زیباترین ارزوی ما زیباترین ارزوی ما، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 22 روز سن داره
یکی شدن عشقمونیکی شدن عشقمون، تا این لحظه: 26 سال و 8 ماه و 11 روز سن داره
شازده پسر اقا سبحانشازده پسر اقا سبحان، تا این لحظه: 7 سال و 3 ماه و 1 روز سن داره

☆彡 ثنا سوگلی مامان و بابا ☆彡

عکسهای اتلیه...1

1392/2/29 19:21
1,957 بازدید
اشتراک گذاری

سلام سلام صد تا سلام    من اومدم با عکسام

بلاخره مامانم تصمیم گرفت و وقت کرد... عکسهای اتلیه را برام بگذاره...

هووووووووووورررررررررررررررررا

 روزی که نوبت اتلیه داشتیم١٦/٢/٩٢ باران شدیدی می بارید...که اصلا نمی شد دم در خونه سوار ماشین بشیم

ولی با زحمت فراوان خودمون را ساعت ٤و١٠ دقیقه به اتلیه رسوندیم....

همراهان من :خاله زهرا،مادر جون،زهرا خاله منیژه...مامان و بابا

عکسها روز شنبه ٢١/٢/٩٢ اماده شد و به همراه دو تا دایی ها و خانم هاشون رفتیم و گرفتیم....

 

قبل از اتلیه:

ارایشگاه خاله خونه خودمون...

 

 

(عکس شماره یک)

 اینجا تازه از خواب بیدار شدم  و یکم عرق کرده بودم هرچقدر موهام را شانه زدند خوب نشد...

 

 

(عکس شماره 2)

 

 

(عکس شماره 3)

من عاشق تسبیحم وقتی مرواریدها را دیدم نتونستم خودم را کنترل کنم......

واین شد که میبینید.....

 لباسهام از گل سرم تا کفش هام را مامانم برام دوخته.....

 

 

(عکس شماره چهار)

 

 

(عکس شماره پنج)

 توی این عکس هم هر چقدر بع بعی ها را گذاشتند کنارم بازم برشون داشتم ..خوب چکار کنم از بع بعی خوشم میاد.....

 

 

(عکس شماره شش)

 اینجا هم بعد از صد مرتبه که من را به صحنه بردند و من صحنه را ترک کردم ..بلاخره این عکس را ازم گرفتند....

خیلی خوب شده مگه نه.....

البته تمام صحنه ها را ترک میکردم و منا دوباره برمیگردوندند.....

 

 

(عکس شماره هفت)

وووواااااییییییی اینجا که دیگه چقدر چندش اور بود اصلا دلم نمی خواست پام را روی ماسه ها بگذارم

تازه لباسم را هم عوض نکردم ...

و با تلاشهای فراوان همراهان این شد عکس من....

  

 

(عکس شماره هشت)

اخ جون گواشهای رنگی و در قوطی گواش تا که نشستم برشون داشتم و دیگه به هیج چیز و هیچ کس توجه ایی نکردم....هی درشون را باز کردم،بستم..

همراهان هلاک شدند تا تونستند توجه من را به دوربین جلب کنند....

 

 

(عکس شماره نه)

 گوی های رنگی من خیلی دوستشون داشتم ...هر چقدر از دستم گرفتند باز برشون داشتم.....چقدر جالب من را میشوندند پا میشودم ....

وقتی که ایستاده بودم میشستم....

یا به دنبال مامان و بابا راه می افتادم ...

کلی خندیدیم....

 

خلاصه عکس گرفته شد و شد عکس روی شاسی ٦٠/٩٠

همه میخواستند منا بخورند وقتی این عکسم را دیدند...

ولی من فرار کردم.....

این لباس و کلاه و کفش را مامانم دوخته.....

 

 

(عکس شماره ده)

این لباس و کفش دوزک را هم مامانم دوخته.....

عکاسه میخواست منا با لباسام بخوره که فرار کردم....

 

 

 

 

(عکس شماره یازده)

 

 

(عکس شماره دوازده )

 

من به اینده خیره شده ام شما چه طور؟؟؟؟؟....

 

 

 

ثنا نوشت ...خاله های عزیز، دوستهای مهربون ،نی نی های کوچولو ،و دوستان خاموش که همیشه به وبلاگ من سر میزنید...ممنونم.....

دلم میخواد که این پست را با نظرهای زیبا و زیاد منفجر کنید...

اخه مامانم بهم میگه که اصلا تو اتلیه همکاری نکردم و عکسام خوب نشده...

شما نظر بدید...که چی شده تا من پیش مامانم سر بلند بشم...

باز هم مرسی...یه عالمه بوسسسسسسسسس..

پسندها (4)

نظرات (16)

مامان حسین جون
29 اردیبهشت 92 18:34
سلام عزیزم
خاله جون به نظر من که عکسات خیلیم خوب شده
ثناجونمون هر کاری کنه عکساش ماه میشه چون خودش گله


سلام خاله جون راست میگی به این توجه نکرده بودم..
بوسسسسسسسسس
سپاسگذارم که بهم سر میزنی

الهام
30 اردیبهشت 92 15:02
It's very nice
I enjoyed a lot
Baby Kisses
Welcome Picture of Salt

Congratulations Mom tasteful


اییییییی ول خانم خارجی..
من هم از انگلیسی نوشتن شما لذت بردم..
خوش یه حالت به من هم یاد بده..چی میشه
الهام
30 اردیبهشت 92 15:06
سلام مریم جون
هیيتی رفتین عکس گرفتین؟؟
این همه آدم...
عکسا خیلی هم قشنگ بودن،خوبم همکاری کرده!!
من عاشق اون عکس سومیش شدم
مبارک باشه
خوش به حالت از این کارا بلدی!!خیلی لباسای قشنگی شدن...
البته عروسک هم که میدوزین!!
بابا تم کفشدوزک!
منم آپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپم

