دعوت به مسابقه...
سلام دخمل خوبم
امروز داشتم نظرات وبلاگ را چک می کردم که دیدم توسط دوست خوبم نازنین جون و دخمل گل دوست داشتنیش ثنا جون به یک مسابقه دعوت شدیم.جا داره همین جا از دوست خوبم تشکر کنم....
موضوع مسابقه:هدف درست کردن وبلاگ برای کوچولوهامون
قانون مسابقه:دعوت کردن از سه دوست عزیز دیگه
"اخ جون چه مسابقه جالبی"
عزیزم من و بابایی برای اینکه تو را تو زندگیمون داشته باشیم 15 سال خیلی خیلی اذیت شدیم....ولی بلاخره خدای مهربون به من و باباجونی عنایت فرمودند و تو فرشته مهربون را به ما هدیه دادند....
من خیلی دوست داشتم که همه خاطراتت را یه جایی برات بنویسم تا وقتی بزرگ شدی با خوندن اونها متوجه بشی که چقدر عاشقانه دوستت داریم و همینطور که من با عشق می نویسم تو هم با خوندنش لذت ببری....ولی نمی دونستم چطوری ..تا اینکه خرداد 91 تو یک ماهه شده بودی و در خواب نازی بودی داشتم تو اینترنت دنبال یه سایتی می گشتم تا اسباب بازی واسط انتخاب کنم وقتی تو گوگل سرچ کردم اسباب بازی جدید وبلاگی باز شد به نام اسباب بازی جدید بردیا.......
از اونجا شد که من با نی نی وبلاگ اشنا شدم و از اونجایی که از وبلاگ نویسی هیچ چیز نمی دونستیم یک هفته البته فقط شبها بین ساعت 12 و 1 نیمه شب که تو خواب بودی با بابایی تلاش کردیم تا تونستیم یه وبلاگ واسط درست کنیم تا تمام خاطرات تلخ و شیرین و عکسهای زیبای زندگیت را توی این دنیای مجازی برات به یادگار بگذاریم...
الان هم خیلی خوشحالم که این کار را کردم...چون هم دوستهای خوبی پیدا کردی و هم اینکه من با خوندن خاطراتشون در غم و شادی هاشون شریک می شم و اگه یک روز بهشون سر نزنم دلم براشون تنگ می شه....
شرمنده دختر مهربانم و میوه عمرم که نتوانستم به زیبایی بقیه برات بنویسم ولی انچه در توان داشتم .....
" و دوستانی که دعوت می کنم....."