سوپرایز در 7 ماه و 17 روزگی
سلام به عزیزترینم
هوووووووووووووووورررررررراااااااااااااااااااااااااا
امروز از صبح تصمیم گرفتم که برای شام شب سالاد الویه درست کنم .این کار را هم کردم شب بابایی که از سر کار اومد طبق معمول با همدیگه شروع کردید بازی کردن من هم داشتم سفره شام را اماده میکردم یکمرتبه دیدم که بابایی تو را گذاشته کنار دیوار تو هم روی دو تا پات ایستاده بودی بابایی هم تو را تشویق می کرد و می گفت بدو بدو ،بدو بدو ،تو هم یکمرتبه چهار قدم به طرف بابایی برداشتی.....
من و بابایی را بگو از خوشحالی ذوق مرگ شدیم......
من هم تصمیم گرفتم به خاطر اولین قدم های نازت الویه را به صورت کیک تزيين کنم و چند تا عکس یادگاری ازت بگیرم..............
این هم نتیجه .........
اخ جون ...
این دیگه چیه مامان درست کرده..
... تو فینگیلی هم تا تونستی ناخنک زدی، پاتا گذاشتی توی کیک سالاد الویه ...
جوجه ناز نازی از صبح که بیدار شدی نق نق می کردی هنوز هم همینطوری هستی از عکس ها مشخصه.به زور یه لبخند یا یه قهقهه
فدای اون اخم کردنت بشم تربچه.
جات خالی عزیزم خیلی خوشمزه شده بود......
.خیلی خیلی دوستت داریم.
راستی جمعه تولد منه و بهترین کادوی تولد من، در کنار تو و بابایی بودنه.
دختر که باشی می دونی اولین عشق زندگیت، پدرته
دختر که باشی می دونی محکمترین پناهگاه دنیا اغوش گرم ،پدرته