 ماه و 25 روز سن داره

☆彡 ثنا سوگلی مامان و بابا ☆彡

خاطرات 31 ماهگی و مستقل شدن جوجه عسلی

1393/9/9 15:37
852 بازدید
اشتراک گذاری

سلام مهربونم.

سلام عزیز دلم .

عشقی .خود خود عشق

 

 

 

از شروع نفسهای حضرت ادم

تا پایان نفسهای اخرین ادم دوستت دارم

حرفهای زیادی بلد نیستم

من تنها چشمان تو را دیدم و گوشه ایی از لبخندت که حرفهایم را دزدید

از عشق چیزی نمیدانم اما دوستت دارم کودکانه تر از انچه فکر کنی...

 

اومدم تا برای عزیز دل مادرررررررررر

ثنای ناز مادررررررررررر

کسی که تمام لحظاتم رنگ و بوشو میده...

بنویسم ..پس گوش فرا دهید و چشمهایتان را باز کنید.!!!!!!!!!

 

 

 

عشق غولانه های دختر و پدر

که تقریبا میشه گفت کار هر شبتونه.

 

 

 

 

 

اخه تو اسمون جای ژست گرفتنه قربونت برم...

 

 

 

صبح روز چهارشنبه و باران پاییزی شدیدی میومد..

خواب بودی تا صدات کردم گفتی مامان وقت بیداره..

گفتم بله پا شو داره باران میاد عین یه فنر از جا پریدی و چترت را برداشتی

و گفتیم بریم بیرون زیر باران..

بابا داشت میرفت مغازه اصغر اقا نان بگیره و تخم مرغ..

گفتی بابا خواهش میکنم منم ببرمغازه اصغر آ..(اصغر اقا) من دختر خوبما..

اونوقت کی میتونه در برابر اون زبان شیرین و چرب و نرمت بگه نه.!!!

سریع اماده شدی و پیاده رفتید سوپری محل یا همون اصغر آ...

رفتنه خورده بودی زمین و سر تا پات گلی شده بود دستکش لباس شلوار ...

تو عکس مشخصه..

 

 وقتی برگشتی دم در خونه بابا ازت عکس گرفته..

تا برات یادگاری بمونه...

 

 

 

جوجه را ببین با اون چتر گرفتنش...بغل

فدای تیپت بشم....

 

 

 

 

اینجا هم مثل همیشه داری شَبَدِه پویا را تماشا می کنی..

 

 

 

اینجا میدویدی جلوی اینه موهات را شانه میزدی و بر می گشتی طرف

من و بابایی و می گفتی خوشل شدم و فرار می کردی..لباسهاتم که من شستم

اوردی انداختی روی متکا  میگی اینجا مثلا بند رخته..

 

 

 

با هزار زحمت این دو تا عکس را ازت گرفتم..وروجک  خودت موهات را شانه زدی..

شاید 100 بار بیشتر مسیر اینه تا متکا را رفتی برگشتی و میگفتی خدایا خسته شدما..

ولی دست بر دار نبودی..

 

 

 

بدو بدو..خبر خبر 

ثنا جون مستقل شده  مادر جون و اقاجون واسش خونه خریدند دست گلشون درد نکنهبوس

 

 

 

دالی موشه 

فدای خندیدنت بشم...با اون دندونهای خرابت که خودت خرابشون

کردی و زحمتهای من را همه را بر باد دادی..

عاشق این عکستم.

عاشق وقتی هستم که از ته دل می خندی...

بوس

 

 

چون من ناخنهات را می گیرم تو هم ناخنهای من را می گیری..

خوب چیه مگه؟ دخترم مامانم شده...

 

 

 

 

این هم از عکس گرفتنت بهم میگی مامان خند(بخند) ازت عکس بگیرم..

که شده عکس در عکس..

همیشه کارته از من و با با عکس می گیری و بهمون نشون میدی..

 

 

 

 

 

ببین با چی بازی میکنیم ...

یه پاکت کوچولو که مال قرصهای من بود.

 

 

 

 

اینم یه خواب شاهانه دست به کمر..ساعت 2 نیمه شب روز 5شنبه6 اذر 93

 

 

روز جمعه93/9/7

با تعجب داری به برگها نگاه میکنی که میریزه پایین..

 

 

 

مامان بخوابم روی زمین ازم عکس بگیری...

بخواب عزیزم...

 

 

 

 

 

مامان چقدر خوشله همشون زرد شدند...

 

 

 

 

 

 

 

پی نوشت:بابا داشت اهنگهای گوشیش را چک میکرد که یک مرتبه رسید به یه اهنگ شاد

 بدو بدو اومدی میگی بابا خاموشش کن امام حسین شهید شده ها حواست نیست!..

 

تا من میخوام یه کاری انجام بدم مامان میخوای کمکت کنم..

نماز هرکس تمام میشه بهش میگی قبول باشه و اگه خودت نمازت تمام بشه میگی قبول باشه..

دیروز خونه اقاجون جعفر بودیم موقع خوردن نهار همه یکمرتبه با همدیگه حرف زدند میگی

ساکت باشید خواب بودما !همه منفجر شدند ..

