زیباترین ارزوی ما زیباترین ارزوی ما، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 18 روز سن داره
یکی شدن عشقمونیکی شدن عشقمون، تا این لحظه: 26 سال و 8 ماه و 7 روز سن داره
شازده پسر اقا سبحانشازده پسر اقا سبحان، تا این لحظه: 7 سال و 2 ماه و 28 روز سن داره

☆彡 ثنا سوگلی مامان و بابا ☆彡

سی و چهار ماهگی عشق کوچولوم

1393/11/26 1:10
843 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیزم خوبی مامانی ببخش این مدت اصلا نیومدم برات خاطراتت را بنویسم دلیلشم که خودت میدونی ولی امروز دیگه تصمیم گرفتم بیام و برات بنویسم.....

عزیزکم میدونی قشنگی این زندگی به چیه؟به اینه که وقتی تو سرگرم لحظه های خودتی ،یکی تو لحظه هاش داره واسه قشنگی لحظه های تو دعا میکنه.....!!!!

دوستت دارم کوچولوی ریزه میزه

ورودت را به سی و چهارمین ماه زندگیت تبریک میگم...

34 ماهه که یه فرشته ناز و مهربون شده همه زندگی من و بابایی فقط من و ببخش عزیزم که همش مریض هستم و نمیتونم انطور که باید و شاید در حقت مادری کنم باهات بازی کنم نمیتونم ببخش منا .....

اول از خودم بگم که دو هفته پام تو گچ بود و تمام کارها و نگه داری از تو رو

دوش مادرجون و اقاجون و بابا بود البته تا خونه اقاجون جعفر بودیم بعد هم که اومدیم

خونه خودمون زحمت ها افتاد رو دوش عمه هات و مامان جون دست همگیشون درد نکنه ...

ولی از بس دیگه دکتر عوض کردم و ام ار ای گرفتن از پام و هیچ کس نفهمید

این زانوی من چی شده خسته شدم واقعا اینا دکتر ما داریم ...

 

فعلا پام را از گیلیمم درازتر کرده و نمیتونم کاری کنم  

خدا خودش به من و تو و بابایی رحم کنه وگرنه که این دکترا کاری نمیکنند..

 

خوب میریم سراغ خانم گلم...

روزی که با پای گچ گرفته اومدم خونه مادر جون ((که البته با مامان و بابا خودم رفتم گچ گرفتم و تو را دایی جون سعید و زن دایی اومدند بردند بابایی هم سر کار بود که من اینجوری شدم دیگه اونا خبر نکردیم..))

تا منا دیدی میگی مامان کدام دکتر پا تو را اینجوری کرد برم دعواش کنم بگم چرا پا مامان منا اینجوری کردی دیگه نمتونه به من اب بده...منا بگی اشک تو چشمم حلقه زد و بغلت کردم و گفتم خوب مامان جون و خاله و بقیه که هستند گفتی نمیخوام خودت بهم اب بده خودت منا ببر دستشویی ...روز اول یکم گریه کردی برای هر کارت منا میخواستی ولی بعد دیدید دیگه این مامان مامان بشو نیست کنار اومدی...

صبح بعد از خوردن صبحانه میرفتی طبقه بالا خونه دایی جون با یوسف بازی میکردی و به زور برای ناهار یا شام میومدی پایین فقط خوبیه اینکه پای من اینجوری شد این بود که تو غذا خور شدی دیشب وزنت کردم شده بودی 13 کیلو بلاخره از 10 اومدی بالا...

 

عکس پایین لباس پوشیدی با مادر جون  و خاله میخوای بری مولودی 

اولین بار بود میخواستی بری مولودی کلی ذوق میکردی 

به من گفتی مامان نترسی من میرم زودی بر میگردم..قربون دل مهربونت..

 

 

اینم از ذوق کردنت

 

 

شبها روی تخت کنار من میخوابیدی خونه مادر جون

که یه شب ساعت 3 نیمه شب بیدار شدم دیدم پشتی را بغل کردی و خوابیدی 

کلی خندم گرفته بود زودی ازت عکس گرفتم..

 

 

 

 

 

 

اینم اولین ادمی که کشیدی افرین دختر هنرمندم.

 

 

 

 

اینم از موتور سواری کردنت خونه مادر جون 

 

 

 

هفته دوم که میخواستم برم گچ پام را باز کنم

((صبح کلا خونه مادر جون زود از خواب بیدار میشدی ))

چشمات را باز کردی دیدی لباس پوشیدم گفتی کجا میری گفتم میرم دکتر گفتی خواهش میکنم منم ببر گفتم اخه اونجا بیمارستانه مریض میشی بچه ها نباید بیوند گفتی من زودی فرار میکنم میام تو منا کسی نبینی خلاصه تا بابایی بیاد دنبال قانع شدی و رفتی نشستی اینجا 

تو عکس مشاهده کن..

 

 

 

خونه خودمون موقع خوردن صبحانه ساعت 7 صبح

میگی مامان سردمه پتو بده بندازم بدنم سردم نشه لرز کردم...

