واژه های جدید
ببین یک دیوانه دائم نگاهش به چشمان توست ، من همانم!
ببین که حالم ، حال همیشگی نیست
اینجا ، همینجایی که هستی باش، که قلبم بدون تو زنده نیست
خیالت راحت از اینکه هیچگاه تنهایت نمیگذارم ، دلهره ای نداشته باش
از اینکه اینجا تو را جا بگذارم ، که غیر از این خودم جا میمانم و دنیا
تمام میشود ، همه اینها تبدیل به یک قصه ی بی فرجام میشود!
ای تو که با نگاهت میتابی بر من و قلبم جوانه میزند ، و آن لحظه حرفهای
عاشقانه میزند ، و این من و این احساسات من ،
برای تویی که همیشه میمانی در دلم !
بلاخره موقع نوشتم شیرین زبونیات شد ولی کاش بتونم
و یادم بیاد همه را بنویسم اخه از 2 ماه قبل هم ننوشتم..
بوش .پوش موش
پیکی بیسکویت
بغازه مغازه
گُشت گذاشت
چی چی بَدارم چی بردارم
چِشه چی شده
دَیا نیا
قَز گز
اَخه یَخه
پش بکش
پاچ پاک
عالَله عالمه
دِدار به امید دیدار
دَتَر دفتر
بَگَس مگس
پَشه پَشه
بُدِش بردش
سَط سطل
گوشوده گم شده
آباده آماده
پُت..پختی پخت
خُ شد خوب شد
پَبا بفرما
پورچه مورچه
پَکویی پنگوین
عصا تمساح
اُباه روباه
نازِ زرافه
ناسُور دایناسور
پیل فیل
اَس اسب
بُز بُز
طوطی طوطی
چَچیق..تَشیق تشویق
ناجی نارنجی
خوشال شد خوشحال شد
خوشل شده خوشکل شده
حص نده حرص نده
مهدی پَتی
ایسُف یوسف
بَنامه برنامه
پا کندی پاک کردی
ظَف بوشورم ظرف بشورم
پُش بوم پشت بوم
کثیث کثیف
تَش شد..تَم شد تمام شد
مِثش نیست مثلش نیست
مِثه همه مثل همه
این مثِشه این مثلِشه
چوچولی کوچولی
اُخاق اتاق
مُباظم مواظبم
خَبیر خمیر
آخ چون آخ جون
خا خا تخم مرغ
کا کا کاکایو
اَنوز بُورده هنوز مونده
پَرار فرار
آپرین آفرین
خودتار خودکار
چِرِب کِرم
بَردِه بَرنده
نا حسین یا حسین
پُفَچ پُفک
آبُدِه آورده
خُدیمخوردیم
جای..دوجایی کجا ..کجایی
تفاصُد تصادف
بَسی بستنی
شابه نوشابه
گویه گربه
بَقِه بقیه
اداس ادامس
دُتُر دکتر
قُص قرص
خوام می خواهم
آبیه اب میوه
نداله نداره
سَدِه سرده
پجره پنجره
آختیشآخیش
و خیلی چیز های دیگه که فعلا به قول خودت خَسَم ...خستم
شعر تاب تاب عباسی را کاملا بلدی با حرکت دستات می خونی و وقتی
به اخرش میرسی با ذوق فراوان میگی بنداز شر(شهر) بازی
شعر یع توپ دارم قل قلی یه را بلد شدی
شعر گل همه رنگش خوبه
اگه هر پرنده؛خزنده،دونده و یا هر چیز دیگه ایی را ببینی بهش میگی
برو مامانت و اگه نرفت میگی
دوست نداره بره مامانش
بابایی به ثنا .... میگه ثنا جون دختر خوبی خودت سریع میگی (هست)
بابایی به ثنا....میگه ثنا بابایی را دوست خودت سریع میگی(دارد)
بابایی به ثنا....بابایی کی را دوست داره..ثنا جون در جواب میگه(مامانی)
بابایی به ثنا ....میگه ثنا دختر بدی ..جواب ثنا جون اگه گفتی چیه؟
بله اون زرنگتر از این حرفهاس (نیست)
بابایی با دستش که دراز میکنه جلوی راهت را که داری میدوی میبنده و
میگه ثنا جون راه بستس( البته این کار را خودت روزی صد بار انجام میدی
و میگه مامانی راه بستس)
حالا ثنا جون چکار میکنه؟ بابایی را بوس میکنه
تا راه را براش باز کنه و کلی میخنده و خودش میگه بابایی خندیدیم...
