ثنا یکی یه دونه مامان

بس لحمان لحیم یا بسم دحمان دحیم..(بسم الله الرحمن الرحیم)

سلام به کودک نازنینم.

به کودک دوست داشتنی و ملوسم.

به کودک پر انرژی و شادابم.

به کودک کنجکاو و زیرکم..

به کودک شیرینم..

به کودک خندانم..

ثنا جون ،عزیزیییییییییییییییزم

عزیزتر از جونم.دختر مهربونم هر روز که میگذره عاشقانه های ما به هم بیشتر و بیشتر میشه..

وقتی مریم و رسول و ثنا با هم هستند همه چیز ارومه..

حتی سخت ترین سختی ها را میشه حل کرد...

وقتی خدای مهربون تو را بهمون داد یعنی جواب همه سختی هامون را گرفتیم.

دوردونه من .نازدونه من..

روز پنج شنبه 93/7/24..

مادر جون زنگ زد  و گفت بریم یه امامزاده تو کوه های اطراف من نذر کردم کاچی بپزم ما هم از خدا خواسته راهی شدیم سر راه عمه زهره و دایی مهدی و فرزانه را سوار کردیم اقاجون هم از اون طرف خاله منیژه و بچه هاش را اوراده بود ..جاتون خالی خیلی خوش گذشت کاچی هم خوشمزه بود...

نذر بابایی کرده بود تا خوب بشه و بره سر کار که خدا را شکر خوب شد و 2 هفته ایی میشه رفته سر کار..

خدایا شکرت..

امامزداه محمد بن فضل

این امامزاده از نوادگان حضرت ابوالفضل علیه السلام پسر امام علی(ع) میباشد..

بقعه امامزاده بنا به اسناد تاریخی 300 سال قدمت دارد که یک بنای خشت و گلی با گنبدی کوچک است..

اینم از عکسهای تو با قیافه سرما خورده و بدون اعصاب..

دیشب من بابا را صدا زدی و میگی ببین من یه اسب کشیدم و واسمون توضیح دادی ..

فلش نارنجی..شاخ

فلش قرمز ...گوش

فلش سبز...اونجایی که من میشینم کمرش

فلش بنفش .....دم اسب 

خوشله مامان

خوشله بابا

و کلی خوشحالی کردی ..علاقه زیادی به نقاشی داری...

ثنا جون در حال رنگ کردن گلی که من واسش کشیدم با مدادشمعی که عمه واسش خریده..

و بعد از رنگ امیزی گل، مامان درخت بکش رنگ کنم..

اینم نتیجه رنگ کردن..

خیلی دقت میکنی تا قشنگ رنگ کنی ..

دستت در میگرفت مداد را میدادی اون دستت 

و مصمم واسه رنگ کردن..

قربونت برم عزیزم پیکاسوی کوچک و ریز نقش من...

چشم حسود کور..

ماشالله..

خیلی وقته با اسباب بازیهات بازی میکنی البته چون دیدی من تو را متر میکنم متر را بر میداری

میری پشت در اتاق و عروسکهات را متر میکنی و باهاشون حرف میزنی ..

براتون لباس خوشل بدوزم مثل مامان برا من دوخت دیدی هان...

غذا خوردنت مثل قبل نه شیر میخوری..نه ماست ..نه مرغ ..نه گوشت..هیچ هیچ 

بعضی وقتها کلی گریه میکنم...

دوستان به نظر شما چکار کنم..میشه راهنماییم کنید..

ممنونم..

ثنا جون  2 سال و 5 ماه و 3 روز سن دارد..

دوستت دارم ..