زیباترین ارزوی ما زیباترین ارزوی ما، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 24 روز سن داره
یکی شدن عشقمونیکی شدن عشقمون، تا این لحظه: 26 سال و 8 ماه و 13 روز سن داره
شازده پسر اقا سبحانشازده پسر اقا سبحان، تا این لحظه: 7 سال و 3 ماه و 3 روز سن داره

☆彡 ثنا سوگلی مامان و بابا ☆彡

از همه جا...

1391/12/18 15:03
597 بازدید
اشتراک گذاری

 

سلام به عزیزترینم  قلب

خبر جدید اینکه دیروز 16/12/91 اولین نوه انگول مامان جون به دنیا اومد دختر عمه پروانه (شکوفه) دختر به دنیا اورد...و اسمش را گذاشتند یسنا جون...

در ضمن باران شدیدی در حال باریدن می باشد....

اما متاسفانه به دلیل اینکه خانواده شوهرش ادمهای پستی هستند سه ساله که ما باهاشون رفت و امد نمی کنیم و توی این 9 ماه هم که باردار بود شوهرش باهاش قهر بود و الان تازه اشتی کردند...

انشاا... که پا قدم این دختر خانم براشون خوب باشه و دیگه قهر و دعوا تمام بشه....

یه چیز دیگه اینکه پریشب به عروسی دختر عمه خودم رفتیم..از اونجا که من تو تمام عروسی ها بجز خواهر و برادر خودم یه مانتو می پوشم و روسری و خیلی رسمی و راحت هستم اون شب هم همینطوری به عروسی رفتیم...انشاا... تو هم بعدا که بزرگ شدی مثل من باشی و فقط برای شوهرت شیک و ارایش کرده باشی....

اون شب  فسقلی مامان شیک و تر و تمیز بود و  مثل همیشه همه میوه ها را می خواستی ،شیرینی ها را و کلا هر چیز که می دیدی می خواستی ....تا تونستی نانای کردی و واسه خودت خوش گذروندی...

بعد شام اومدیم چون تالار نزدیک خونه مادر جون بود رفتیم اونجا تا بابایی بیاد دنبالمون چون کار بابایی اون شب طول کشید و نتونست به عروسی بیاد تا بابایی بیاد اونجا را گذاشته بودی روی سرت از بسکه خندیدی...فدای اون خنده هات بشم عزیزم....

و دیگه اینکه پکیج تراشه های الماس که دو روز پیش سفارش داده بودم رسید....

وتو کلی براش ذوق کردی و این صدا که تا حالا از خودت در نیاورده بودی در اوردی....یوق ،یوق

مبارکت باشه و ان شاا... که زودی همشون را یاد بگیری....

با تمام وجودم دوستت دارم......

من هم که این روزها سر گرم خونه تکونی هستم و تو هم که اصلا همکاری نمی کنی...فکر کنم تا دم سال تحویل مشغول باشم...اشکال نداره از این که امسال تو در کنارمون هستی از همه چیز برام مهمتره....ماچ 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

شقایق مامان آرشا
18 اسفند 91 23:34
ایشالا همه پدر و مادرا رابطشون خوب باشه.خدا را شکر عروسی خوش گذشت.مامانی دخملی به زودی همه چی یاد می گیره


ایشاا... ما که از خدامونه ولی به خاطر راحتی انها قدم جلو نمی گذاریم...
جاتون خیلی خالی بود خاله جون...
ایشاا...قراره از پرفسورا بزنم جلو....
فرشتت را ببوس...
نازنین (مامان ثنا)
19 اسفند 91 8:23
سلام خاله جونی
به به چ هدیه خوبی مامانی برات گرفته عسلم انشالله زودی همشو باد بگیری
خوب تن تن می ری علوسی و واسه خودت قر میدیا شیزون بلا
خوشم میاد از خودتم پذیرایی میکنی


خاله جون من خیلی زرنگم زودی همشو یاد میگیرم....
جاتون خالی خاله جون..کلی هم به جای شما از خودم پذیرایی کردم...
یه بوس محکم به ثنا جون بوووووووووسسسسسسسسسسس
مامان شازده امیرحسین
19 اسفند 91 22:28
ایشالا که ثنا جون هم از مامانش الگو بگیره
منم یه خونه تکونیی داشتما!!!
بیا و ببین...!!!!
خیلی اذیت شدم
مریم جون قابل ندونستی!!!پس کو آدرست؟؟؟
دعوات کنم!!!


ایشاا... که عین من بزرگ بشه...خواهش میکنم عزیزم ادرس را گذاشتم براتون...بوسسسس