یه روز با پات زدی اسباب بازیات را ریختی بهت گفتم گیجی ؟
بهم گفتی اره گیــــــــــــــجم (کشیده ) و با لبهای دراز منم کلی خندیدم
یه شب به بابایی گفتی گیجی غذا منا خودی(خوردی)
بابایی گفت نه من هویجم
حالا تو راه میری و هر موقعه یکار اشتباهی انجام دادی یا دادیم
میگی هویجی گیجم یا گیجی..
فعل و فاعل را کاملا بلدی از 11 ماهگی بلد بودی..
بعد از ظهرا میگی مامانی پاشو بریم حیاط پیش مامان جی
مامانی خانه مَنِه دست نزنی یا؛ باشه .چَشم
کلا هر چیز که مالته را نباید کسی دست بزنه
دیروز اومدی به قول خودت چاکز (چاکلز) پیدا کردی کلی ذوق کردی
بعد هم بهم میگی چاکز خودم(خوردم) بت(بهت) ندادم نانای نای
داشتی برا خودت خانه می ساختی حواسم نبود یکمش خراب شد
بهم میگی خانه من خرب کردی من دوست ندارم ببین خرب شد.
داری چاکلز می خوری به من میگی دل تو درد میاد من بخورم .
صب کن دلت خو شه بعدا بخور باشه ؛چَشم.
اومدی بهم میگی عجبا از دست مامانی خدایا مامانی گیجی..منم گیجم
موقع بازی میگی 1.2.3 حرکت امدم یکمرتبه میدوی.
اگه تو ماشین باشیم موقع پیاده شدن من یا بابایی میگی آمدم..یعنی منم میام
داریم غذا می خوریم میگی غذا بخورم قوی بشم برم مدرسه درس.
تا از در میای تو یا کسی میاد تو میگی سلام پما پَبا (بفرما)
شبها قصه شنگول و منگول را برات میگم خودت جلوتر من میگی و میری..
یه شب بهت گفتم برا من قصه بگو انقدر قشنگ با زبان شیرینت برام تعریف
کردی که نگو دلم میخواست قورتت بدم..
اگه در خونه را بزنی بهت بگن کیه میگی منم منم غذا آبُردم(آوردم) براتون
امروز بهم لوله گاز ابگرم کن را نشون دادی گفتی چیه؟
برات توضیح دادم که چیه و اخرش گفتم فهمیدی گفتی
فهمیدم مامانی تشیق افرین....
یه مگس اومده تو خونه داریم صبحانه میخوریم میگی صب کن
غذا بخورم قوی بشم بیام بُشوشَمِت
انقدر حرف میزنی شیرین زبونی میکنی که اگه بخوام بنویسم
از فرهنگ لغت هم میزنه جلو..
منم هی بوست میکنم تو هم جاشا پاک میکنی
شب بهت میگم پاشو بخوابیم جیش ؛مسواک؛بوس؛ لالا
میگی بوس نه باشه چشم..
بهم صدا میزنی میگی بیا سالن کارت دارم میگم تو بیا میگی من خَسَم..
مامان جون بهت میگه بیا خونه ما؛ میگی مامانی تناس (تنهاس) میترسه
کلا هر روز از صبح تا شب من و بابایی این شکلی هستیم
قربونت برم عشق منی بقیه چیزها که ننوشتم را عین خودش را تلفظ میکنی..
ولی بازم اگه چیزی یادم اومد میام مینویسم...
ببخشید طولانی شد....
2 سال و 1 ماه