 

 

یه شب با بابایی بازی میکردی بعد از بازی با کمک بابا مسواک زدی و مسابقه گذاشتید کی زودتر برسه به رختخواب تو دویدن خوردی زمین و روی پات درد گرفت 

یکم گریه کردی و بعد مثل من لنگان لنگان با قیافه ایی که میبینی خودت را رسوندی به اپن و نشستی میگی بابایی خواهش میکنم واسه من پشتی کوچولو را بیار بزارم زیر پام منم مثل مامان شدم 

خدایا حالا چکار کنم نمیتونم برم دستشویی منم مثل مامان پام درد گرفت من و بابایی که منفجر شده بودیم از خنده دلم میخواست درسته قورتت بدم

 

 

 

 

 

 

 

 

و بعد از اون پای خرسی هم مثل ما دو تا شد الهی بمیرم عزیزم با اون دل نازکت

 

 

اینم از خوابیدنت....

نماز خوندنت.......

و هر روز تولد گرفتن ......

 

 

با اسبابا بازیهات قلب درست کردی و منا صدا زدی میگی مامان بیا قلب درست کردم 

بدو ببین......

روزهای دهه فجر هم بهم گیر دادی پرچم میخوام تا مثل خاله شادونه تکان بدم 

منم با کاغذ و مداد رنگی و یه چوب بستنی برات درست کردم....

 

 

 

اینجا هم واسه جوجه هات غذا درست کردی ..

عززززززززیزززززززززززمی

 

و خوابیدن با بادبادک کنار بابایی...

تو خواب هم ول کن بادبادک نیستی......

 

 

 

و در اخر ......

تا 40 را بلد شدی بشماری....

سه تا کلمه انگلیسی را بهت یاد دادم خودم نخواستم بیشتر بهت یاد بدم...

سگ و گربه و ماهی را ...

شعر ای گل طاها و سوره ناس را بلد شدی ..

 

و از همه مهمتر بلبل زبان و حاضر جواب ماشالله به جونت...

منم که در حال حاضر دارم طب سوزنی انجام میدم و بعد از هر بار  میپرسی مامان پات خوب شد بری با همدیگه بازی کنیم...الهی بمیرم ...

خیلی عصبی شدی در حدی که خودت را میزنی در کابینتها را محکم به هم میزنی اسباب بازیهات را پرت میکنی دندانهات را روی همدیگه فشار میدی و ......

ببخش منا الهی بمیرم که نمیتونم باهات بدو بدو کنم ....

 

به مغزه میگی ...مزغه.

به بالای سر میگی.....سر بالا 

 

و دیگه یادم نمیاد ..

ببخش که دیر به دیر میام و وبلاگت را برات مینویسم نمیتونم عزیزم....

 

الان هم که 17 روز مونده به عید من نه میتونم برات لباس بدوزم و نه ببرمت خرید و نه خونه تکانی کنم .

بازم شرمندتم منا ببخش....

 

انشالله با دعای دوستان پام هر چه زودتر خوب بشه و سال دیگه جبران کنم..

فعلا بای بای عززززززززززززیززززززززززززززم.

 

2 سال و 9 ماه و 16 روز

 

 

پسندها (3)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (4)

تم پارتی
13 اسفند 93 12:36
با سلام تم پارتی ارئه دهنده انواع تم های تولد . تقویم سال 94 با عکس کودک عزیزتان. و کارت های تبریک سال نو با عکس کودک . با قیمت های مناسب و کیفیت بالا همچنان امسال نیز یا طرح های متنوع تقویم تک برگ و چهار برگ و 12 برگ در خدمت شما هستیم temparti.ir
امیر محمد زینی وند
13 اسفند 93 20:46
سلام وبلاگ خوبی داری به وبلاگ من هم سر بزن.نظر فراموش نشه
عمه فروغ
13 اسفند 93 22:20
34 ماهگیت مبارک ثنا گلیان شاا.. همیشه زنده باشی ان شاا.. که زودتر که خوب بشی مریم جان خدا رو شکر که بهتری عزیزززززززززم آخی ببین چطور پشتی گذاشته زیرپاش و ادای مامان رو در میارهنقاشیت هم خیلی خوشگله خانم هنرمند مامان خانمی غصه نخور این روزها هم میگذره ان شاا.. که همیشه تنت سالم باشه و زود پاهات خوب بشه
مریم(مامان ثنا جون)
پاسخ
ممنونم خاله جون انشالله ممنون از دعای خوبتون همچنین
مامان و بابا
16 اسفند 93 14:01
سلام خاله مهربون خوبی خاله عزیز؟ نینی نازتون چیکار میکنن؟ خدا برات نگهش داره ووووییییی چه خوشگله قربونششششش از طرف من ببوسش گلم زود زود بهمون سر بزنین عزیزم با نظرات شما من کلییییی انرژی میگیرم منتظرتونیماااا در ضمن خاله جون تعیین جنسیت نینی شما رو چند هفتگی گفتن؟
مریم(مامان ثنا جون)
پاسخ
سلام خاله جون خوبم دست بوسه من در 6 ماهگی رفتم سونو سه بعدی اون موقعه بهم گفتند اتشالله نی نی های شما صحیح و سالم دنیا بیوند