تولد کفش دوزکی ..
سلام نفسم ،سلام همه امید و ارزویم
این هم از عکسهای تولد کفش دوزکی ثنا جون...
اول از همه کارت دعوت...که تا ساعت سه نیمه شب درستش میکردم....
این کیک تولدته که میخواستیم یه چیزه دیگه باشه که شد این....
این شمع تولد و شمعهای رنگی که شعله هاش
رنگ خودش می سوخت...
گوشه کیک هم که نیست کار خودته عزیزم ....
تزینات که همه را خودم درست کردم
با کمک خاله ها ،زن دایی ها،که البته
زحمت نگهداری شما را مادر جون می کشیدند
بوس برای مادر جون ....امور
حمل و نقل هم خاله و اقاجون جعفر
چون همچنان بدون ماشین هستیم
و زحمت چاپ بعضی از کارها را مهدی پسر عمه خودم کشیدند...
از همه ممنون....جبران میشه ایشاالله.....
خداییش خیلی خسته شدم تا تونستم این تزینات نا چیز را اماده کنم ...
لباسهای خوشکلتم که هر موقعه خواب بودی ...دوختمشون.....
البته با عشق فراوان....
یک ماه بود دیگه خواب هم نمی رفتم
تا جشن تولدت بشه این که
می بینی...
تو فامیل شد بیست بیست....
هیچ کس تولد تم دار نگرفته بود.....
خودم که خیلی دوست داشتم....
ساعت روزی که متولد شدی...
و عکس روی شاسی....
نمای سقف که کل اصفهان را برای خریدن این بادکنکها گشتیم....
اینم که تو راه پله ها نصب کرده بودیم..
خوش امدین روی در ورودی...با عکس دخملی که موقع چاپ کیفیتش اومده پایین...
دور نمای تزینات...
کفش دوزک کوچولوی ما قبل از اومدن مهمونها.....
بازم قبل از اومدن مهمونها که تازه از خواب بیدار شدی....فدای اون دهن
کوچولوت....
فکر کنم باید برم دوباره بخوابم.....هیچکس نمی یاد.....
هنوز مهمونها نیومدند...
بلاخره اومدند....
هووووووورررررررررااااا
از راست به چپ ...مهدی جون،ثنا جون،یوسف جون
عاشق این عکستم حیف که بد افتاده....فدات بشم من...
ثنا جون در حال نا نای کردن...
ثنا جون در حال فرار
ثنا جون غرق در پروانه ها
کلی ترسیدیم فکر کردیم الانه که بیفتی...
در حال ناخنک زدن به کیک...
ثنا و ایلار جون
وووو.......... اما کادوها ::::
این که سوارش شدی و کلی ذوق کردی سه تا عمه ها واسه دخملی اوردند...
دستشون درد نکنه.....
خاله منیژه و عمو امیر ٥٠ هزار ،خاله زهرا و عمو ابوالفضل ٥٠ هزار،دایی جون سعید و زن دایی وحیده ١٠٠ هزار،،دایی جون علی و زن دایی ساغر ٥٠ هزار و سه تا عکس کوچولو از ثنا جون که گذاشته بودند روی شاسی،،،،عمو مسعود و زن عمو زهره ١٥٠ هزار،،،عمه صدیقه خودم ٢٠ هزار،،عمه زهره خودم یه الیزابت و یه کفش دوزک و یه بع بعی قرمز همراه با پسراش،،،زهره خانم و اصغر اقا ١٠ هزار،،،خاله صدیقه من و بابایی یه کارت هدیه،،،دایی رحیم خودم و بابایی همراه با خانواده ٢٠ هزار،،،عمه مهری خودم با خانواده یه خرس خوشکل قرمز مشکی که خودش دوخته بود،،،،مهدی کوچولو و یوسف کوچولو پرنده های خشمگین،،،زهرا خانم ست لوازم ارایشی...
دست همگی درد نکنه....
این کیف قورباغه ایی را دوست مامان برات اورده که اصلا از خودت جدا
نمی کنی..
اینم دوست مامان یه الیزابت و اردک های زیبا...
مرسی........
این النگوهای خوشکل سمت راست را دو تا مامان جونها و دو تا اقاجونها زحمت کشیدند....
یک میلیون و ٣٠ هزار تومان شده بود ....
من و بابایی هم رفتیم و پولهای تولدت را دادیم و یکی دیگه برات خریدیم الان شدند چهار تا ..مبارکت باشه عشق من...
تا که بهت میگیم النگوهای ثنا جون کو سریع نشون میدی...
ووووووو طرف چپی را من و بابا رسول برات خریدیم....
دست گلشون درد نکنه.......
اینم گیفت تولد...
که دفترچه خاطرات بود و این متن را هم از طرف ثنا رو برگه اول نوشتم...
این هدیه ناقابل از طرف ثنا جون به .............از اینکه به جشن تولد یکسالگی من اومدید ممونم ...
واسه دخترها بوسسس .....واسه پسرها هیچی...
خودت هم با اون دستهای کوچولو دادی بهشون.....
ذرت شکوفه هم درست کرده بودم که یادم رفت عکس بگیرم...
پذیرایی اول چایی بعد هم کیک و شربت البالو...
شام متاسفانه هیچی....
خود مهمونها گفتند که جاتون تنگه و شام جز برنامه نباشه .....
اینم خاطرات دخترم که مهمونها زحمت کشیدند و طراحیشم خودم انجام دادم
این عکس هم بعد از اینکه مهمونها رفتند و شما از این همه کادو ذوق زده
شده ای....
امیدوارم بعدا که بزرگ میشی از این تولد خوشت بیاد و مثل الان از دیدنشون ذوق کنی....
یه دنیا بوسسسسس....
نمی دونم همه مطالب را کامل نوشتم و همه عکسها را گذاشتم ...
انشاالله که همه چیز درسته...
مهمتر از همه اینکه تو جشن اصلا اذیت نکردی و همکاریهای لازم را انجام دادی
تو که نباشی دنیا برام یه زندونه....