زیباترین ارزوی ما زیباترین ارزوی ما، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 13 روز سن داره
یکی شدن عشقمونیکی شدن عشقمون، تا این لحظه: 26 سال و 8 ماه و 2 روز سن داره
شازده پسر اقا سبحانشازده پسر اقا سبحان، تا این لحظه: 7 سال و 2 ماه و 23 روز سن داره

☆彡 ثنا سوگلی مامان و بابا ☆彡

فرهنگ لغت..و یه عالمه عکس

1392/7/13 0:49
873 بازدید
اشتراک گذاری

 

 

 

سلام امید زندگیـــــــــــــــــــــــــم،سلام ارامش قلبـــــــــــــــــــــــــم

سلام به دختر خوشکل مامان، خوبی ،خوشی،خدا را شکر

انشاالله که همه بچه های ایران زمین خوب باشند...فدات بشم  که 

انقدر دختر زرنگ و باهوشی هستی .ماشاالله چشم نخوری ایشاالله

کلمه های جدیدی که این روزها همش تکرار میکنی

.. و من و بابایی را غرق در شادی

 

 

بیا ادامه مطلب قربون اون شکل ماهت بشم من

 

 

 

 

 

 

اومدی عزیزم ..بفرما

دیروز عکس مامانی را روی دفترچه بیمه دیدی از خوشحالی

 جیغ میزنی و میگی مامان،مامان

 

الهی من فدای اون مامان گفتنت بشم عروسکم

وقتی صدای در پارکینک را می شنوی می دوی میری کنار در سالن

 و منتظر میشی تا بابایی در را باز کنه و دو تا دستت را بزنی

به همدیگه و بگی پخ و بابایی را بترسونی و در همین

هنگام مدام میگی بابا، بابا  الهی من تو را بخورم شیرین زبون

....وقتی شیر میخوای میای لباس من را میگیری

 و میگیمِ مِ...قبلا فقط میگفتی مِ  روزی چند بار فقط

 میای اشپزخونه و میگی چای ،تای

یکبار درست تلفظ میکنی یکبار نصفه نیمه

وقتی تلویزیون ماه را نشون میده و یا شب بیرون هستیم

تا ماه را میبینی دستت را به طرفش دراز میکنی و

میگی ممماه خیلی غلیظ ..م و ه ..را ادا میکنی

..وقتی بهت میگم بریم پیش مامان جون سریع میگیآنهیعنی آره

کلمه بله را هنوز یاد نگرفتی و من تلاش خودم را میکنم

...میگم بریم خونمون میگینَه نَننه...ثنا جون کی لامپ را خاموش کرد

مَن همراه با کلمه دستت را میگذاری روی قفسه سینه روی

اون استخونهای کوچولوت و تکرار میکنی مَن...

کی اشغال ریخته زمین مَن و سریع از کابینت جارو میاری

و جارو میکنی و اگه بشه اون چیزی که ریختی زمین ببری،

 میبری تو کابینت داخل سطل زباله میندازی

ثنا جون تو آشپزخونه چی میخوای آب میری تو اتاق یا اشپزخونه

 و یا هرجایی که چند تا چیز شبیه همدیگه هست شروع به شمردن میکنیاِک؛یک ؛دو؛سه؛چار؛پنج؛ده

 

 

چند تا انگشت داریدَه ...چند تا چشم داریدوو الی اخر...

دست راست ثنا جون کو؟با انگشت اشاره دست چپتِ میگذاری

کف دست راستتِ و میگی اینهههه...و برعکس

 الهی من فدات بشم دو روزه این را یاد گرفتی و با دو بار

تکرار کردن من....پای چپ و راست را هم یاد گرفتی ...

وقتی با کسی جایی میخوای بری با انگشت اشاره ازم

اجازه میگیری که وقتی که مخالفت میکنم منطقی قبول

 میکنی و نمیری وقتی هم بهت اجازه میدم چنان جیغی

میزنی و تند تند میگی بای بای و دستت را تکون میدی...

وقتی که دارم کارتهای اموزشی را ازت میپرسم به جوجه

که میرسیم نشون میدی و میگی جیک جیک...

به بع بعی و یا بز که میرسیم میگی بَـــــع بــــــَع...

به گاوه میگی مـــــــــا ما روی ..ب و م ..خیلی مکث میکنی

که باعث قشنگیش میشه و من دلم میخواد قورتت بدم...

اگه بهت بگم وضو را بهم نشون بده سریع بعد از نشون

دادن سجده میکنی اینا هیچ کس بهت یاد نداده خودت

 یاد گرفتی..قربونت برم...اگه بهت بگم چاقو را بده

 اصلا بهش دست نمیزنی و با انگشتت بهم نشون میدی

 که یعنی دست را میبره و من بهش دست نمیزنم..

الهی درد و بلات بخوره به دشمن که اینقدر تو نازی ...

