زیباترین ارزوی ما زیباترین ارزوی ما، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 15 روز سن داره
یکی شدن عشقمونیکی شدن عشقمون، تا این لحظه: 26 سال و 7 ماه و 4 روز سن داره
شازده پسر اقا سبحانشازده پسر اقا سبحان، تا این لحظه: 7 سال و 1 ماه و 25 روز سن داره

☆彡 ثنا سوگلی مامان و بابا ☆彡

(44 )سه سال و 7 ماهگی

1394/9/26 14:22
628 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به دختر نازم 

ثنا جونم خیلی خیلی دوستت دارم .....

امروز شما  3 سال و 6 ماهگی را به سلامتی سپری کردی
و وارد
3 سال و 7 ماهگی شدی جشن

با اروزی بهترینها برای شما گل دخترم ...

ماشاالله ،الله اکبر به جونت این روزها 

چه بلبلی شدی نمیشه باهات حرف زد زود تند

سریع جواب میدی .

 

 

امروز داشتم برات خاطراتت را مینوشتم دیدم

صدات داره از پایین میاد 

گریه کنان اومدی بالا بهت میگم چی شده میگی حلما 2 بار

منا گاز گرفته قبلا الان من گازش گرفتم انگشت

منه منه کله گنده را گاز گرفتم

هیچی دیگه حالا هر چی میگم ثنا جون اشکال نداره تو

که نمیخواستی از عمد گاز بگیری که دیگه اتفاق بوده ولی تو

فقط گریه میکردی کلی من و بابا باهات حرف زدیم تا بلاخره گریه ات

تمام شد یکم اب بهت دادم چون دیگه نمیتونستی نفس بکشی..

میگفتی گازش گرفتم که بدونه گاز گرفتن کار بدیه و دیگه

کسی را گاز نگیره خودت خودت را قانع میکردی و باز گریه میکردی

میگفتی من وقتی بزرگ بشم اصلا با حلما دوست نمیشم 

چون گاز میگیره و همش منا اذیت میکنه ...

قربون اون دل نازک ..

بعد از دو ساعت پا شدی بازی کنی مثل همیشه با اسباب بازی هات

حرف میزدی یکدفعه گوشیت را برداشتی میگی که سلام عزیزم با من 

کار داشتی ببخش من مهمان داشتم سرم شلوغ بود اصلا حواسم

به گوشیم نبود الان مهمان هام رفتند بگو ببینم چکار داشتی

عزیزم من الان نمیتونم بیام خونتون خسته شدم 

فردا بیا خونمون تا با همدیگه بازی کنیم...

همش گریه میکنی و خواهش خواهش که مامان تو را خدا

مهمان دعوت کن بیوند خونمون چرا هیچ کس نمیاد خونمون 

من دوست دارم مهمان بیود خونمون ..وقتی عمه ها میوند 

خونه مامان جون پایین انقدر بهانه میگیری که چرا هیچ وقت نمیوند خونه ما 

چرا همش میرند پایین مگه ما چیزیمونه که نمیوند خونمون 

خلاصه اینکه همش با این قضیه ما مشکل داریم تا اینکه 

صداشون میکنیم بالا و شما کلی ذوق میکنی 

فدات بشم مهمان نواز من 

ولی هنوز مثل قبل وسایلت و اسباب بازیهات را به بچه ها 

نمیدی ولی این مال بدو ورود مهمان هاست کم کم به 

قول خودت باهاشون دوست میشی...داستانهای شما تمامی نداره

و درضمن به من اجازه و وقت نمیدی بنویسم.. 

 

این لباس هم کادو من به دختر نازم خودم بافتم واست 

مبارکت باشه...

 

 

 

 

 

 

 

 

 

اینم هنر ثنا جون بر روی شیشه ویترین خودش

جوجه عصبانی و یه ادم کوچولو و نوشته هایی که برای باباش نوشته 

بابایی دوستت دارم عزیزم قربونت برم جیگرم

عاشقتم بابایی زود بیا خونه دلم برات تنگ شده...

 

 

 

 

موفق باشی عزیزم 

دوستت دارم هوارتا....بوس

 

 

پسندها (2)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (2)

عمه فروغ
1 اسفند 94 15:56
سلام مریم جون خوب هستید؟ثنا گلی خوبه؟ ای جان به این خانوم کوچولوی شیرین زبون و مهربون به به چه نقاشی های خوشگلی چه لباس خوشگلی دست شما درد نکنه
طراحی دکوراسیون داخلی
11 اردیبهشت 95 13:12
بسیار عالی خدا براتون حفظ کنه