زیباترین ارزوی ما زیباترین ارزوی ما، تا این لحظه: 12 سال و 2 روز سن داره
یکی شدن عشقمونیکی شدن عشقمون، تا این لحظه: 26 سال و 8 ماه و 22 روز سن داره
شازده پسر اقا سبحانشازده پسر اقا سبحان، تا این لحظه: 7 سال و 3 ماه و 12 روز سن داره

☆彡 ثنا سوگلی مامان و بابا ☆彡

دو مناسبت خیلی خوب

1391/6/5 10:27
314 بازدید
اشتراک گذاری

٥/٦/٩١  (٥/٦/٧٥)

سلام به روشنایی قلب تاریکم

 

دختر گلم قبل از هر چیز می خواهم از بابات که همیشه زحمات زیادی برای من کشیده و تو دوران بارداری هم خیییییییییلی خیییییییییلی بهم کمک کرده تشکر کنم.از خدا تشکر کنم که توی این دنیای زیبا بابات را قسمت من کرده و صد ملیون بار باز خدا را شاکرم که تو نازنیین به زندگی من و بابات اورد و زندگی ما را دلنشین تر و شیرین تر از قبل کرد.

الهی قربانت برم،فدات بشم که هر روز مامانی تر و ناز تر از دیروز می شی دوستت دارم ناز گلکم.

اولین مناسبت که خیلی خاطره انگیزه روزیه که من و بابایی بر سر سفره عقد نشستیم وبه هم دیگه قول دادیم تو شادی و غم در کنار همدیگه باشیم.

برای همین هر سال همین موقع برای خودمون یه جشن کوچولو می گرفتیم امسال با بودن در کنار تو برنامه ها تغییر کرد قرار شد شب با بابایی تو را برای صورتت که اف شده ببریمت پیش یه عطار و بعد هم چون که می خواهیم برویم دیدن عمه صدیقه برای تو لباس بخریم.

بابایی که از سر کار اومد اماده شدیم و پیش عطار رفتیم اون هم ادرس یه دکتر پوست را بهمون داد ولی اقای دکتر نبودند قرار شد فردا شب بریم پیشش.

خلاصه از اونجا هم رفتیم که برای نا ناز لباس بخریم ولی شما گریه می کردی برای همین اولین مغازه خرید را انجام دادیم و به خانه برگشتیم.

٦/٦/٩١  (٦/٦/٧٦)

دومین مناسبت سالروز عروسی من و بابایی است دقیقا ١٥ سال پیش در چنین روزی با همدیگه به خانه بخت رفتیم،از اون روز به بعد هم در انتظار دیدن تو بودیم.

بالاخره امسال را در کنار خوشکل خوشکلا جشن می گیریم.ولی چه جشنی دیشب که الهی بمیرم رفتیم دکتر امشب هم باز می خواهیم تو را ببریم دکتر.

 خلاصه از خانه به سمت دکتر رفتیم نوبت ما شد و دکتر هم بعد معاینه گفت خدا را شکر چیزی نیست به یه چیزی حساسیت داره و داروی ساختنی براش داد. 

بعد از دکتر خواستیم شام را بیرون میل کنیم که باز شما گریه می کردی و مثل اینکه شما این کار را دوست نداشتی ما هم اومدیم خانه تو راه برگشت هم برات یه هاپو خریدیم این از این دو مناسبت که همش به نفع گل خانمی تمام شد.من و بابایی هم امسال هیچ کادویی به همدیگه ندادیم چون تو بزرگترین کادو تو این ١٥ سال از طرف خدا بودی. 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)