بابایی از در بیاد تو باید بهت پول بده بندازی قلکت نه تنها

بابا هر کسی را که گیر بیاری...رنگها را هم بیشترش

را یاد گرفتی...کلا کلمه هایی که با (ب یا م )شروع میشه

 را بهتر تلفظ میکنی...

وقتی می بینی بابایی خوابه دستت را به نشونه هیس میگذاری

روی بینی کوچولوت  که یعنی بابایی خوابه ساکت باشیم

 ولی اخر سر خودت یه جیغ بلند از خوشحالی سر میدی 

از بس شیطونی..وقتی می بینی صدای صحبت کردن

عمه جان یا مامان جون ..یا حتی صدای موتور ..صدای خروس

و یا هر چیز دیگه میاد..سریع دستت روی بینی و هیس و بعد میخندی 

 قربونت برم که اینقدر تو شیطون و ملوسی.جیــــــــــــــــگر طلا 

 

وفتی که راه میری مدام برای خودت تکرار میکنی تاااااا، تااااااااا

تازه گیها یکم حرف گوش کن شدی ولی هنوز غذا نمیخوری بار بیه من.

چشم بد ازت دور الهی امین...

 

حالا چند تا عکس زیبا از بهترین دختر دنیا..

 

 

بابایی روز ٩٢/٧/٤

برات یه عالمه توپ خرید تو هم خیلی دوستشون داری..

 

اینم توپها و عکسها..

 

ثنا جونم رنگ سبز کو؟؟؟؟

اینـــــــــــــه!

 

 

 

 

ثنا جونم رنگ زرد کو؟؟؟؟؟؟؟؟؟

 

اینـــــــــــــــــــه!

 

 

 

 

رنگ آبی کو؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

 

اینــــــــــــــــــــــــه!

 

 

 

 

ثنا جونم رنگ قرمز کو؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

 

اینـــــــــــــــــــــــه!

 

 

 

 

 

 

 الهی من فدای اون نگاه کردنت بشم

خیلی خیلی دوستت دارم....

عاشق این عکستم....یه عالمه حرف و سوال تو این نگاه نهفته هست...

 

 

 

 

 

 

حالا نوبت کارتهای آموزشی....

 

ثنا جونم گوزن کو ؟؟؟؟؟

 

اینـــــــــــــــــــــــــــــه!

 

 

 

 

 

ثنا جونم خوابیدن را بهم نشون بده...

 

اینــــــــــــــــــــــــــــــــه! 

 

 

 

 

مامانی یکم استراحت کنم ..؟

بفرما عزیزم.... 

 

 

 

 

 

اخ جون چه کیفی میده....

 

بابایی دستت درد نکنه این همه توپ واسم خریدی....

 

 

 

 

 

ادامه کلاس....

 

ثنا جونم کفش را بهم نشون بده...

 

اینــــــــــــــــــــــــــــــه!

 

 

 

 

 

 

دخترم گنجشک کجاست؟

 

اینـــــــــــــــــــــــــــــــــه!

 

 

 

 

 

 

اینجا بدون اینکه من بپرسم داری میگی ابر ..

فدات بشم..... 

 

 

 

 

خوب دیگه تمام شد همه را گفتم...

 

تمام

 

 

 

 

 

 

یکسال و ٤ ماه و ١٤ روز

 

 

داشتم خیاطی میکردم اومدی و نگذاشتی منم اومدم و باهات بازی کردم ...

بهم فهموندی که میخوای بری تو سبد منم گذاشتمت و ادامه ماجرا تصویری..

 

 

میخوای توپ را بهت بدم....

 

 

 

 

 

 

بهت دادم و از بیرون میخوای برداری فکر کردی هنوز بیرونه...

 

 

 

 

 

به خاطر اینکه توپها را برات اوردم تو سبد داری میخندی

و هر موقعه میخندی دستت را میگداری دم دهنت..

اگه ندیدی بخورمت..

 

انشاالله تو تمام مراحل زندگیت شاد باشی...

انشاالله...

 

 

 

 

 

انگشت به دهن شدی چرا؟؟؟

 

 

 

 

 

 استراحت...

 

 

 

 

 

رنگ ابی را داری بهم نشون میدی...قربونت

 

 

 

 

 

 

یه سبد اوردم و گفتم فقط توپهای سبز را بریز داخلش...

تو هم داری میریزی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

مثل اینکه تمام مشاغل و هنرها را یاد گرفتی فقط مونده ارایشگری....

 

که روزی یکبار باید حتما بیای و منم تو را شینیون کنم البته به روش ثنا گونه

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

خوب مثل اینکه دیگه رضایت دادی و باید موهات باز بشه...

 

 

 

 

 

اینم قیافه شما بعد از ارایش...

 

عاشقتم ....

