گریه های سوگلی
>به نام خداوند خوبی ها<
خداوندی که تو را به من داد تا بتوانم با تو تمام لحظه های زندگیم
را با خوووووووووبی و خوووووووووشی سپری کنم.
امروز صبح که از خواب بیدار شدی حالت خیلی خوب بود.اشنایان برای دیدنت می امدندو برات چشم روشنی اوردند.مبارررررکت باشه عززززززززیزم.
شب که شد بابایی رفت بیرون یکم خرید کنه.تو هم شیر می خوردی.موقع شیر خوردن عرق زیادی کرده بودی.هر کار می کردم که شیر کم بخوری تو گریه می کردی و بازم شیر می خواستی.تا اینکه صدای زنگ در خانه اومد.تو هم که اجازه نمی دادی در را باز کنم.اخرش زنگ پایین را زدند مامان جان در را باز کرد.
دایی مامانی بود برای دیدن تو اومده بودند.چون گرمشون بود کولر را روشن کردیم.وبهونه ای شد برای دل درد خانمی.اون شب تا صبح جیغ زدی و گریه کردی به طوری که سیاه می شدی.مامان از صدای گریه تو اومد کمک من و بابات ولی هیچ اثری نداشت.فقط گریه می کردی.
زبانم لال هفت قران به میان داشتی تمام می کردی.بابا می گفت ببریمش دکتر من می گفتم این موقع شب ساعت سه دکتر متخصص نیست یه موقع یه بلایی سر دخترم می اورند.بدنت را با یه کم روغن ماساژ دادم یکم پنبه گذاشتم روی شکمت ولی فرقی نکرد.یه جوری نگاهمون میکردی که جکرمون کباب میشد.سه تایی یواشکی همدیگه گریه می کرد.
الهیییییییییییی برات بمیییییییییییییرم.شب خییییییییییییلی بدیییییییییی بود.
ساعت 6 صبح زنگ زدیم به مادر جان و بابایی رفت دنبالش وقتی اومد تو را از من گرفت دیگه رنگ به رو نداشتی فقط با چشمات بهمون التماس می کردی و گریهههههههههههههه...تازه اسهال هم گرفته بودی.مادر جان انگشتش را کرد تو دهانت و گفت سقش افتاده درستش کرد.
من هم به تو شیر دادم مثل یه فرشته کوچولوی بیحال؛ خسته؛ ناتوان خوابیدی.من صد درصد خودم را مقصر می دو نم.بابایی به خاطر تو سه روز نرفت سر کار.در ضمن فقط اون شب نبود تا بعد از چهل روز یه شب در میان یا هر شب از دل درد گریه می کردی.تا اینکه از پیش یه دکتر خوب برات وقت گرفتیم.
اون روز با عمه مهری و بابایی رفتیم دکتر بعد از یه چکاوو کامل گفت باید از معدت سونو گرافی بگیریم و جوابش را ببریم تا ببنیم باید چه کرد.اون روز تو ماشین حرف نمی زدیم فقط به سونو فکر میکردیم نکنه چیزی باشد.عمه را گذاشتیم خانه خودشون یکم هم اونجا نشستیم و امدیم خانه.عکس خوابیدن ناز نازی در
خداوندا مواظب ثنا جان من و تمام کودکان دنیا باش نگذار دل مامان باباها یا بچه ها بشکنه
امیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن یا رب العالمیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن
به این زودی تسلیم شدی عزیزم
چند تا عکس از خوابیدن فرشته کوچولو.............