زیباترین ارزوی ما زیباترین ارزوی ما، تا این لحظه: 12 سال و 5 روز سن داره
یکی شدن عشقمونیکی شدن عشقمون، تا این لحظه: 26 سال و 8 ماه و 25 روز سن داره
شازده پسر اقا سبحانشازده پسر اقا سبحان، تا این لحظه: 7 سال و 3 ماه و 15 روز سن داره

☆彡 ثنا سوگلی مامان و بابا ☆彡

حال وهوای دخملی یازده ماهه

1392/2/10 14:20
676 بازدید
اشتراک گذاری

8/2/92

سلام عشق من

دیروز رفتیم خونه اقاجون جعفر و بعد از ظهر هم رفتیم پارک نزدیک خونشون زهرا ،مهدی ،یوسف،زندایی علی.مادر جون هم بودند شما هم یکم تاب سواری کردی الاکلنک سواری اصلا همکاری نکردی که ازت عکس بگیرم.

ببین چقدر عکست بد شده..چون گریه میکردی.

 

 

 

زندایی ازت عکس میگرفت که یکمرتبه از روی تاب یه دختر کوچولو افتاد پایین و صورتش پر از خون شد تو هم داری اونا نگاه میکنی..

 

 

شب دایی جون سعید اوردمون خونه بابا هم از سر کار اومده بود پریدی تو بغلش خودتا واسش لوس کردی.

بعد از شام رفتم سیسمونیت را چک کنم  تا چیزی خدایی ناکرده کوچیکت نشده باشه.کفشات را بهت پوشوندم ولی بزرگت بود .اول نمی تونستی راه بری از اتاق به سختی اومدی بیرون و نشون بابایی دادی .تا که بابا رسول کفشها را از پات در اورد دوباره دادی بهش و پات را گرفتی بالا که یعنی بهم بپوشون.!خلاصه که چندین بار این کار تکرار شد تا که خوابت که برد ساعت 1 نیمه شب اونم با ترس اینکه نکنه بیدار بشی درشون اوردم .

 

میمیرم واسه این کارات..

زنگوله ای که برات گرفته بودم را میگذاشتی دم دهنت و سرت را تکون می دادی تا صدا کنه بع بعی من...

 

 

 

بطری اب یا نوشابه یا هر چیزی شبیه به اینها را تا که ببینی میای سراغمون تا ما بازش کنیم تو هم ببندی .بعد دوباره برات باز کنیم تو ببندی.عین این حرفه ایها درش را میبندی برای خودت هم دست میزنی!

 

 

جدیدا این شکلی میشینی وقتی هم میوفتی کلی ذوق میکنی.

 

این عکس پایین روز سه شنبه 10/2/92

11 ماه و 15 روز.

خواب عصرانه...

 

 

 

قربون اون خوابیدنت برم که اینقدر شیرین میخوابی.

 

دیروز ظهر (دوشنبه )هم رفتیم پایین توی حیاط کلی بدو بدو کردی و ویتامین دی از افتاب گرفتی ..و بعد از اون هم اب بازی و خیس کردن لباسات..

متاسفانه عکس نگرفتم...

تنها بهانه زندگیم عاشقتم..

 

  من فقط می خورم                 می خوابم                لم می دم روی تخت خواب

                       

 

کارم را میبینید

اصلا تعطیلی هم ندارم.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

الهام
11 اردیبهشت 92 12:56
مريم جون چقدر از اين بچه عكس ميگيري ؟؟خوب دوس نداره!!چه جوري بگه...
تورو خدا كاراشو ببين!!اين زنگوله چيه دختر جون!!
نكن!!اين كارا رو نكن!!


اخه همین عکسها یادگاری می مونند
من چکار کنم دله دیگه عاشق زنگوله میشه..
ثنا جون هم دختر منه دیگه....


مامان شیدا
14 اردیبهشت 92 10:24
قربونت برم با اون زنگولت شیرین عسلی خاله




خدا نکنه خاله جون..بوسس واسه الینا جون

نازنین (مامان ثنا)
14 اردیبهشت 92 18:12
مریم جون کجای عکسا بد شده ببین این فرشته چقدر خوشمل افتاده
ای جونم زنگولشو
خاله جون ببخش دیر به دیر بهت سر میزنم سرم حسابی مشغوله جابه جاییه
ولی همیشه به یادتم عسلم

نازنیین جون کجا !!!انشاالله که دارید میرید خونه خودتون ..مگه نه؟؟
من هم به یاد شما هستم..ثنا جون را غرق بوس کن...