 

 

 

 

١ سال و ٤ ماه و ١١ روز

 

چند روز پیش مامان جون صدام زد و یک بسته از این مامی پلاستیکی ها

بهم داد و گفت از سیسمونی عمه اضاف اومده تو استفاده کن ...

ولی تو حساسی و نمیشه برات استفاده کنم این شد که اونا شد وسیله

بازی شما البته خودمم بعدا متوجه شدم دیدم صدات نمی یاد اومدم

سراغت دیدم خوابیدی خودت را مامی میکنی کلی خندیدم و تو اصلا به

روی خودت نمی اوردی...

یک ساعتی سرگرم بودی خدا خیرش بده مامان جونا....

ببین کارادا....

 

 

 

 

 

 

  

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

روز چهار شنبه ٩٢/٧/١٠

 

من و بابایی تصمیم گرفتیم که فرش سالن را لول ببریم تو حیاط بشوریم

و لول بیاریم ...تو هم خوشحال یکم اب بازی بعد هم سرسره بازی

روز سرامیکها....بعد از سر سره ، اموزش جدیدت..

 

 

اسباب بازی  فکری اموزشی دومینوی اشکال برجسته.

بابایی برات خریده دستش درد نکنه..

فعلا فقط روز چند بار میپرسی که این چیه...

منم باید برات تکرار کنم ..بعد از تو نوبت مامان...

 

دایره کو؟؟؟؟

اینـــــــــــــــــه! 

 

 

 

 

 

دوست داری بچینیشون روی همدیگه و بزنی بهشون خراب بشه..

 

 

 

 

 

 

 

اینجا داری گل را بهم نشون میدی..

 

 

 

 

 

 

 

مبینا داره بهت یاد میده که چطوری بهم نشون بدی .موقع اموزش

هر چیزی قیافت این شکلی میشه ..قربونت برم متمرکز...

 

 

 

 

 

و اینم نتیجه اون همه تمرکز و هواس جمع ..

 

 

 

 

 

 

شب و روزم با اومدن تو رنگی شده مداد رنگی من....

 

 

 

 

 

 

 

 

اینم از مراحل ترسوندن بابایی موقع ورود..

 

شب ساعت 11 شب روز 5 شنبه.92/7/11

 

فدات بشم عزیزمقلب

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

اینم از اخرین خواب پشه بندی امسال....

 

٥/٧/٩٢

 

 

 

 

 

بخواب ارام  ای عشق من...

 

این جمله که عشق من کیه را روز هزار بار ازت میپرسم تو دستت را

میگذاری روی سینت و میگی مَن...قربونت برم نفسم...

 

ببخش عزیزم که طولانی شد

 انشاالله که همه چیز را نوشته باشمماچ

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (8)

مامان نرگس
13 مهر 92 8:20
ماشالا چه دختر خانم باهوشی


ممنونم نظر لطفتونه
الهام (مامان امير حسين)
13 مهر 92 14:33
عجب پست طولاني و مفصلي بود....
آفرين به تو دخمل هوردني!!آفرين ولي از نگاه مادرشوهري بگم معلومه از الان زبونتون خيلي درازسا!!
آفرين به هوشت عزيزم
منم آخرش يه روزي از نزديك ميبينمت و ميخورمت!!
منو نترسون...
پپپپپپخخخ!!

آخرش شما هم رفتين تو كار لول لولي!!؟





بله خیلی طولانی بود.از بس این دختر کارهای عجیب غریب میکنه.ماشاالله به جونش
حالا من موندم شما از این فاصله اندازه زبون ثنا جون را چطوری دیدی...عجب مادر شوهر هایی پیدا میشن
اگه تونستی بیا منا بخور
نترس خاله جون
اونم بدجور از کتف و کول افتادیم...
ولی خوب ارزشش را داشت ثنا جون بیشتر وقتها گلاب به روتون جیشش را میگه
معصومه
14 مهر 92 16:53



مامان اهورا
15 مهر 92 14:33
آفرین به این دخمل باهوش...


مرسی خاله جونم
نسرین(مامان پریا)
18 مهر 92 18:14
افرین خاله جون چه هوشی داری عزیزم
مریم جون چه مادر شوهر خوبی داری حالا اگه پای پریا تاولم می زد باید بهش می بستم مبادا بدشون نیاد
معلومه ازت حساب میبرند


مرسی خاله جونم
واقعا خوبه مثل یه مادر
مامان حوریه
20 مهر 92 17:52
آفرین ثنا جونم چقدر شما باهوشو درس خونی


نظر لطفتونه عزیزم..
ممنونم بهمون سر زدید
مامان محدثه
27 مهر 92 1:39
الهی دورت بگردم خاله جون ماشالله خیلی باهوشی
مامانی اسفند رو فراموش نکن برای این دخترک باهوش


سلام چشم حتما یادم نمیرم ببوس جیگر طلا را
سجاد
16 آبان 92 18:15