از خنده در صورتی که داشتی ناهار میخوردی منظورت این بود که ساکت باشید سرم درد اومد...

 

بعد از مدتی دوباره شلوغ کردند عمه مهری کنارت نشسته بود بهت گفت ثنا جون بهشون بگو ساکت باشند 

میدونی چی گفتی گفتی بهم می خندند 

که دوباره همه منفجر شدند از خنده که خودتم اول اخم کرده بودی ولی با خنده های ما تو هم خندیدی

و گفتی خدا چکار کنم از دست اینا...

هر چی گفتی خندیدند الهی فدات بشم شیرین زبون من...خندهقه قهه

 

تا که یه کاری را نتونی انجام بدی میگی خدایا چکار کنم چندین مرتبه این جمله را تکرار میکنی...

 

این که میخوام بنویسم یکم زشته ولی خوب خاطرات دیگه منم نمیتونم ننویسم..(-18)خندونک

از بس دیر میگی دستشویی یکم از جیشت به قول خودت ریخت شلوارت و گفتی اخرش ریخت..

منم بدو بدو اومدم امداد و نجات ..

شلوارت را در اوردم و رفتی داخل دستشویی یکم نشستی دیدی دیگه جیشت نمیاد 

میگی اَه خیره سر بیا بیرون اگه نیای با سوزن سوراخت میکنم...

بیا دیده.(دیگه)

منم ترکیده بودم از خنده...دیدید گفتم زشته ببخشید دیده خاله ها...

 

حالا من باید بگم خدایا از دست این ثنا جون چکار کنم..

 

الان که دارم برات مینویسم ساعت 2 بعد از ظهر روز سه شنبه 93/9/11 می باشد 

و تو با بابا رفتی خونه اقاجون جعفر خیلی بهم وابسته شدی واسه همین اقاجون و مادر

تصمیم گرفتند تا تو روزی چند ساعت از من دور باشی نمی دونم من می تونم تحمل کنم یا نه..؟

نتیجه را بعدا اعلام میکنم...

 

دیگه یادم نیست چکار کنم حالا..

از دست این هوش و هواسم..

 

میبوسمت کوچولوی شیرین زبون 

بوسمحبت

ثنا جون 2 سال و 6 ماه 15 روز سن داری..

 

پسندها (8)

نظرات (7)

مامان فاطمه
11 آذر 93 14:57
سلام عکس ها ثنا خانوم میون برگهای پاییزی خیلی قشنگه..ماشاءالله
مریم(مامان ثنا جون)
پاسخ
سلام ممنونم نظر لطفتونه
آریاو مامانی وبابایی
11 آذر 93 17:49
ای شیطون بلا قربون حرف زدنت بشم من که قشنگ حرف میزنی
مریم(مامان ثنا جون)
پاسخ
سلام خاله جون...خدا نکنه.. اریا جون را ببوس
عمه فروغ
12 آذر 93 14:24
ای جونم هزار ماشاا.. به این دختر شیرین زبون عکساتم خوشگله عزیزم خونت هم مبارک ثنا جون
مریم(مامان ثنا جون)
پاسخ
سلام عمه فروغ جون ممنونم بهم سر زدید چشماتون خوشکل میبینه سلامت باشید ممنونم
مامان عطرین
13 آذر 93 21:11
سلام عزیزم منم دلم خیلی تنگ شده بود بخصوص برای شیرین کاریهای ثنا جون چه عکسای پاییزیش قشنگ شده بخصوص اونکه خوابیده زمین . دوستم بیشتر به ما سر بزن ماهم حتما میایم
مریم(مامان ثنا جون)
پاسخ
سلام خاله جون خوبی ممنونم اومدید...منم دلم تنگ شده بود... چشم حتما بهتون سر میزنم... نظر لطفتونه
مامان نازنین جون
15 آذر 93 0:26
ماشاا... به این دخمل شیرین زبون با این شیرین کاریهاش عکسات خیلی قشنگه عزیزم مخصوصا اون عکسی که خودش مدلش رو داده و خوابیده روی زمین خاطره دستشویی و ریختن جیشش هم خیلی بامزه بو ،کلی خندیدم ،سوراخ اونم با سوزن.......خخخخخخخخخخخ
مریم(مامان ثنا جون)
پاسخ
سلام ممنونم شما لطف دارید.. چشماتون قشنگ میبینه
مامان گلشيد
15 آذر 93 9:18
عزيزم چقدر تو شيطون شدي وروجك الهي خدا حفظت كنه و هميشه لبات خندون باشه اون قسمت خيره سرش خيلي بامزه بود
مریم(مامان ثنا جون)
پاسخ
سلام عزیزم..ممنونم از دعای خوبتون جاتون خالی نیستید بشنوید از دهن خودش خیلی جالب تلفظ میکنه
ابجی سجا
19 آذر 93 14:49
قشنگى دلتنگی اینه که هر جا دلش بخواد سرک می کشه این لحظه قسمت تو بود …
مریم(مامان ثنا جون)
پاسخ
ممنونم عزیزم موفق باشی..