زیباترین ارزوی ما زیباترین ارزوی ما، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 25 روز سن داره
یکی شدن عشقمونیکی شدن عشقمون، تا این لحظه: 26 سال و 8 ماه و 14 روز سن داره
شازده پسر اقا سبحانشازده پسر اقا سبحان، تا این لحظه: 7 سال و 3 ماه و 4 روز سن داره

☆彡 ثنا سوگلی مامان و بابا ☆彡

زنده رود همیشه زنده بمان

1392/1/24 0:01
858 بازدید
اشتراک گذاری

٢٣/١/٩٢

سلام به دخمل گلم ...

نمی دونم قبلا که تو نبودی من و بابایی چکار میکردیم.....

فقط می دونم که زندگی نمی کردیم....

زندگیه من و بابایی دوستت داریم....

امروز از فرصت استفاده کردیم چونکه شاید دیگه همچین فرصتی پیش نیاد...

و با دایی جون و زن دایی و یوسف و مامان بزرگ و بابابزرگ یوسف رفتیم کنار زاینده رود ....

نمی دونی چقدر شلوغ بود جای پارک ماشین که نبود ..همه خوشحال بودند که زنده رود دوباره زنده شده....

تو هم که بادیدن اون همه آب تعجب کرده بودی و می خواستی بری توی آب با سختی تونستم چند تا عکس ازت بگیرم ....

یادمه وقتی تو توی شکمم بودی اومده بودم دم آب ...تو اولین باره این همه آب را یکجا می بینی...

 

قربون اون قیافه متعجبت.. برم عزیزم....

تا رسیدیم دم آب نشستی روی زمین و به آبها نگاه می کردی و می خواستی بری داخل آب...

هر کار کردم ببرمت توی گلها پا نشدی.....

قربون دخملی بقیه را ادامه مطلب ببین...بوسسسسسسسسس

 

 

الهیییییییییییییییییییییی

 

 

وای که چقدر معصومانه....نگاه بهم میکنی که یعنی مامانی نمیشه مورچه ها را گرفت....

 

 

می میرم برای این قیافه...

 

 

اینجا داری سعی می کنی مورچه ها را بگیری......وقتی نمی تونستی جیغ می زدی و به من میگفتی این کارا بکنم...من هم با زحمت یکی گرفتم گذاشتم روی دستت ولی سریع افتاد ....

وای که با چه زحمتی راضی شدی از روی زمین پاشی...

 

 

اینجا دیدی که یوسف رفته توی کالسکت نشسته داری دعواش می کنی .... بعد هم می خوای بری بالای کالسکه.....

پات را ببین کجا گذاشتی...

اخر یک روز می خورمت....

 

 

گذاشتم توی کالسکه ولی باز هم داری یوسف جون را هل می دی که بره اونطرف.....

اخر هم موفق شدی....

کارات را ببین...از دست تو دخملی شیطون بلا....

 

 

این بادکنک را هم از توی پارک برات گرفتیم و برای اینکه سوراخ نشه بادهاش را خالی کردیم و  وقتی داخل خونه خواستیم بادش کنیم کلی با بابایی خندیم تا اینکه باد شد...خیلی سخت بود خداییش.....

تازه با تلمبه بوده ها....

 

اینجا هم تل را از روی موهات بر داشتی و بعد کلی تلاش می کردی بگذاری روی موهات....

 

هر روز چندین بار میای جلوی اجاق گاز و خودت را بوس می کنی...

این شکلی....

واین داستان ادامه دارد....

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

نازنین (مامان ثنا)
24 فروردین 92 2:08
خوش بحالتون مریم جون من ک تا حالا اصفهانو ندیدم اما انشالله همیشه آب زاینده رود روون باشه
ثناجون صورتتو بیار
ممممممممممممممممماچ
اون ور صورتت
ممممممممممممممممممماچ


انشاالله تشریف بیاورید ...و ما هم در خدمتتون باشیم..فقط زودتر بیاید تا اب هست....

ثناجون صورتتو بیار
ممممممممممممممممماچ
اون ور صورتت
ممممممممممممممممممماچ
شهرزاد
24 فروردین 92 2:11
ماچ برای این دختر خوشگل و خوردنی


شهرزاد جون اراد خوشکلم را ببوس....
مرسی که بهم سر زدی....
الهام
24 فروردین 92 11:45
عزيزززم
كجا ديده اين همه آب رو؟برا ما هم جالبه آخه؟!!
بوووس برا ثنا جون كه خوب بلده از حق مسلمش دفاع كنه...
آخه بچه به اون بزرگي نميگه كالسكه نابود ميشه!!


واقعا الهام جون این همه اب یکجا تعجب داره....
ثنا جون در برار تمام وسایلش این شکلیه....
بوسسس واسه شازده کوچولو....
نگارین(عروس دلشکسته)
24 فروردین 92 21:13
ای خدا اینو که من از نزدیک ببینم میخورمش با اون ادا و اطواراش
خدا حفظش کنه عزیز


مرسی عزیزم که با اون همه مشکل بهم سر میزنی...بوسسسسسس برای دخملای خوشکل..
mahdi...ܓܨܓܓܨ
24 فروردین 92 21:22
سلام..خوبي؟؟؟وبلاگ زيبايي داري....من به وبلاگت سرميزنم وخوشحال ميشم شماهم به من سربزنيدونظرتون روبگيد درصورت امکان منولينک کن ولوگوي منوبذاربه وبلاگت مهربون درضمن خبربده لينکت کنم واگه لوگوداري بده بذارم بع وبلاگم منتظرتماااااااااا...ممنون اينم کدلوگوي من: کدلوگوي اين وبلاگ
مامان آنی
31 فروردین 92 15:44
ای جانم خوب این دخمل ناز بوس کردن هم داره دیگه

راستی من 2 بار به اصفهان اومدم هم شهر زیبایی دارین و هم مردم خوبی دارین




خوشحالم که اصفهان بهتون خوش گذشته....
باز هم تشریف بیاورید در خدمتتون باشیم...