شیرین کاری مامان و چند تا عکس
سلام دختر گلم ثنا جونم امیدوارم وقتی این پست را می خونی
خوب و خوش و سر حال باشی.
به امید خدا انشاالله.
عزیزم روز شنبه 92/9/9
با اینکه اصلا دلم نمی یومد این کار را بکنم ولی دیگه دلم
را زدم به دریا و با یه غم عجیبی که داشتم این کار را کردم .
تازه بابایی میگفت چطور دلت اومد .
خوب چه خبره الان میگم چی شده ؟
البته اگه بیای ادامه مطلب:
نترس عزیزم چیزی نشده موهات را کوتاه کردم.
برده بودمت حمام که یک مرتبه زد به سرم که موهات را کوتاه کنم
تا کمتر اذیت بشی و یکم تقویتش کنم این شد که با تردیدی که داشتم
ولی چیدمشون تو هم ساکت بودی و دنبال قیچی و شانه دور میزدی با کلی
زحمت کوتاه شدند و کمی هم ناصاف خوب تنهایی دیگه همینه با تو وروجک...
بهت میگفتم این موهای کیه ریخته رو زمین .میگفتی من
قبل از کوتاهی که بابایی ازت عکس را گرفت..
ولی اقاجون صداش زد نتونست بهمون کمک کنه.
بعد از کوتاهی ..
ماه بودی ماهتر شدی..
احساس میکنم خیلی دوست داشتی .
چون همیشه موقعه بازی اگه موهات را گیر نمیزدم و میومد تو صورتت اذیت میشدی
و خودت با اون دستهای کوچولوت میگذاشتی پشت گوشهات ..
منم چون میدیم چقدر قشنگ اینکار را انجام میدی بهت یاد اوری می کردم که
موهات را از رو صورتت بزن کنار تو هم میزدی کنار و منم بوست میکردم
خوب چه کار کنم ازار دارم..
دیدم اسباب بازیهات تکراری شده و به عنوان یه کادو اسباب بازی سیسمونیت
را اوردم دادم بهت خودت باز کنی یه دنیا خوشحال شدی ..
یکی یکی میاوردی بیرون و میگرفتی بالا و می گفتی اینا و میخندیدی.
قربون اون خنده هات برم..
بیشترم برای ماشین داخلش ذوق کرده بودی..
92/9/9 تولد فاطمه زهرا بود که از همینجا بهش تبریک میگم انشاالله 120 ساله بشه.
عمه تو راه برگشت مشهد بود و کسی هم براش تولد نگرفت..
92/9/10خونه عمه زهرا با سوغاتی که خودم درخواست کرده بودم از مشهد برات بیاره..
یکشنبه عمه از مشهد برگشت رفتیم دیدنش ..
تو هم سوغاتی مورد علاقت را گرفتی و مثل اینکه رو ابرها بودی از خوشحالی اخه خیلی خیلی ارزو داشتی که یه همچین چیزی داشته باشی.
دیگه به کسی هم نمیدادی خودتم سر و صورتت را میاوردی پایین و می مالیدی به صورتت و میخندیدی.
ثنا جون بده به من..
نـــــــــــــــــــــــه نه.
اینجا عین همون خادمین حرم داری تکون میدی...
خوب میریم سر شیطونی های نیمه شب خانم..
اینم کار هر شب شما که بعد از اینکه پروژه دستشویی رفتن الکی تکراری شد
به این شکل وارد یخچال میشوی .
لباسهاتم از بس تو رختخواب وول می خوری و خوابت نمیبره این شکلی شده.
وقتی که زیادی کار میکنی و وسایل داخل کابینتها را پایین، بالا و جا به جا میکنی
و خسته میشی این شکلی بقیه کارها را انجام میدی.دراز کش نه تنها اینجا
بلکه برای همه کارها و شیطونی ها این کارته..
ببین کارادا.
خدا را شکر جدیدا عاشق اب میوه شدی مخصوصا اب پرتقال و لیموشیرین،انار،نارنگی
خیلی خوشحالم .منم برات اب میگیرم بهت میدم ..
الانم توی عکس پایین دنبال میوه هستی
تا اب بگیرم بخوری ساعت 12.30 دقیقه نیمه شب.
نوش جونت.
سینی ها را میزاری بیرون می بری کابینت کناری دوباره بر میگردونی سر جاش روزی
ده بارم برم مرتب کنم تو دوباره بعد از من مرتبش میکنی.
اینم دندونهای خوشکل وروجکم
عشق منی.
اخ جون سوغاتی های مادر جون که از کربلا برات اورده بود.
می بینی عزیزم از بس شبها دیر می خوابی من دیگه تو روز به
هیچ کاری نمیرسمخسته و کسلم با اینکه صبح ساعت 8 بیدارت میکنم و ساعت 2
بعد از ظهر تا 3 خوابیولی بازم شب دیر میخوابی.
تو روز تا میخوابی باید سریع کارهای خونه را انجام بدم و نت اومدنم را موکول میکنم
به شب که خوابی که اون موقعه هم ساعت 1 یا 2 می خوابی که من زودتر از تو خوابم.
این میشه که پست روز شنبه هفته قبل
روز شنبه هفته بعد اپ میشه
سالم باش عزیزم هر موقعه که میخواهی بخواب میگذرد
این همه روزهایخوش و خاطره هاش به جا میمونه.