سلام خاله جون می خواستیم ثنا جون احساس غربت نکنه
برای همین ارایشگر و خیاط و امور حمل و نقل و امور مالی و همبازی را با خودمون بردیم..
لباسها قابلتونا نداره..
هی برای سر گرمی میدوزیم..
خوب دیگه پیش اومد میخواستیم زنبور بگیریم ولی هر چقدر تلاش کردم نشد..خود بخود لباسها قرمز مشکی شدند من هم که دیگه وقت نداشتم دوباره زرد و مشکی بدوزم کفش دوزکی شد..

الهام
30 اردیبهشت 92 15:07
منظورم عکس شماره چهاره!!زیرش نوشتی


من که نتونستم از بینشون یکی را انتخاب کنم..
معصومه
30 اردیبهشت 92 15:31
به به چه عکسای خوشگلی ...ماشاالله
مخصوصا آخریا خیلی قشنگن..


چشماتون خوشکل میبینه..
از اینکه بهمون سر زدی ممنونم
بوس واسه نی نی تو راهی
نگارین(عروس دلشکسته)
30 اردیبهشت 92 17:51
سلام عزیز دلم
الهی من فدای این ثنا خانم گل بشم
ماشاالله خیلی نازه
عکسهاش هم خیلی خوشگل شدن
افرین به این مامان هنرمند
خدا حفظش کنه ثنا جون رو


سلام خاله جون خدا نکنه.
نظر لطفتونه...
عزیزای خاله را ببوس
مامان حسین جون
31 اردیبهشت 92 9:07





قالب و تقویم اختصاصی کودکانه
31 اردیبهشت 92 12:19
عزیزم خیلی عکسا خوشگل شدن و به نظرم تنها دلیلی که عکسارو دلپذیر کرده لباسای ثنا جون هست چه مامان هنرمندی خوش بحال ثنا با این مامان هنرمندش کارتون فوق العاده اس مامان ثنا


ممنون اینهمه خجالتم ندید...
دخملی خوشکله به خاطر همین زیبایی لباسها چندین برابر شده..
بوسسسس
مامان هستی شیرین زبون
1 خرداد 92 14:18
عزیزم چه ناز عکسات...
خیلی خوشکل شده...


مرسی نظر لطفتونه...
شیدا مامان الینا
7 خرداد 92 2:26
واییییییی خدای من چه عکسهای نازی . اون لباس دو تیکت منو کشته عروسک من مامانی خیلی عکسهاش قشنگ شده مخصوصا نگاه به آینده


واییییییییییی خاله جونم من هم خودم هلاک همون عکسم..و کشته مرده بقیه...
ممنون
مامان محدثه
21 خرداد 92 15:15
واااااای چ عکسای خوشگلی مبارک باشه گلم البته خودت خوشگلی که عکسات هم خوشگل میفته عزیزم


مرسی خاله جون نظر لطفتونه
واسه محدثه جون
نازنین (مامان ثنا)
22 خرداد 92 17:00
ســــــــــــــــــــــــــــــلام مریم جونخوبی؟
واااااااااااااااااااااااااااااااااااای چ عکساااااااااااااااااایی واااااااااااااااااااای چ جیگگگگگگگگگگگگررررررررررررررری مامانش بده بخولمش
عشق کردم عکساتو دیدم خاله جونم به محض اینکه اومدم وب اول اومدم سراغ عکسای آتلیت
خیییییییییییییییلللللللللللللللی قشنگ شده ثنا جونم عزیز خاله دلم برات لک زده بود


سلاااااااااام

خاله جون ما هم دلمون براتون لک زده بود
چشماتون قشنگ می بینه
ثنا جون را ببوس
خانومی
22 تیر 92 21:33
سلام خاله جون.شما سفارش لباس هم قبول میکنید؟اگه همین لباس رو واسه ی دخترم که 2 سالشه بخوام هزینش چقدر میشه؟


شرمنده خاله جون این دخملی وقتی برام نمیگذاره تا سفارش بگیرم..وگرنه که با کمال میل براتون می دوختم و قابل شما را نداره.
لباسهای این فینگیلی را هم با همکاری مامان و خاله و عمه میدوزم تو نگهداریش بهم کمک میکنند.
واسه دخملی خوشکلت
خاله متین
7 شهریور 92 2:07
اجی جونی خیلی عکسات خوشگل شده


ممنونم خاله جون
مامان پرنیا
11 آبان 92 11:51
ممنون عزیزم عکسای گل دخترت خیلی ناز شده میشه ادرس دقیق اتلیه بدی ممنون راستی شما خیاطی بلدی یه سوال بپرسم


سلام ممنونم..
ادرس خیابان سپهسالار .انتهای خیابان..روبروی کامپیوتری فرزانگان..پلاک 22..طبقه اول.شماره موبایل.09132691797..09365312432اتلیه گوش ماهی...
مامان هستی
5 اسفند 92 17:48
خیلی زیباست این لباس های کفشدوزکی با اون کلاه فانتزی. وای دلمون ضعف رفت. مامان خانوم نمیگی ما هم دلمون میخواد مخصوصا هستی من که موهاش تازه داره درمیاد. دیگه بهمون سر نمی زنی؟
مریم(مامان ثنا جون)
پاسخ
ممنونم قابل شما را نداره..