من با تو چه کنم وروجکم
یه شاخه گل یه دنیا مهــــــــــربونی
تقدیم به تو که هم گلی هم مهـــــربونی
سلام خوشکل مامانی
نمیدونی چقدر ذوق میکنم وقتی که بهم میگی مامانی. اون موقعه دعا میکنم
که خدا به تمام کسانی که نی نی میخواند نی نی بده تا این روزها را ببینند.
الهی امین
بدو نخوری زمین عزیزم.
بیا بغلم ادامه مطلب:
از وقتی که تصمیم گرفتم که از پوشک بگیرمت یک ماهی گذشته و تو خیلی خوب با من همکاری میکنی تا جایی که بعضی وقتها لجم را در میاری و میشی چوپان دروغ گو..
تا که جیش داری سریع بهم میگی و میدوی طرف دستشویی اگه مامی باشی و مهمانی باشیم دستت را محکم میزنی روی مامیت و میگی جیش جیش و بعضی وقتها گریه میکنی اخه بعضی وقتها جیشت را نمیگی منم میترسم گلهای قالی مردم را خیس کنی و من شرمنده بشم اینکه برای مهمانی مامی میشی ولی خونه خودمون ازاد هستی.
ساعت 12 گفتی جیش داری منم بردمت دستشویی جیش کردی اومدم لامپها را خاموش کردم و داشت خوابم میبرد که گفتی جیش داری منم سریع بردمت ولی دیدم داری بازی گوشی میکنی اوردمت بیرون تا داشت خوابم میبرد دوباره همون صحنه ها تکرار شد و من فهمیدم که میخوای بازی کنی..ادامه ماجرا..
ساعت 1 نیمه شبه و دفعه پنجمه که به دروغ میگی جیش دارم فقط برای اینکه لامپ سالن خاموشه و تنها جایی که میتونی نخوابی و بازی کنی دستشویی هستش..
ای کلک بازی گوش دیگه عصبانی شدم و دیدم اینجوری هم سرما میخوری و هم اینکه به این کار عادت میکنی اومدم لامپ سالن را روشن کردم و نشستم کنارت تو بازی میکردی منم بافتنی میبافتم تا ساعت 3 که بلاخره رضایت دادی به خوابیدن..شاید بعدا بپرسی که بابایی کجا بود این همه مدت ..
خدا را شکر بابایی خواب سنگین تشریف دارند و با سر و صدای تو وروجک بیدار نمیشه وگرنه همینم باقی بود که صبح خواب بمونه و نره سر کار
این عکس پایین که مشاهده میکنی البته ببخشید.
من از حرص دارم منفجر میشم چون سر درد شدیدی داشتم و خوابم میومد تو هم داری بازی میکنی و میخندی دمپایتم در اوردی و دیگه برا خودت جشن گرفتی و من مجبور بودم هر بار پاهات را بشورم .
برای اینکه به من حرص بدی اینجا نشستی.
ولی همه چیز را به خاطر تو گلم تحمل میکنم .
فدای خندیدنت..
از اول نشستی رو قصریت..یا لگنت.دوست نداشتی.
اون پله را میبینی وقتی میری تو دستشویی صد بار میری بالا میای پایین
ای شیطون بعد از خوردن لواشک داری زبونت را بهم نشون میدی..
بعد از پروژه دستشویی باید برای خانم سرسره درست کنم که این کار را از مهدی یاد گرفتی.
ساعت 1.30 نیمه شب.
حتما باید توپ به دست باشی اول توپ ها را پرت کنی بعد خودت بیایی پایین..
تل روی موهات را خودت زدی..
من باید تو را بخورم عشق منی
یکمرتبه ناخن گیر را دیدی چنان ذوقی کردی که نگو...
و داری به ناخنهات سوهان میزنی
ساعت 2 نیمه شب.
فدای اون دستهای کوچولوت..
کی چشمات خمار خواب میشه نمیدونم..
ارزوی مامان :کاش شبها زود بخوابی و دیگه بهم برای دستشویی کلک نزنی...
البته هفته ایی یکبار شبها دیر میخوابی اونم به خاطر اینه که تو روز خیلی بازی میکنی و ظهر نمیخوابی و موقعی که افتاب غروب میکنه میخوابی و ساعت 9 بیدار میشی و اون شب ،شبی میشه که بیا و ببین..
فکر نکنی که خوابیدی نه این عکسهای شب قبل و روز قبل هستش.
این مدل خوابیدنت را خیلی دوست دارم..
بلاخره پریشب ساعت 3 خوابیدی..اون شب 1 سال و 16 ماه و 6 روزه بودی..
روز دوشنبه 92/9/4 ساعت 1 بعد از ظهر فرودگاه
پیشواز مادر جون و خاله دارند از کربلا بر میگردند .
پشت اون نرده ها چند تا سکه از اینها هست میریزند سر عروس داماد افتاده بود جیغ زدی و دویدی به طرف من و گفتی پول ،پول منا بگی مردم از خجالت...تازه گیر دادی بهم که برات بیارم و مجبورم کردی و من هم اوردم البته با هزار زحمت دستم را رسوندم بهش.
از بس مهدی و یوسف شیطونی کردند و از اون به قول خودشون گاری پایین نیومدند دایی جون علی مجبور شد که مواظبتون باشه که تو هم هوس شیطونی زد به سرت و با زهرا به جمع اون دو تا شیطون اضافه شدید خاله و زندایی از بس گفته بودند نکنید مواظب باشید نیوفتید آسی شدند خدا را شکر یکی از کارکنان اونجا اومد و گاری را ازتون گرفت ما هم خوشحال شدیم حالا مگه هواپیما پیداش میشه.اوففف
اینم سند معتبر
جمعه خواستیم بریم دیدن عمو ابوالفضل و خاله و چون بهت قول داده بودیم که ببریمت سرسره یکم زودتر از خاله و شوهرش و زهرا و مهدی رفتیم تا ببریمت سرسره یکم بازی که کردی افتادی دنبال کلاغه..
مامانی غا غا بو.؟یعنی کلاغه کو؟
داری به کلاغه میگی بیا
پیداش کردی
دیگه بازی تمام .خاله زنگ زد گفت دم خیابون منتظریم ما هم بدو بدو رفتیم..
اینجا بابایی رفته ماشین را از داخل پارکینک بیاره تو هم میگی بابایی بو...
تو راه برگشت یه دفعه مغازه توپ فروشی دیدی گفتی بابایی بوپ..به توپ میگی بوپ.
بابایی چنان ترمزی کردی و از ذوقش رفت برات بوپ خرید..البته انتخاب خودته...
جایی که ازش توپ را باد میکنند را پیدا کردی میگی چی چی یه؟ انقدر قشنگ میگی که روزی صد بار بپرسی چی چی یه خسته نمیشیم بعضی وقتها الکی من و بابایی میگیم چی چی یه که تو دیگه مرتب تکرار میکنی و ما دو تا میخندیم...
مبارکت باشه فینگیلی...
عزیزم بعدا به نوشته هام نخندی چون با عجله مینویسم نمیدونم چی به چی میشه.
دل تو وقتی میگیره دل من میخواد بمیره
حاضرم دلم فدات شه،تا که قلب تو نگیره