عکسهای به جا مانده
سلام دختر نازم همه نیازم...
این هم عکسهایی که قول داده بودم اگه وقت کنم برات میگذارم..بلاخره وقتش شد..
تو مسیر رفتن به چشم روشنی.. گل یکدونه من در کنار گلها...
اینجا هم در کنار یوسف جان و به دنبال مورچه ها
این هم عکس نبیره کوچولوی خانواده(بچه داداش زن دایی)
امیر علی خان
ساعت ٦ صبح از خواب بیدار شدی و من داشتم ضرفهای شب قبل که مهمون داشتیم را جمع و جور میکردم و بابایی می خواست بره سر کار تو هم بهانه گرفتی که میخوای بشین توی قابلمه گذاشتمت ولی دیگه بیرون نمیومدی گذاشتمت روی گاز تو هم متعجب شده بودی و به من نگاه می کردی ..
قــــــــــــــــــــــربونــــــــــــــــــــــت برم عــــــــــــــــزیــــــــــــــــــــــــــزم
میییییییییییییییییییییخورمتتتتت اومممممممممممممممم
اینم هنرهای مامانی تقدیم به دختر عزیزم...
البته اون موقع که من این را برات درست کردم دو تا صندوق گوجه را میدادند ٥٠٠٠ تومان...
بین عکسهای قدیمی پیداش کردم..
هوااررررر تا بوس