زیباترین ارزوی ما زیباترین ارزوی ما، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 25 روز سن داره
یکی شدن عشقمونیکی شدن عشقمون، تا این لحظه: 26 سال و 8 ماه و 14 روز سن داره
شازده پسر اقا سبحانشازده پسر اقا سبحان، تا این لحظه: 7 سال و 3 ماه و 4 روز سن داره

☆彡 ثنا سوگلی مامان و بابا ☆彡

ززززلززززله در اصفهان

1392/1/31 15:56
479 بازدید
اشتراک گذاری
 
 
شنبه ۳۱ فروردين ۱۳۹۲ - ۱۲:۲۸
 

روز 30 فروردین ۹۲ در حالی به ساعات پایانی خود نزدیک می شد که مردمان دیار اصفهان پس از گذراندن تعطیلات آخر هفته، برای آغاز یک هفته شاد و پرتلاش سر بر بالین شب گذاشتند.
اما هنوز ساعتی نگذشته بود که ناگهان زمین اصفهان بر خود لرزید. سکوت شب شکسته شد و مردم سراسیمه و هراسان از جا برخاستند، یکی فریاد می کشید، دیگری با وحشت به دنبال فرزندش بود و یکی با سرعت تمام با ماشین از پارکینگ خارج می شد. پله های آپارتمان ها هم پر شده بود از مردمی که با هراس در حال خروج از آپارتمان و رفتن به فضای باز بودند.
این اولین بار بود که اصفهان بر خود می لرزید و حتی کهنسالان اصفهانی هم وقوع زلزله در شهر اصفهان را به یاد نداشتند. در همین گیر و دار بازار شایعات هم داغ شده بود و مردم از زلزله بعدی سخن ها می گفتند و به حاشیه رودخانه زاینده رود و پارک ها پناه بردند.
خدا را شکر که زلزله دیشب اصفهان با وجود همه ترس و وحشتی که در شهر به راه انداخت، تلفات جانی و مالی در بر نداشت؛ این زلزله تلنگری بود برای همه ما اصفهانی ها تا کمی به یاد هموطنان زلزله زده بم و اهر و هریس و ورزقان و بوشهر بیفتیم و مصایب و سختی های آن ها را بیشتر درک کنیم.
همان زلزله هایی که هموطنان زیادی را داغدار کرد و ما فقط از قاب شیشه ای تلویزیون شاهد گوشه ای از دردها و رنج های آن ها بودیم. شاید آن موقع فاتحه ای را نثار آن ها کردیم و بر مصائب مردم زلزله زده تأسف خوردیم و حتی شاید کمکی برای آن ها ارسال کردیم ولی هرگز از عمق فاجعه باخبر نشدیم.
مردم اصفهان که دیشب را در کوچه ها و خیابان ها و پارک ها گذراندند، حالا شاید بتوانند گوشه ای از آلام و رنج های مردمان زلزله زده این سرزمین را تا حدودی درک کنند، زنان و مردانی که در آغوش آوارها به خواب ابدی فرو رفتند و هرگز فردای خود را ندیدند و تنها یک نشانی از آن ها به جا ماند یا عروسک دخترکانی که در خواب شب گم شد.
حالا شاید تا حدی، درک کنیم فرزندی که پدر و مادرش را در زلزله از دست داده بود و گریان به دنبال آن ها در کوچه های بم و ورزقان و بوشهر می دوید چه حس و حالی داشت و یا مادری که آوارها را به امید یافتن فرزندش کنار می زد چه بر سرش آمد.
مردم اصفهان دیشب را تا صبح در خیابان ها و پارک ها سپری کردند ولی خدا می داند مردمان زلزله زده ای که تا مدت ها روی آوار خانه هایشان و در چادر زندگی را می گذراندند و سرما رفیق دیرینه شان شده بود و هر شب از ترس زلزله، خواب بر چشمانشان نمی رود چه حسی دارند.
امیدواریم که هیچ وقت مصائب مردمان بم و اهر و هریس و ورزقان و بوشهر را به فراموشی نسپاریم...


 

من و بابایی دیشب از تکون خوردن ویترین از خواب بیدار شدیم و تو رختخواب نشته بودیم و به همدیگه نگاه می کردیم ..فکر میکردیم که خواب دیدیم ولی نه زلزله بود....

خیلی وحشتناک بود قلبمون  داشت از جا در میومد...

من از رختخواب پا شدم واز پنجره بیرون را نگاه کردم ولی هیچ خبری نبود.....رفتیم خوابیدیم..ساعت ٣ بود که از سر و صدای همسایه ها بیدار شدم....

شنیدم که در مورد زلزله دارند بحث میکنند...رفتم و یکم از لباسهات و داروهات را گذاشتم توی ساکت و بابایی را صدا زدم که بریم بیرون ولی بابایی تلویزیون را روشن کرد تو اخبار گفتند زلزله کانونش حبیب اباد و ٤.١ ریشتر می باشد ...که پس لرزه شایعه می باشد و ارامش خود را حفظ کنید...

ما هم راحت دوباره به خواب خود ادامه دادیم....

صبح شنیدیم که تمام مردم تو پارکها و کنار زاینده رود شب را سپری کرده اند....و نیم بیشتری از نیروهای پلیس راهور شهرستان تا صبح ترافیک خیابان های اصفهان را مدیریت می‌کردند.

یعنی اگه زلزله شدیدی میومد اولین کسانی که زیر اوار می موندند ما بودیم....

خیلی خیلی بی خیال هستیم ..واللللا.قهقهه 

خدایا شکرت که بهمون رحم کردی....

خدایا از گناهانمان در گذر و ما را مشمول رحمت خود قرار بده...

خدایا از این امتحانهای سخت از ما نگیر چون طاقتش را نداریم....

امیــــــــــــــــن

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

مامان آنی
31 فروردین 92 15:38
خداروشکر که زلزله دیشب به کسی آسیب نرسوند
مواض خودتون باشین


خدا را شکر ..چشم مهربون...
نازنین (مامان ثنا)
31 فروردین 92 17:07
سلام مریم جون

خدا رو شکر به خیر گذشت دوستم بیشتر مراقب خودتون باشید

واقعا خدا برای هیچ کس نیاره اون روزو




مرسی خاله جون...

خدا را شکر که به خیر گذشت...

واقعا خیلی وحشتناکه..
بوسسسسسسسس واسه جیگر طلا...

شهرزاد
1 اردیبهشت 92 2:38
خدا رو شکر که ریشترش کم بوده ما که تو تبریز دیگه 5 به پایین رو حس نمی کنیم و چند روز پیش 5/2 ریشتر اومد


انشاالله خدا به همه ما کمک کنه و به نی نی هامون رحم...
نگارین(عروس دلشکسته)
1 اردیبهشت 92 16:05
خصوصی داری عزیز
مامان محدثه
2 اردیبهشت 92 2:28
سلام عزیزم خدارو شکر که به خیر گذشت
مواظب خودتون باشید


خدا را شکر...
چشم خاله جون...به همچنین
بایوتک
3 اردیبهشت 92 8:13
با سلام براي تبادل لينک ،رتبه بهتر جستجو در گوگل و افزايش بازديد ، ما را با نام "نرم افزار حسابداري قرض الحسنه" و آدرس www.biotechsoft.blogfa.com بصورت پيوندهاي وبلاگتان معرفي نماييد سپس در نظرات وبلاگمان اعلام نماييد تا ما هم شما را معرفي کنيم گروه نرم افزاري بايوتک